eitaa logo
خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
215 دنبال‌کننده
261 عکس
190 ویدیو
1 فایل
خامرون _ کانال خاطرات امر به معروف و نهی از منکر با هدف ترویج و الگوپردازی صحیح ارتباط و ارسال خاطرات: @iranaimi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببينيد| آخرين افطاری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در كنار امام خمينی(ره) @Khamenei_ir
حرف خدا در ماه خدا🌙 🌺 و از میان شما باید گروهی باشند که دیگران را به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنان همان رستگارانند.🌺 ۱۰۴ آل عمران خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
درین شبها امیرالمومنین در انتظار یار بیدارند به گوش جان سپاریم ما وصایای گهربارش: 🌷اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، کارهای نیک و خیر تعطیل و بدان بر خوبان مسلط می شوند.🌷 نهج البلاغه،نامه۴۷ خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
هدایت شده از ایرانی
سال ها میگذر، حادثه ها می آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم😔 شاعر: امام خمینی (ره) خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
هدایت شده از KHAMENEI.IR
‌👐طرح| رهبر انقلاب: شب‌های قدر اگر می‌خواهیم دعای مستجاب داشته باشیم، #شهدا را شفیع قرار دهیم. ‌ 🌙 @khamenei_ir
امام صادق علیه السلام فرمودند: 🌷خداوند فرشتگانی را برای عذاب گروهی فرستاد.آنها آمدند و دیدند که مردم به دعا و گریه مشغولند. از خداوند دلیل عذاب را پرسیدند، خطاب آمد: زیرا آنان اهل گریه و دعا هستند ولی نسبت به مفاسد جامعه بی تفاوتند.🌷 کانال خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
پمپ گازو وصل کرد به ماشینو رفت واسه خودش یه چایی ریخت آورد. گفتم: بفرما چایی.😊 از حرفم تعجب کرد و گفت: إإ، روزه نیستی؟😳 یه لبخندی بهش زدم.😊 بعد یه مکث گفت: خوب چیکار کنم؟ برم بشینم تو دفتر؟ گفتم: نه، ولی میتونی بذاریش اونجا سرد شه بعد بری بخوری، نه جلو ملت خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
⌛️ دقیقاً ۲۳ سال پیش در اتوبان قزوین- تهران بعد از سیمان آبیک با سرعت ۱۵۰ کیلومتر در ساعت با اتومبیل پاترول دو درب 🚙 به سمت تهران می‌ آمدم. هم عشق سرعت داشتم و هم اینکه کلاسم دیر شده بود. ‼️ناگهان متوجه یک افسر راهنمایی و رانندگی شدم که کنار اتوبان برای اینکه من را متوقف کند چنان بالا و پایین می‌ پرید و دست تکان می‌‌ داد که دیدنی بود. به ناچار در فاصله ‌ای جلوتر توقف کردم و قبل از اینکه من دنده عقب بگیرم ایشان سوار ماشین راهنمایی و رانندگی شد و خودش را به من رساند. تصور من این بود؛ که اتومبیل را به پارکینگ هدایت خواهند کرد و خودم هم با جریمه سنگینی مواجه خواهم شد. ⚠️ 😡 پیاده شدم او هم پیاده شد. آنقدر عصبانی بود و فریاد می‌ کشید که اجازه حرف زدن پیدا نکردم. در همان حال پرسید؛ شغلت چیست؟ من هم که تازه مدرس دانشگاه شده بودم و در سنین جوانی برایم بسیار مهم بود، با عذرخواهی بابت سرعت بالا گفتم استاد دانشگاه هستم؛ کلاس دارم. 👨🏫 چون دیر کرده‌ام با سرعت می‌ رفتم. 👮♂او با فریاد (البته کمی نسبت به لحظات قبل آهسته‌تر) گفت عزیزم، من و امثال من زحمات زیادی کشیدیم تا شما جوانان فرصت درس خواندن پیدا کنید. شما عزیز ما هستید. سرمایه ى این مملکت هستید. تقاضا می‌کنم به‌ خاطر خودت و به‌ خاطر کشورت، مواظب جان خودت باش و این را بدان اگر از خودت مواظبت نکنی بابت مالیاتی که دادم تا تو درس بخوانی راضی نیستم. و بعد دست داد و خداحافظی کرد. مات و مبهوت شده بودم. خودم را جمع و جور کردم؛ و گفتم: من به شما قول می‌ دهم؛ هیچگاه بیش از سرعت ۱۲۰ کیلومتر نروم. ✅ 🔹آنقدر برخورد ایشان برایم آموزنده بود؛ که همواره به قولم وفادار بوده‌ ام و همیشه تصور می‌ کنم آن افسر شریف من را می‌ بیند. اگر او اتومبیل مرا می‌‌ خواباند و من را جریمه می‌ کرد، آنقدر تحت تأثیر قرار نمی‌ گرفتم. 