🌄 تویی که داری هشتگ ما ملت امام حسینیم رو میزنی؛
تصویر رو نگاه کن و بگو خداوکیلی اگه اون زمان بودی تو کدوم لشگر قرار میگرفتی؟
یه ایمان مافوق بشری و جیگر میخواد مقابل لشگر کفر ایستادن
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
🌹 بی انصافی در معامله🌹
اگر کسي روز قبل يک جنسي را پانصد تومان خريده، بايد ده درصد به روي آن اضافه کرده و بفروشد . نبايد نگاه کند که فردا قيمت آن ششصد تومان خواهد شد. فردي مي گفت که گرفتن پول از دست مردم راحت است اما خوردن آن سخت است .
يک نفر نزد آيت الله احمد خوانساری که از علماي بازار تهران بودند آمد و گفت: من يک جنسي را به قيمت صد تومان مي خرم. ولي چون بازار کشش دارد آن را دويست تومان مي فروشم . آيا اين کار اشکال دارد؟ ايشان فرمودند که اين مال متعلق به تو است و مي تواني هر قيمتي که مي خواهي بفروشي ولي اين کار #بی_انصافی است . آن فرد گفت : حرام نباشد ، بی انصافی اشکالی ندارد.
آقاي خوانساري ايشان را صدا کردند و گفتند : بی انصافی يعني آن کاری که شمر با امام حسين (ع) کرد . در حديث داريم که سه کار خيلي مشکل است :
1- ذکر خدا در همه حال
2- رسيدگي به مشکلات مردم
3- انصاف با خود.
#حاج_آقا_رفیعی
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
خاطره جالب یک زائر امام حسین (ع) از اربعین
یکی از عاشقان و زائر سید و سالار شهیدان، حضرت أبا عبدالله الحسین علیه السلام که امسال توفیق زیارت حرم مطهر آن حضرت در أیام أربعین حسینی علیه السلام را داشته، با ارسال مطلبی برای ما، به بیان خاطره ای جالب پرداخت.
وی در این باره نوشت: من جوانی ۲۷ ساله هستم. امسال برای دومین بار توفیق زیارت حرم مطهر حضرت امام حسین علیه السلام را یافتن. اما اولین باری بود که در أیام أربعین به زیارت می رفتم. در چند روزی که با پای پیاده در مسیر رفتن به سمت کربلا بودم، با اتفاقات جالبی که شاید برای بسیاری از زائران رخ دهد، مواجه شدم.
این زائر جوان افزود: البته یکی از این خاطرات برای خودم بسیار جالب بود. من از سنین بسیار جوانی، از عمل شستن لباس نفرت داشته ام. همواره این کار دشوار را مانند بسیاری از افراد دیگر، به مادرم محول می کردم. تا به امروز هم که ۲۷ سال سن دارم، همچنان لباس های چرکم را مادرم در لباس شویی منزل انداخته و زحمت شستن آن را برایم می کشد.
وی همچنین گفت: در مسیر کربلا که بودم، انواع ایستگاه های صلواتی برای توزیع غذا، آب، میوه، استراحت کردن، ماساژ و غیره به چشمم خورد. اما ناگهان دیدم که یکی از ایستگاه ها برای شستن لباس است. در آن ایستگاه چند لباس شویی قرار داده شده بود و بر روی آن نوشته بودند “وقف امام حسین برای شستن لباس های زائران”.
این زائر جوان ادامه داد: با توجه به اینکه من از نوجوانی از لباس شستن نفرت داشتم، اما این صحنه برایم جالب و عجیب بود. ناگهان عبارت روی لباس شویی مرا جذب کرد و کم کم به سمت ایستگاه صلواتی رفتم. چند دقیقه ای ایستادم و فعالیت جوانان و عاشقان امام حسین علیه السلام که لباس دیگر زائران را مشستند را دیدم. آن صحنه به هیچ وجه برایم نفرت انگیز نبود. ناگهان نیرویی مرا به سمت آنان کشاند و با زبان عربی دست و پا شکسته به آنها فهماندم که من هم می خواهم به آنان کمک کنم و لباس های زائران را بشویم.
