چخه چخه
🐕 توی یکی از روستاهای اطراف #سرپل_ذهاب که برای کمک به #زلزله زده ها رفته بودیم، اتفاق جالبی برام اتفاق افتاد که هر وقت یادم میافتد هم خنده ام میگیرد و هم کلی برایم عبرت انگیز است.
🐕 توی اون روستاها سگها زیادند سگهای آزاد که هر رهگذری از کنارشان میاید که عبور کند، میدوند به سمتش. خود اهالی بلدند چطور با اونها تعامل کنن ولی مثل منی قطعا نه....
🐕روستایی که رفقای ما کار میکردن دو تکه بود که این دو بخش یکی دو کیلومتری با هم فاصله داشتند. بینشون دشت بود و یک جاده. یک روز صبح بود تازه بارون قطع شده بود من میخواستم از بخش پایینی روستا به بخش بالایی بروم. تنها بودم. با خودم گفتم: سگها را چه کنم؟ نمیدونم چرا بی خیال شدم و راه افتادم.😊
🐕از کنار اولین خانه آمدم عبور کنم، سگ بزرگی روی دیوار نشسته بودم تا مرا دید تمام قد بلند شد. اول خرناس کشید و بعد شروع کرد پارس کردن. ترسیدم اما بعید میدونستم بپرد سمتم. از کنارش عبور کردم اما کمی جلوتر یک #سگ سیاه و قوی هیکل جلوی در خانه ای روی دو پای خود نشسته بود. کم کم که به او نزدیک میشدم صدای خرناسش بلند تر میشد تا اینکه روبرویش ایستادم شروع کرد پارس کردن. یک وجب پریدم بالا و با تمام توان داد میزدم چخه چخه. کمی گذشت چشم توی چشم بودیم که بی خیال من شد. و نشست. من هم با آرامی از مقابلش عبور کردم.😄
🐕حالا از تکه پایین روستا خارج شده بودم و وارد دشت شدم. که ناگهان دیدم یک #گله_سگ جلوی من دارند با هم دعوا میکنند و روی سر و کله هم میپرند. توی یک آن تا مرا دیدند همه با هم حمله کردند به سمتم. یا خدا. با خودم گفتم اولا پشت سرم هم که سگ است ثانیا این ها قطعا به من میرسند و فرار فایده ای ندارد. خلاصه تصمیم گرفتم هر چه باداباد میایستم.
🐕هر چه در توان داشتم قدرتم را در صدایم ریختم و فریاد میزدم سرشان که چخه چخه. دیگه آنقدر به من نزدیک شده بودند که دندانها و پوزه هایشان چند سانتی با پاهام فاصله داشت. از چند جهت و با همه توان و عصبانیت سگیشان سرم فریاد میکشیدند یعنی پارس میکردند.😄 و من هم فقط فریاد میزدم چخه چخه.
🐕ناگهان در درون خودم احساس کردم #اراده من بر اراده آنها برتر است. کاملا در وجود خودم احساس برتری میکردم نسبت به آنها. توی همان لحظه که این حس به من دست داد کل سگها فرار کردند و من هم حتی چند قدمی دنبالشان کردم.
🌲برایم خیلی عجیب بود من نه از سر #شجاعت بلکه فقط به خاطر #محاسبه ای که کردم ایستادم و فرار نکردم. اصلا هم با سگها درگیر نشدم اما همین #مقاومت در درونم نیرویی را تقویت میکرد و رعبی در سگها ایجاد کرده بود. واقعه عجیبی بود. بعد ها از آدمهای واردتر شنیدم کلا راهش همین بوده.😊
🌲اولا وقتی شنیدم که رهبری گفت مقاومت خودش یک عامل قدرت است. یاد این خاطره افتادم
🌲ثانیا شنیده ام #شیطان و شیطانکها هم چونان سگند که خداوند در قران به آنها میگوید اخسیوا یعنی چخه. حالا چه #شیطان_بزرگ چه شیطانکها. چه در عالم خارج چه در درون ما. قاعده همین است مقاومت کنی اراده شیطان میشکند.
🌲ثالثا خوش به حال آنانکه از سر شجاعت و قوت نفس چنینند اما آنها که این قدر ایمان ندارند کاش کمی عقل داشتند و میفهمیدند فرار کنند و کوتاه بیایند بیشتر آسیب میبینند تا اینکه استقامت کنند.
