فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دزدی هواپیما😅😂
🔰 #حجتالاسلام_قرائتی
#طنز_حلال
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
🆔 @menbare_shad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گشایش اقتصادی روحانی رونمایی شد 😂
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابام از وقتی اینو دیده هی میاد لامپ و مهتابی بهم میچسبونه ببینه روشن میشه یا نه😐
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
سلام یه پست درباره سوتی موقع زلزله زدید یاد یه خاطره افتادم
خاله من تعریف میکرد زمانی زلزله میاد تمام همسایه ها میریزن تو خیابون
یکی از همسایه زن و شوهر تنها بودن
خاله من ازش میپرسه عصمت خانوم کو بچه ها؟
خانومه جیغ میزنه واااااای دددددم واااای از بجه هام فراموش کردم تو خونه خوابن
خودمو شوهر فرار کردیم اومدیم کوچه😩😩😩
😅😅
یاد روز قیامت افتادم که میگن مادر باردار بچه شو میندازه از ترس
مادران دیگه هم یادشون از بچه شون نمیاد
فقط بفکر نجات خودشون هستن
خدا کمکمون کنه🙏🙏🙏🙏🙏
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
خاطره از سهید همت
زنگ زده بود که نمی تواند بییاید دنبالم. باید منطقه می ماند. خیلی دلم تنگ شده بود. آن قدر اصرار کردم تا قبول کردخودم بروم.من هم بلیت گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد.کف آشپزخانه تمیز شده بود.همهی میوه های فصل توی یخچال بود؛توی ظرفهای ملامین چیده بودشان.
کباب هم آماده بود روی اجاق ،بالای یخچال یک عکس از خودش گذاشته بود ،بایک نامه .
وقتی می آمد خانه ،خانه من دیگر حق نداشتم کار کنم .بچه را عوض می کرد .شیر براش درست میکرد سفره را می انداخت و جمع می کرد .پا به پای من می نشست لباسها را می شست ،پهن میکرد،خشک می کرد وجمع می کرد.
آنقدر محبت به پای زندگی میریخت که همیشه بهش میگفتم «درسته کم میآی خونه، ولی من تا محبتهای تو رو جمع کنم، برای یک ماه دیگه وقت دارم.»
نگاهم میکرد و میگفت «تو بیشتر از اینا به گردن من حق داری.» یک بار هم گفت «من زودتر از جنگ تموم میشم. وگرنه، بعد از جنگ به تو نشون میدادم تموم این روزها رو چهطور جبران میکنم.
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
خاطره😅
اتفاقی رفتم تو یکی از وبلاگای بلاگفا تا صفحه باز شد نوشت اسمتو بنویس منم نوشتم خاک تو سرت!!!!!!
دیدم یه پنجره باز شد، نوشته: خاک تو سرت خوش اومدی به اینجا! 😐😂🤦♂
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مژده 💥💥💥 مژده 💥💥💥
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار ✨
یک خبر خوووووب داریم برای شما عزیزان ☺️
به مناسبت عید بزرگ شیعیان، عید #غدیر و #فقط_به_عشق_علی علیهالسلام 💞 می خوایم به مدت سه روز فرم های شما عزیزان رو #رایگان در کانال قرار بدیم.
پس عجله کنید و این فرصت رو از دست ندید.
#فقط_به_عشق_علی علیهالسلام 💞
http://eitaa.com/joinchat/800325663C1035767576
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
شوخی از جنس شهدا...