وی در پایان گفت: چند ساعتی در آن ایستگاه توقف کردم و به کمک آنان پرداختم. ساعات خاطره انگیزی برایم بود. منکه از نوجوانی از این کار نفرت داشتم، اما به هیچ وجه از شستن لباس دیگر زائران احساس نفرت نمی کردم.
#پیاده روی اربعین
#خاطره
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
خاطره بازیگر نقش مادر وهب
آنقدر این نقش موثر و لحظاتش ما را تحت تأثیر قرار میداد که فراموش کردم پاهایم در زمان فیلمبرداری تاول زدهاند. صحنهای که سَرِ وهب به طرف شمر پرتاب میشود؛ آن محیط هم مملوء از خاکهای آلوده به فضولات حیوانات بود که تمام پاهایم زخم شد. با این وجود پای من پُر از خاک شده بود.
اخبار داغ سلبریتی ها
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
کانالهای ما 👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
CQACAgQAAxkDAAENqk1fQ8fhAbJNLrb6GwWR4Y8FKzDR4wACBQgAAvhTwFGBHqt96bhvTBsE.mp3
1.88M
🎧🎧
⏰ 1 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ داستان خنگی که مشهور شد
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_دانشمند
🔹 #نشر_دهید
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بی ریا ترین هیئت عزاداری آقا ابا عبدالله...
"اصفهان حبیبآباد"
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
CQACAgQAAxkDAAENqk9fQ8gIySsCd2AIv0DbIAEL-tHYYgACzgUAAgp-OVPpD91n1VdGrhsE.mp3
6.91M
♦️داستان تکان دهنده قاسم جیگرکی
🔻لات عرقخوری که توبه کرد
🎼از زبان استاد دانشمند
🔺شاید بسیاری شما این کلیپ رو شنیده باشید شنیدن دوباره آن خالی از لطف نیست
#کوتاه_شنیدنی
#پیشنهاد_دانلود
#برای_دیگران_ارسال_کنید
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷جمله زیبایی که شهید مدافع حرم در خواب به دخترش گفت
دختر شهید سعید انصاری از خوابی میگوید که پدر شهیدش در آن بوده و جملهای هم به او گفته که موجب آرامشش شده است.
او از اولین دیدار با پیکر مطهر پدرش هم خاطره دارد، دیداری برای آخرین بار ...💔
نکته📝📝📝
شهدا ازشهادت با آغوش گرم استقبال کرده ومانباید برای ازدست دادن این عزیزان متأثر باشیم،ولی روح آنها نظارگر اعمال خوب وبد ماهست.
پس شهید برگردان ما حقی دارد وآن اینست که گناه نکنیم
╭─💕─═✨💜✨═─💕─
کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی🌹🌹)
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_محرم🖤
#شب_پنجم
🔺عبداللهمعبداللهم
من عاشق #ثاراللهم...
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
CQACAgQAAxkDAAENqlNfQ8hZJaQig-Vhtezc5BBQUF9uqQACyAgAApATMFBXdkjphhMqAhsE.mp3
6.19M
🎧🎧
⏰ 5 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ یک عهد
🔹 داستان شنیدنی یک راننده در سرمای جاده
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_عالی
🔹 #نشر_دهید
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مداحی زیبای بنی فاطمه در حضور رهبر معظم انقلاب
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
تو این اوضاع کرونا و شرایط سخت اقتصادی
وقتی با این کانال آشنا شدم با خیال راحت خرید میکنم☺️
✅گلچینی از باکیفیت ترین تولیدیهای ایرانی
✅#پوشاک_نوزاد_کودک
✅#فروش_حضوری هم دارند 😊
کیفیت عالی و قیمت مناسب و ارسال سریع
از مشخصه های این کانال در ایتاست😍😍
http://eitaa.com/joinchat/2640183298C00de59ddad
♦️خاطره شنیدنی در مورد محل دفن سردار شهید سلیمانی
🔹یوسف افضلی معاون ستاد عتبات عالیات و از نزدیکان خانوادگی سردار سلیمانی تعریف میکند: به همراه سردار بارها برای قرائت فاتحه بر سر مزار شهید یوسف الهی حاضر شده بودم و میدانستم فضای کنار این شهید والامقام جایی برای دفن یک پیکر را ندارد به شهید حاج قاسم عرض می کردم که حاج آقا فضای اینجا بسیار کوچک است و جای شما نمی شود که حاج قاسم در پاسخ به من افزود، افضلی از من گفتن بود.
