✨﷽✨
✅شهيد ستاري به روايت همسر،
✍یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
💥قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان ها بعد از سحر کنار بچهها می نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم،
🌷باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.🌷
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بوسه پدر شهید بابایی بر پای فرزند شهیدش
شادی روح پاک خلبان شهید #عباس_بابایی صلوات 🍃🌹🍃
#سالروز_شهادت شهید بابایی گرامی باد
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ بسیار زیبا و شکیل در وصف بچه های شهید مدافعان حرم
#نریمان_پناهی
شادی روح پاکشون صلوات 🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
4_5938428036369089739.mp3
4.2M
شنبه ها هميشه مورد عنايت همه ما قرار گرفته و ميگيره😂🌹💞
صبح تكراري تون پر از تكرار
#رادیو_مرسی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره😂
یه بار خونه دوستمون دعوت بودیم . داشتیم میرفتیم لواسون . به جز ما یکی دیگه از دوستامونم دعوت بود .
تو جاده بودیم ، یه ماشین از کنارمون با سرعت خیلی زیاد رد شد ، که یهو شوهرم گفت ، عههه محمد اینا بودنا .
یهو شوهرم شروع کرد بوووووق زدن و نور بالا و سرعتشم برد بالا که مثلا بهشون برسیم .
و همینطور نور بالا و بووووووو.وق .
که یهو ماشینه سرعتشو کم کرد تا ما رسیدیم بهشون . در کمال ناباوری دیدیم اصلا اونا دوستامون نیستن . بنده خداها انقدرررررررررر ترسیده بودن که انگار واقعا یه خلافی کرده بودن . بعدمن گفتم ای وای اینا که محمداینا نیستن .
مرده انقدر ترسیده بود ، گفت خانم ببخشید .
منم گفتم خواهش میکنم
بنده خداها کپ کرده بودن از ترس . رنگشون شده بود مثه گچ دیوار .
هی تند تند از ما عذرخواهی میکردن . 😂😂😂
منم میگفتم اشکالی نداره . خواهش میکنم . 😂😂
وقتی رفتن ، انقدر خندیدیم که داشتم می مردم .
دقیقا برعکس شده بود . بجای اینکه ما عذرخواهی کنیم اونا بس که ترسیده بودن عذرخواهی میکزدن .
شوهرم میگف تو دیگه چقدر پررویی هی میگی خواهش میکنم . 😂😂😂
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
اینم خاطره ی فامیلای ما:😍💃
یه شب دوتا برادر خوابیده بودن و تمام چراغا خاموش و همه جا تاریک،
یهو یه زلزله کوچیک میاد برادر کوچیکه بلند میشه که در بره اما بجای در اتاق در کمد دیواری رو باز میکنه میره تو کمد و وقتی که به بن بست میخوره داداششو صدا میکنه: اکبر دیوار ریخته راه بسته شده چیکار کنیم😂😂 اکبرم زیره پتو😑😂
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
سوتی💃
تهران دانشگاه بودم بعد از کلاس رفتیم با دوستم بازار بزرگ خرید. دوستم رفته بود عذر میخام سرویس بهداشتی.. منم رو یه صندلی منتظرش بودم. هم گرم بود یه مقدار هم رهگذر زیاد بود... دیدم کار دوستم طول کشید، شالم رو کشیدم رو صورتم... ده ثانیه بعد یکی اومد یه هزاری انداخت روم و رفت! منم از خجالت روم نمیشد شالم رو بردارم یهو یه خانمه با دخترش اومدن و داشتن میگفتن اخی بنده خدا لابد دانشجو و غریبه.... و یه دو تومنی انداختن روم و همینطور دو سه نفر دیگه. حدود هشت نه تومنی شد كه یهو دوستم اومد و با تعجب گفت اینا کی بودن؟ چی انداختن روت؟ چرا شالت رو انداخته بودی رو صورتت؟! منم فقط گفتم بدو بریم تا کسی ندیده!خلاصه رفتیم و با اون پولا دو تا آب طالبی مشتی زدیم بر بدن! جای دوستان خالی
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
یه چیزم یادم اومد😂😂
چندسال پیش من دانشجو بودم و رشته ام معماریه ، بعد کلی نقشه کشیده بودم رو مقواهای بزرگ گذاشتم جلو کولر ..
کولومونم بزرگ بود و پشت در هال بود اونموقع یعنی باد مستقیم میزد تو هال دیگه دریچه ای در کار نبود 😆😆
اون شب دختر خاله هامم خونمون بودن ..
خلاصه بابام تو هال خوابید جلو کولر ، ماهم تو اتاق داشتیم حرف میزدیم که مامانم رفت کولر و روشن کرد 😁😁😂😂
روشن کردن کولر همانا و بلند شدن مقواها هم همانا 😌😌
یهو دیدیم یه صدای وحشتناکی اومد مقواهارو باد میزنه رو هوا ..
آقا بابام یهو مث فنر از جاش پرید که طوفان شده ، بیدار شید طوفان شده😂😂😂😂😂😂😂
دویید رفت سمت در ورودی بره بیرون که پریدیم گرفتیمش 😆😆😁😁
یعنی اون شب خندیدیمااااا
بعدش گفتیم آخه پدر من اون زلزله اس که میاد میرن بیرون ، طوفان که میشه همه میرن خونه
تو بیرون چیکار داشتی😁😁
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
bazrpashiok[1].pdf
2.95M
📚 #کتاب_فصل_بذرپاشی
🎁 #رایگان
بیانات رهبر معظم انقلاب #امام_خامنه_ای
درباره #تربیت_کودک
با مقدمه #حاج_حسین_یکتا
گردآوری: مسعود پارسافر
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره😁
يه بار رفته بوديم تخت بخريم به شوهرم گفتم يه طرفشو ميذاريم سمت ديوار خودمون از طرف ديگه پياده ميشیم😂😂😂
منظورم اين بود ميايم پايين😂
مغازه داره اين شكلي بود
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره
روز اول پیش دبستانی پسرم بود ومن دلواپس بودم چون پسرم خیلی لاغرومظلومه کنار مادرا ایستاده بودیم و به بچه ها نگاه میکردیم من به مادر کناریم گفتم نگاه کن قیافه بعضی بچه ها چقدر شروره واون خانوم تایید کردم گفتم مثلا اون که پیراهن راه راهداره خانومه با اخم گفت اون پسر منه من دست پاچه گفتم نه اون که مظلومه اون پشتیشو میگم با عصبانیت گفت اون پسر داداشمه ومن در افق محو شدم😂😂
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9