eitaa logo
🎯خواندنی‌ها و 🎥 ‌دیدنی‌ها و 🔊 شنیدنی‌ها
148 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
15.4هزار ویدیو
99 فایل
مطالب خواندنی اینترنت را در اینجا بخوانید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دکتر محمد جواد لاریجانی از پشت پرده اصرار اصلاح‌طلبان برای اجرای FATF میگوید!!!!! آنها نمی‌خواهند ایران تحریم‌ها را دور بزند !!!!! https://eitaa.com/khandani
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وعده دادی، خوبم دادی، قول هم دادی که بهشون عمل کنی! به همین زودی یادت رفت؟! ، چند روز پیش: من وعده خاصی ندادم!!! 💠 احمد نبویان https://eitaa.com/khandani
30.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند «ژنرال» چگونگی دستگیری امیر منصور آریا، شاه مهره آمریکایی‌ها https://eitaa.com/khandani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دکتر محمد جواد لاریجانی از پشت پرده اصرار اصلاح‌طلبان برای اجرای FATF میگوید!!!!! آنها نمی‌خواهند ایران تحریم‌ها را دور بزند !!!!! https://eitaa.com/khandani
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وعده دادی، خوبم دادی، قول هم دادی که بهشون عمل کنی! به همین زودی یادت رفت؟! ، چند روز پیش: من وعده خاصی ندادم!!! 💠 احمد نبویان https://eitaa.com/khandani
30.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند «ژنرال» چگونگی دستگیری امیر منصور آریا، شاه مهره آمریکایی‌ها https://eitaa.com/khandani
🔴روایت کم‌تر دیده‌شده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ به‌مناسبت پنجم مرداد؛ سال‌روز عملیات مرصاد ♦️منافقین می‌خواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلام‌آباد تا کرمانشاه با هر وسیله‌ای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی این‌ها را گرفت، خود مردم بودند. ♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همه‌ی خلبان‌ها در پناه‌گاه آماده بودند. توجیه‌شان کردم که اوضاع در چه مرحله‌ای هست. دو تا هلی‌کوپتر کبری و یک هلی‌کوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلی‌کوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همین‌جور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین‌طور از روی جاده می‌رفتیم، نگاه می‌کردیم، مردم سرگردان را می‌دیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه‌ی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشته‌اند «گردنه‌ی مرصاد». ♦️یک‌دفعه نگاه کردم، مقابل آن‌ور خاک‌ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین‌جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می‌آورند تا از این خاک‌ریز رد بشوند. به خلبان‌ها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را می‌زنند. به این‌ها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می‌توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: این‌ها را می‌بینید؟ این‌ها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبان‌های دو تا کبری‌ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دوی‌شان برگشتند. من یک‌دفعه دادوبی‌دادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم این‌ها هم خودی‌اند. چی‌چی بزنیم این‌ها رو؟! ♦️خوب این‌ها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودی‌ها بودند و من هرچه سعی داشتم به آن‌ها بفهمانم که بابا! این‌ها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته‌ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به‌خاطر این‌که درجه‌هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلی‌کوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه‌جوری به این‌ها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من می‌ترسم؛ من اگر بزنم، این‌ها خودی‌اند، ما را می‌برند دادگاه انقلاب. ♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل این‌که متوجه بودند که ما داریم بحث می‌کنیم راجع به این‌که می‌خواهیم بزنیم آن‌ها را، منافقین سر لوله‌ی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. این‌ها مثل این‌که وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که این‌ها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودی‌ها را؟ این‌ها بچه‌ی کرمانشاه بودند، با لهجه‌ی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می‌رسیم. سوار هلی‌کوپتر شدند و رفتند. ♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهمات‌شان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله‌ها که داخل بود، مثل آتش‌فشان می‌رفت بالا. بعد هم این‌ها را هرچه می‌زدند، از این طرف، جای‌شان سبز می‌شدند، باز می‌آمدند. بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند. ♦️بعضی از آن‌ها فراری می‌شدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار می‌کشیدیم، نمی‌آمدند. می‌رفتیم دنبال آن‌ها، می‌دیدیم مرده‌اند. این‌ها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی این‌ها، دخترها مثلاً فرماندهی می‌کردند. از بی‌سیم‌ها شنیده می‌شد: زری، زری! من به‌گوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آن‌ها خراب بود. ♦️به‌هرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه‌ی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «با این‌ها بجنگید، من این‌ها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم.» و نقطه‌ی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیف‌ترین و خبیث‌ترین دشمنان ما (منافقین) در این‌جا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.» 📚رمز عبور، ۱، صفحه‌ی ۱۱۳ 🇮🇷