🔸 گاهی یک رفتار چقدر می‌ تواند آموزنده باشد. هرچند هر برخورد قانونی حق ایشان بود. این گذشت تا چند ماه پیش در اتوبان باقری تهران از سمت شمال به جنوب با سرعت ۱۰۰ کیلومتر می‌ رفتم. ناگهان متوجه افسر جوانی شدم که به سمت وسط اتوبان دوید و با تابلویی در دست دستور توقف داد. در کنار اتوبان ایستادم و پیاده شدم. عرض کردم؛ قربان تخلف کردم؟ 👮♂گفتند: بله اینجا سرعت ۸۰ تاست ابتدای اتوبان هم مشخص شده‌است. گفتم معذرت می‌ خواهم متوجه نشدم. مدارک را گرفت و جریمه کرد. وقتی مدارک و جریمه را به دستم داد گفتم: حال که کار تمام شده‌ است می‌‌ خواستم مطلبی را عرض کنم و ادامه دادم شماعزیز ما هستید و سرمایه این مملکت، آن طور که شما به وسط اتوبان دویدید من نگران سلامتی‌ تان شدم. شما می‌ توانید شماره اتومبیل خاطی را بردارید و جریمه کنید یا به گشت بعدی اطلاع دهید اما خواهش می‌ کنم به وسط اتوبان ندوید. افسر ساکت بود. به چشمان او نگاه کردم خیس شده بود با بغض خفیفی گفت تا به‌ حال کسی که او را جریمه کرده باشم با من اینطور صحبت نکرده بود! خداحافظی کردم و یاد آن افسر شریفی افتادم که همین جملات را ۲۳ سال پیش به من گفته‌ بود. و آن تأثیرات را در روح و روان و دل من گذاشته بود. که دیگر آنطور عشق سرعت نداشته باشم. حال خداوند فرصتی برایم فراهم کرد که من آن جملات سازنده و زیبا را به نسل بعدی همان افسر بگویم. ✨ جوانان، عزیزان ما هستند. و سرمایه ى این مملکت؛ لازم است مواظب خودشان باشند. تمام مردم برای بالندگی آنان هزینه داده‌اند، مالیات داده‌اند و زحمت کشیده‌ اند و آنان را دوست دارند. نگذارید از دست بروند. 🌱 سبز باشید... ✍ استاد پرویز درگی 💠 کانال خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
برگ تحویل می کند رمضان / بار تودیع بر دل اخوان  یار نادیده سیر، زود برفت / دیر ننشست نازنین مهمان  ماه فرخنده روی برپیچید /  و علیک السلام یا رمضان 🌙 عید رمضان بر شما مبارک 🌷 کانال خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
هدایت شده از ایرانی
🔹کیومرث صابری : 🍁وقتی که به ریاست جمهوری رسید، فرانسوا میتران رئیس جمهور مثل خیلی از رؤسای جمهور کشورهای جهان، به او تبریک گفت، آقای رجایی در پاسخ وی نوشت: این که شما به آن معتقدید، من به آن معتقد نیستم! 🍁شما از یک طرف به عراق می دهید و از طرف دیگر به من به عنوان ریاست جمهوری کشور ایران که کشورش مورد تهاجم واقع شده می گویید از این دو کار شما یکی درست است و دیگری نادرست.! 🚫عدّه ای اعتراض کردند وگفتند: این نحو پاسخ نبود.! ولی رجایی گفت: 👈ما و نخست وزیر نشده ایم که به سیاستمداران بدهیم و از آنها باج بگیریم.! 📚خاطرات ماندگار از خوبان روزگار،پاکنیا، ص۳۵ خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
🔹 امام على(عليه  السلام) : 🔮ما أعمالُ البِرِّ كُلُّها و الجِهادُ في سَبيلِ اللّه ِ عِندَ الأمرِ بِالمعَروفِ و النَّهي عَنِ المُنكَرِ إلاّ كَنَفثَةٍ في بَحرٍ لُجِّيٍّ ؛ ... 🔮👈تمام ، حتّى در راه خداوند ، در برابر و ، چون است درمقابل دريايى موّاج ... و بالاترین آن سخن حق در پیش روی حاکمی ستمکار است.   📚نهج البلاغه ،حكمت374. کانال خاطرات امر به معروف و نهی از منکر @khameroon
هدایت شده از ایرانی
با سلول بنیادی اسلام واجب فراموش شده را به یاد دوستان خود بیاوریم. @khameroon http://eitaa.com/joinchat/1645150214C2b27649853