خیلی عالیه 👌
حتما #تماشا_کنید
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیرک خیلی تماشایی و باور نکردنی در چین 😳👏
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
خاطره حاجت گرفتن از شهدا
سلام میخواستیم بریم جایی مهمونی وبعدش همه پول تعارف میکردندماحقوق نگرفته بودیم حسابمونم خالی بودیادخاطره اون شخصی افتادم که شهیدابراهیم هادی پول کیک راحساب کرده بودافتادم گفتم خدایا به حق این شهیدامشب منونیازمندکسی نکن خودت بهم پول برسون.رفتیم اونجامامانم اومدجلودرگفت پول نداری گفتم نه گفت منم پولهاموخرج کردم منم چیزی نگفتم خواهرم اومدوکلی درمورداینکه چقدرپول بدم و...صحبت کرد میدونست پول لازمم ولی به روی خودش نیاوردومن همچنان امید داشتم امابغض گلوموگرفته بود مهمونی تموم شدوهمه پاکت به دست میرفتندسمت صاحبخونه درهمین لحظه ها یکی ازخاله هام صدام کردمنوویک پاکت داددستم گفت اینم کادوخونتون ماسه ساله خونه خریدیم.اصلا باورم نمیشدوقتی اومدیم خونه همش گریه میکردم.شادی روح شهیدان صلوات
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
........:
........:
با سلام این خاطره ای هست از مرحوم مادربزرگم اسم داداش من میثم ولی اون خدابیامرز نمیدونم چرا بهش میگفت نیسان😄بعد مادبزگم هم خونه مازندگی میکرد.. یه روز عمه ام اینا اومدن خونه ما.. داداشم با دختر عمه ام دعوا کرده بودند.. بعد دادشم دختر عمه ام رو زده بود و از ترس مامان بزرگم فرار کرده بود مامان بزرگم هم دنبالش می دوید تا بگیرو بزنش همون لحظه ماشین پاسگاه میاد میگه مادرجان چی شده؟ 😟اونم میگم نیسان دخترو زد فرار کرد ..حالا این بنده خدا هی میپرسیده چه رنگی بو؟د کجا رفت؟😅😅😅😅😅😂😂😂
#خاطره_بازی🤦♀🤦♂😍
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
حاج آقا محمد رضایی میگوید:🌺
خاطره بنده مربوط میشود به یک راهنمایی و دبیرستان دخترانه عشایری، مدیر مدرسه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا نماز شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همان طور که هستند میبینم، شما را عادی میبینیم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود حجاب را زیاد رعایت نمیکنند، دیدم چقدر محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچ کس نگوید، والا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و خدا را شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله! من نماز شب میخوانم.
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره ای بسیار عجیب از شهید #ابراهیم_هادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
#سوتی
باسلام وشب بخیر .
یه روز داییم اومد خونمون
بجای سلام بهش گفتم خداحافظ
داییم گفت دایی جون بزار من برسم بعد تو خداحافظی ڪن😂
#خاطره😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره طنز استاد قرائتی از بوس کردن امریکايیها😂🤦♀🤦♂
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
روشنگری - غدیر - کریمی.mp3
5.28M
🌺🎧 ذره ذره پای این عشق می گدازیم..
🎶 من بنده این درم توکلت علی الله
🎶 دیوانه ی حیدرم توکلت علی الله
🎙 مداحی زیبای حاج محمود کریمی
#شام_عید_غدیر_۱۳۹۸
#عید_غدیر
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
#گلزار_در_خواب_شهید_مدافع_حرم
رضا گلزار درمصاحبه ای کلی از مظلومیت مدافعین حرم صحبت میکنه که باعث میشه ضدانقلاب به رضا گلزار حمله ور بشن و در همان زمان یکی از مدافعین حرم به ایشون زنگ میزنن و میگن درود به شرف تو... رضا گلزار میپرسه جریان چیه؟مدافع حرم میگن چند شب قبل از مصاحبه شما دورهمی بود و صحبتی شد و ما ناراحت از قضاوتهای مردم بودیم تمام شد و خوابیدیم ،صبح فرمانده ما به ما گفت دیشب خواب محمد رضا گلزارو دیدم که.................
ادامه رویای صادقه شهید از زبان خود گلزار👇
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
مصاحبه محمد رضا گلزار درباره مدافعین حرم👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 گفتم آقا یک ناهارم با شما آرزوست!