🔴 پزشکیان: بنزین را حدوداً ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان می‌خریم، بعد ۱۵۰۰ تومان می‌فروشیم! رئیس جمهور منتخب: 🔹ما در کشور ناترازی انرژی داریم و در حال حاضر برای خرید بنزین، ۸ میلیارد دلار پول می‌دهیم؛ یعنی بنزین را مثلاً حدوداً ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان می‌خریم، بعد ۱۵۰۰ تومان می‌فروشیم! خب تا کجا می‌توانیم این کار را بکنیم؟ مثال دیگر مصرف برق است. ما به اندازه‌ی کلّ اروپا مصرف انرژی، برق و امثال آن را داریم؛ این از نظر علمی کار درستی نیست. 🔹من به دوستان خودمان می‌گویم چرا همه‌ی چراغ‌های اینجا را روشن می‌کنید یا چرا کولرها را طوری تنظیم می‌کنید که محیط را خیلی خنک کنید. از آن طرف نمی‌توانیم به کارخانه‌هایمان برق بدهیم و از این طرف هر طوری که دلمان می‌خواهد، از برق، گاز و سایر منابع انرژی استفاده می‌کنیم. 🔹پس باید اوّل رفتار خودمان را در رابطه با این ناترازی‌هایی که در کشور ایجاد شده اصلاح کنیم. این با همدلی و هماهنگی امکان‌پذیر است. باید بپذیریم اگر برق، گاز، نفت، سوخت و سایر منابع انرژی را همین‌طور بدون حساب‌وکتاب هدر بدهیم، به ضرر همه‌ی ما است. ┄═❁๑๑👒๑๑❁═┄ این کلیپ از عبدالعلی زاده رئیس ستادشون یادتونه 👇👇 https://eitaa.com/farhangsaze_haya/17384 گذاشتم تا دوباره گوش بدید👆👆👆 تا یادآوری بشه براتون هرآنچه که گفتند را شروع به اجرا کردند ولی ایرادی ندارد🤷‍♂ نوش جان آنهایی که نمی خواستند بفهمن که به چه کسی رای دادند الان خوب خواهند فهمید . 👈نطق های آقای پزشکیان اینجا ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
727523072_1713347892.mp3
59.68M
🌹 آزادگان عالم، در خیمه حسین اند 🏴 *مجلس عزای دهه اول ماه محرم / شب دهم* 🎙️ بشنوید 🌹 سخنرانی شب دهم | حجت‌الاسلام والمسلمین ناصر یوسفی 🚩 ،_بایدها_و_نبایدها
🏴 ◼️لهوف ▪️سید ابن طاووس ▪️مسلک سوم وقایع پس از شهادت حضرت 🔹قسمت دوازدهم *▪️حرکت به سوی شام* چون یزید بن معاویه نامه‌ی ابن زیاد را دریافت کرد و بر مضمون آن اطلاع یافت، پاسخ آن نامه را فرستاد و به عبيدالله بن زياد فرمان داد که سر امام حسین (ع) و سرهای یاران آن حضرت را به همراه زنان و کودکان به شام بفرستد. ابن زیاد «محَفّر بن ثعلبه عائذی» را خواند و آن سرهای پاک و خاندان حضرت را به او سپرد؛ او نیز آنان را مانند اسیران کفار! در حالی اهالی شهرها به تماشای ایشان و سرهای مبارک می‌پرداختند، به شام برد. *▪️خبر «ابن لهيعه» درباره سر مقدس!* «ابن لهيعه» و دیگری حدیثی برای ما روایت کرده که ما به مقدار احتیاج خود از آن نقل می‌کنیم، او گوید: «من در بیت‌الحرام مشغول طواف بودم، ناگهان مردی را دیدم که می‌گفت: پروردگارا! مرا ببخش، هر چند می‌دانم از گناهی که مرتکب شده‌ام، نخواهی گذشت! به او گفتم: ای بنده خدا! از خدا بترس و چنین سخن مگوی! که اگر گناهان تو به شماره‌ی دانه‌های باران و برگ درختان هم باشد، خداوند تو را ببخشاید، و او آمرزنده‌ی مهربان است. به من گفت: نزدیک بیا تا ماجرای خود را بگویم. نزدیک او رفتم، گفت: من یکی از پنجاه نفری بودم که همراه سر حسین (ع) به شام فرستاده شدیم، و ما را عادت چنین بود که چون در منطقه ی فرود می‌آمدیم، سر مقدّس را در تابوت (صندوقی) می‌نهادیم و در اطراف آن نشسته و شراب می‌خوردیم!! یکی از شب‌ها، همراهان من شراب نوشیدند و مست شدند، ولی من آن شب شراب ننوشیدم، وقتی تاریکی شب همه جا را فرا گرفت و نیمه شب فرا رسید، نور شدیدی را مشاهده کردم و ناگهان درهای آسمان گشوده شد! و حضرت آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و پیامبران محمد (ص) و جبرئیل امین با گروهی از فرشتگان به زمین آمدند. جبرئیل نزدیک تابوت آمد سر مقدّس امام را بیرون آورد در آغوش گرفت بوسید، سپس پیامبران نیز چنین کردند، رسول خدا (ص) بر بالین سر بریده گریه کرد پیامبران به او تسلیت گفتند. جبرئیل عرض کرد: ای محمد! خدای تعالی به من امر فرمود که هر چه درباره امّتت بفرمایی اطاعت کنم، اگر دستور دهی زمین را بر آنها به لرزه در آورم و بلندی‌های آن را پست سازم و همه چیز را به رو درافکنم، چنان که با قوم لوط چنین نمودم. پیامبر (ص) فرمود: «نه، ای جبرئیل! زیرا من با ایشان موقف و ایستگاهی به پیشگاه الهی در روز قیامت دارم که آن جا به حسابشان خواهم رسید». سپس فرشتگان به سوی ما هجوم آوردند تا ما را بکشند. من فریاد زدم: الأمان، ای رسول خدا! پیامبر (ص) فرمود: «برو که خدا تو را نیامرزد».