eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
66.7هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.6هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5931450857701770250.mp3
3.34M
🇮🇷❤️🇮🇷 صبحتون عالي رفقا 🇮🇷❤️😜 #رادیو_مرسی ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
آرزو دارم خورشید، رهایت نکند غم و اندوه صدایت نکند و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند صبح جمعه بخیر ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
❌ خاطره‌ای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله ! 👇👇 🍃 در سال 1362 قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمي بود كه سر وقت در مدرسه با بچه‌ها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچه‌ها برای دوشنبه‌ي هفته‌ي آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» 🍃 من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمي‌شد و خبري از نماز نبود. 🍃 روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه مي‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. 🍃 فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. 🍃 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: «بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هر چه بخواهید خداي مهربان به شما می‌دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. 🍃 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد. 🍃 من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! 🍃 بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. 🍃 اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. 🍃 پدر و مادرم هر دو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کرده‌اند، با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! 🍃 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال مي‌كردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ می‌زدیم و هر چه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. 🍃 خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانه‌ی این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» 🍃 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. 🍃 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می‌گذراند. 🍃 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند. 🍃 یک هفته‌ای می‌شد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. 🍃 حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي مي‌دارم و هر سال که می‌گذرد برکت را به واسطه‌ی نماز اول وقت در زندگی خود احساس می‌کنم. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا 📚 کتاب پر پرواز ص 122 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
4_5920172887762798240.m4a
3.75M
گوش کنید و حالی دست داد من را هم دعا کنید ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
🌷 حکایت ❄️⇦ فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :به آسمان رود و کار آفتاب کند . ❄️⇦ پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند . ❄️⇦ وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . ❄️⇦ فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ ❄️⇦ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمومنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمومنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم،شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمومنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند ○○○ به آسمان رود و کار آفتاب کند ❄️⇦ وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ؟ ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
چه متن قشنگیه 👌 ♦️قوی کسی است که, نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند، و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!! هر گاه زندگی را جهنم دیدی, سعی کن پخته از آن بیرون آیی... سوختن را همه بلدند!! زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!! با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد... یکی رفت و، یکی موند و، یکی از غصه هاش خوندو یکی برد و، یکی باخت و، یکی با قسمتش ساختو یکی رنجید، ""یکی بخشید"" یکی از آبروش ترسید یکی بد شد، یکی رد شد، یکی پابند مقصد شد تو اما باش، """خدا اینجاست...!! 🔹با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم، فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد، و با خود تکرار می کنم که یادم باشد، هر آن ممکن است شبی فرا رسد، و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد، پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "، و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم : خوشحالم که هستید... ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
♥️🍂آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است؛ سر روی پای مادر💔 بوسه ♥️🍂به دست بابا🌺 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرکره این قسمت: دردسر های زن و شوهری ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