خاطره و روایتی از حاج حسین یکتا درمورد اهمیت خانواده
#خانواده
حاج حسین یکتا
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#خاطره
پدربزرگم یکم ناخوش احوال بود بردیمش دکتر، تو مطب نشسته بودیم یکی زد رو شونم
گفت کیو آوردین دکتر؟
گفتم پدربزرگم ،
یهو مث برق گرفته ها
پرید يقمو گرفت واسه دعوا،
میگفت من مدير دبیرستانتونم
تو ۱۰سال پیش گفتی پدربزرگم فوت شده ۳روز غیب داشتی
این که هنوز زندس😐
ینی فکم افتاد در این حجم درگیر منه😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مولودی طنز در وصف این روزها در روز عید غدیر
انگاری هیئت پر ویروسه و شفا تو جاده چالوسه😄
اخبار داغ سلبریتی ها
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
کانالهای ما 👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تصویری
#زیارت_مجازی
🌹شهید محسن حججی
#سالگرد-شهادت
#شهید-بی سر
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
سلام
روز بخیر
الهي حال دلتون خوب باشه
الهي خنده زينت روي ماهتون
الهي باران ثروت و فراواني و بركت جاري بر وجود نازنينتون
الهي هر چي آرزوي خوب مال تو❤️
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مولودی طنز در وصف این روزها در روز عید غدیر
انگاری هیئت پر ویروسه و شفا تو جاده چالوسه😄
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
#سوتی
سلام سوتی هاتون عالین👌
خاطره من بر میگرده وقتی 8سالم بود کلاس دوم ابتدایی ،
قرار بود معلممون از درس جدید دیکته ازمون بگیره خلاصه هیچ کس نخونده بود😌😌
همه ازدم تک گرفتن منم 8گرفتم😅
معلممون عصبانی😡
میبرید ماماناتون امضا میکنه از هر غلط ده بار می نویسید،
خلاصه من رفتم خونه 🏡
،از شانسم دیدم مادر من که اصلا سواد نداره،
اونروز از شانسم اسمشو یاد گرفته بود داشت تمرین میکرد✍
همینطور که صدا کشی میکرد نگام کرد گفت چیشده باز ،گفتم 8گرفتم امضا کن زیرشو ،کاری ندارم کلی دعوام کرد😬
زیرش امضا کرد زیرش اسمشو نوشت🤦♀گفتم فامیلتو بنویس
گفت حرف زیادی نزن 8هم گرفته😒
خلاصه فرداش ...
من سرمیز کلاس ساکت معلم عصبانی😡
خجالت نمی کشی چییی 8گر فتی بهت دادن آفرین
،یکی از بچه ها گفت اسم مادرش افرین خانوم🙂
معلم😂
من🤐
بچه ها😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
سلام این خاطره مربوط میشه به 6سال پیش من کلاس ششم بودم پسرعموم که الان شوهرمه😅سرباز معلم بود یه روز اومد سرکلاس درسمون اینقدر منو خواهر دوقلو اذیتش کردیم که نگو درحدی که من براش شاخ میزاشتم 😂😂خلاصه منو از کلاس بیرون کرد منم اصلا توقع نداشتم خیلی ناراحت شدم این تنها خاطره ای که از شوهرم داشتم قبل از اینکه باهاش ازدواج کنم🙃🙃وقتی 15سالم بود اومد خواستگاریم منم بهش جواب منفی دادم گفت نکنه بخاطر همون قضیس منم برای اینکه بهش ثابت کنم بخاطر اون ناراحت نشدم باهاش ازدواج کردم الان همش میگه من اولین روزی بود سرکلاس بچه ها رفتم خیلی استرس داشتم شماخیلی اذیتم کردین فقط اسم ترو بلد بودم برای همین گفتم برو بیرون 😅🤣🤣😂
#خاطره😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