Sapp.ir/khandani
برای زینب...
.
این روزا خبر های زیادی در مورد سگ گردانی تو فضای مجازی پر شده
و کلیپ های مختلف پخش میشه...
اما هیچ کس مثل ام زينب نمیتونه اهمیت برخورد با #سگ گردانی رو درک کنه...
چرا!؟
ماجرا از اینجا شروع شد...
.
زینبِ دو سال و نیمه ما که تازه یه ماه بود از پوشک گرفته بودنش و خودش میگفت ، تابستون سه سال پیش برای گردش با مامانش میرن بیرون...
به سر کوچه که رسیدن، سگی که صاحبش قلاده اش رو باز کرده بود و آزادانه راه میرفت به زینب(دو سال و نیمه) حمله میکنه...
با صدای جیغ زینب و مامانش، سگش رو برمیداره و میره...
اون میره
اما حالا زهرا (ام زينب) میمونه و دختر بچه ای که تازه مشکلاتش شروع شده...
زینب از ترس دچار بیماری خود ایمنی میشه...
همه ی موهای نازدونه میریزه...
و دوباره به پوشک بر میگرده...
.
من کپشن رو دارم مدیریت میکنم که دل نسوزونه...
اما شما فرض کن بجای شونه کردن موهای دخترت و بافتنش، از آخرین مژه های نازدونه ات عکس بگیری و بگی :
ای هنوزت مژه از صف شکنی بر سر ناز
گوشهی چشم تو دنباله کش لشگر ناز
حتی اگه دو تا مونده باشه...
به جای گرفتن مو از روی برس از روی بالشت سرش جمع کنی...
گذر از این روزای سخت
سخت تر تعاریف این واژه بوده...
هر تغییری در زندگی، اگر با فرهنگ همراه نباشه
زیان های جبران ناپذیری میتونه داشته باشه.
مثل همین پدیده ی #سگ_گردانی ...
هر وقت خواستید حامی حقوق( #حیوانات دارای صاحبان بی #فرهنگ) بشین خودتون رو بزارین جای زهرا و تصور کنین آرزوی بافتن موهای دخترتون رو باید فعلا نگه دارید...
و غصه اتون رو لبخند کنین برای دخترتون تا قوی بمونه...
==========
.
سخنی با مردم شریف ایران :
دورتون بگردم من، مهربون باشید
اگه بچه ای با ظاهری متفاوت میبینین، لازم نیست حتما ری اکشن نشون بدید
دل، دل، دل، حواستون باشه
دل نشکنین
سختی رو سخت تر نکنین
کچل گفتن و پسر صدا زدن و حتی نگاه های غیر معمول اگر لحظه ای دلی رو بسوزونه زبانه هاش دامن گیر میشه.
مهربون باشیم مهربون..
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از دورانِ "ورود #ایرانی و سگ ممنوع " به دوره ی "ورود #آمریکایی و #ناو ممنوع " خونِ دل ها خورده ایم ؛ رنج دوران بُرده ایم!
می خواهید ببینید #انقلاب_ایران با روح مردم و جوانان ایرانی چه کرد ؟ سخنان #هویدا ؛ نخست وزیر #شاه در شرح تابلوی ورود #سگ و ایرانی ممنوع راببینید ؛ سپس آن را با حرکت غیورانه #جهانشیر_خسروانی؛
#ماهیگیر غیور #بوشهری در اعلام ورود آمریکایی و ناو ممنوع را در ادامه همین فیلم مشاهده و با دوران پیش از انقلاب مقایسه کنید!
این تحول روحی در ملّیت ایرانی را مدیون #اسلام ، #امام_خمینی و #امام_خامنه ای و #شهیدان راه استقلال و آزادی هستیم ؛ فقط علمِ ایرانی و تکنولوژی های ایرانی پیشرفت نکرد ؛ فقط #موشک سازی و بُرد موشک های مان جهان را خیره نکرد بلکه انقلاب ، قلب و روح ایرانی را زودتر از دیگر بخش ها متحول کرد؛
➕انقلاب اسلامی ، انسانِ ذلیل #پهلوی را به انسان تراز ایرانی _ اسلامی ارتقاء داد؛
✍️ دکتر مجتبی زارعی
https://eitaa.com/khandani