خانم اوشی، در سن ۱۰۰ سالگی سقوط آزاد را شروع کرده و حالا با گذشت ۲ سال، هیچ مانعی برای توقف تکرار پرش سقوط آزادش نمی‌بیند 👌 این مادربزرگ ۱۰۲ ساله تا حالا ۱۱ بار رکورد پیرترین فرد در سقوط آزاد را شکسته است و آخرین پرش او در روزهای اخیر در جنوب استرالیا انجام شد هدف اوشی از این کار کسب شهرت نیست، در واقع او برای کمک به یک انجمن حمایت از بیماران حرکتی به نام MNDSA این کار را میکند ❤️ دختر اوشی هم با همین نوع بیماری نورون حرکتی از دنیا رفت. او توانسته است مبلغ مناسبی را از مردم جمع‌آوری کند و به این کار خود ادامه خواهد داد ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
رابطه بین زن و شوهر نباید رئیس و مرئوسی باشد. ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
نشانه انتخاب درست همسر! ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
يه ضرب المثل چيني هست که ميگه: اگه پدرت پولدار نيست اين تقدير اونه و تقصير تو نيست.. ولي اگه پدر شوهرت پولدار نيست ... اين ديگه تقصير توئه و خاک تمام "پکن" تو سر بي لياقت ات!!✋ با اين شوهر پيدا کردنت...😆😆😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
زن،بانو،خانوم،منزل یا هر چیز دیگری که اسمش را می گذاری یا صدایش میزنی عاشق های پاساژ گردی و خریدن کفش های رنگی رنگی و فوق حساس های انتخاب رژ لب و اسطوره های خط چشم و حالت مو و خیلی چیز های دیگر همین ها که از مانیکور و پدیکرو به سادگی نمی گذرند و عطر غذا ها برایشان حکم امضا را دارد. اسم تمام مدل های پارچه و هزار چیز دیگر را حفظ اند همین مارک باز های پر هزینه همه شان بی برو برگرد دوست داشتنی اند اما تنها برای یک نفر مثل نور اند میان حجم وسیعی از تاریکی مثل یک خبر خوب اند میان چند روز بد بیاری مثل یک گل دقیقه نودی لذت بخشند اصلا تا حالا از خودت پرسیدی اگر نبودند تکلیف مرد ها چه میشد؟ #حامد_رجب_پور ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
وقتی از سازنده مینیون پرسیدن چرا همه شخصيت ها #مرد هستن ؟ پاسخش اين بود: "يك زن نميتونه اينقدر #خنگ باشه"😬🙈😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
⚜🍃⚜🍃⚜🍃⚜ 🍃 ⚜ 🍃 ⚜خانوم ها دقت کردید دارید حرف میزنید. یه دفعه شوهرتون میپره وسط حرفتون و شروع به راهکار دادن میکنه و راهکارش به مزاجتون خوش نمیاد😐 اینجور مواقع دیالوگ مناسب میتونه چی باشه ❌این جوری نگید😕:«تو اصلا میزاری من حرف بزنم،هر وقت اومدم یه چیزی بگم میپری وسط حرفم،اخلاقته ،ذاتته کاریت نمیشه کرد😕» ✅اینجوری بگیم😍:«عزیزم راهکار خوبیه اما بزار منم یه نکته ی جا مونده ای به حرفام اضافه کنم و یا بگید خیلی خوب و عالیه ولی ....» گاهی با عوض کردن نوع ادبیات و اضافه کردن چاشنی های مهربونی تو صحبت ها هم حرفتون پیش میره و هم عزیز شوهرتون میشید اگر زندگیتونو دوست دارید حتما امتحان کنید 🍃 ⚜ ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄ 🍃 ⚜🍃⚜🍃⚜🍃⚜
دیدی وقتی تو جاده های مه گرفته ی شمال میرونی مه جلو دیدتُ میگیره و هیچی جز خط سفیدای وسط جاده نمیبینی...؟ از روزی که دیدمت انگار همه چیزو مه گرفته... چشمام فقط تورو میبینه! #المیرا_دهنوی ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
animation.gif
16.81M
رنگ موی سال ۱۳۹۸ فیروزه ای پَر خروسی نزدیکِ عیده، رو دست خانما بلند شده😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
animation.gif
3.28M
خونه تکونی عید نزدیکه 😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
🔻امروز مامانم شروع کرد به خونه ‌تکونی بهش ‌میگم هنوز دو ماه مونده تا عید😳 🔺میگه این رزمایشه میخوام آمادگیتونو بسنجم👊😐 خدا کمک کنه😭😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
به نظرتون خونمون نیاز به خونه تکونی داره یا نه؟ 😎😌 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
قیافه مردها در این روزا! خرید عید،خونه تکونی روز زن، ولنتاین چقدر بلای آسمانی با هم؟؟؟ 😂😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
شعر مخصوص خونه تکونی آقایون😂 می تکانم خانه را چون زلزله😞 چون که خانم، کرده اینک ولوله😱 گفته پوستت میکنم ای نازنین😡 یا میشوری، یا میسابی،یا همین😌 راه دیگر هم جلو پایم نهاد🤔 راه نه، یک چاه در راهم نهاد☺️ گفته است یا آنچه من گویم شود😠 یا که فردا مهر من اجرا شود😜 گفتمش: ای نازنین منزلم😐 هر چه گویی بی کلک،من تابعم😢 دیگر از این حرف ها با من نزن😶 چاکرت هستم، زمهرت دم نزن😕 هر چه باشد، پول مبل و البسه🙃 کمتر از میزان مهر خالصه!😒 هر چه گویی، هر چه خواهی میکنم😔 هر کجا را خواستی جمع میکنم😟 شیشه ها را، پرده ها را ای عزیز😚 کل منزل بعد از آن گردد تمیز😑 آخرش هم جای مزد در جیب ما😞 می تکانی هر چه هست از جیب ما😕 😂😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
😁 خونه تکونی آخر سال بعضی شیرازیان عزیز😍 خو از کجا شرو کنم☺️ مبلوکه سنگینه قالیو ام که پارسال شسم تلوزیونو ام که اب میره توش خطر داره آشپزخونو ام که میخوام رنگش بکنم پرده هامم که میدم پرده شوری وای خدا چقد خسمه حالو یکم بخوابم10رو دیگه هنو وقت دارم😂😂😂😳😜 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند #ترفند عالی برای تمیز کردن دیوارها👌 داریم به خونه تکونی های قبل عید نزدیک میشیم و کلی تمیزکاری که باید انجام داد ☺️ ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
هدایت شده از 🎥 دوربین مخفی ایتا 🎥
یک خبر خوب یک خبر بد😐 امیر حسین صدیق ازدواجشو همگانی کرد😊 پرستو صالحی که تازگی ازدواج کرد خودش خبر از بهم خوردن ازدواجش داد🙁☹️ http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340