🔹حال که با پیکر تکه تکه شده شهید حاج قاسم روبهرو شده ایم و شواهد امر حاکی از این است که برای دفن پیکر مطهر سردار فضای زیادی نیز نیاز نیست متوجه صحبت های آن روز شهید حاج قاسم شدهام.
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خاطره محمدرضا طاهری از روضهخوانی برای حاج قاسم بر بام حرم امام حسین (ع)
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خاطره محمدرضا طاهری از روضهخوانی برای حاج قاسم بر بام حرم امام حسین (ع)
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
نگران فـردا نباش و توی امـروز زندگی کن تا انـرژیهات هدر نره، از هر فـرصتی که در زندگی دارید استفاده کنید!! چون بـعضی چیزها فقط یک بار اتفاق میافتند.
سلام صبح سهشنبهتون بخیر🌺
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
✨﷽✨
🌼در مَثَل، مناقشه نيست!
✍حاج آقا قرائتی: در يكى از برنامه هاى تلويزيونى كه موضوع بحثم نگاه بود، در حين بحث مَثَلى زدم كه در طول هفته تلفن بارانم كردند؛ براى بيان اين مطلب كه نگاه به زن نامحرم اگر عميق و ادامه دار باشد، حرام است و اگر گذرا و سطحى باشد، اشكالى ندارد و اينكه زيرنظر گرفتن يك زن و نگاه كردن به او حرام است، امّا نگاه گذرا و سطحى به جمعى از زنان، اشكال ندارد، اين گونه مثال زدم كه در خيابان يك ماشين هندوانه مى بينيد، گاهى به مجموعه هندوانهها نگاه مى كنيد و گاهى يك هندوانه را زيرنظر مى گيريد.
در طول هفته تلفن هاى زيادى زدند كه مگر خانم ها هندوانه هستند؟ در برنامه بعد سخنم را اصلاح كردم و جمع خانمها را به گلستان گلى تشبيه كردم و در پايان گفتم: در مَثَل، مناقشه نيست. روضه (حضرت ابوالفضل) عليه السلام زمستان 57 بود و هوا بسيار سرد و نفت بسيار كم بود. شب عاشورا به مجلسى رفتم و خواستم روضه حضرت ابوالفضل را بخوانم، با اينكه معمولا روضه نمى خوانم روضه را اينگونه بيان كردم و گفتم:
💥شما سالهاست كه روضه ابوالفضل را شنيده ايد، ابوالفضل دستهايش را زير آب برد و خواست آب بنوشد، ديد ديگران عطش بيشترى دارند، آب نخورد و به ديگران داد. شما هم كه آمدى روضه ابوالفضل، اگر نفت دارى و همسايهها از سرما مى لرزند، نفت را در بخارى همسايه بريز. مردم متحيّر بودند با اين روضه من بخندند يا گريه كنند!
📚کتاب خاطرات حاج آقا قرائتی
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
سخنرانی حاج آقا قرائتی
موضوع: خدمت در دستگاه امام حسین (ع)
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روایتی از امام علی(ع) درباره حجاب زنان خطاب به مردم بصره در برنامه بدون توقف:
🔹«آیا حیا نمیکنید؟ آیا غیرت ندارید؟ در حالیکه زنان شما به بازارها میروند و جوانان خوش قیافه مزاحم آنان میشوند»
اخبار داغ سلبریتی ها
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
کانالهای ما 👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خفن ترین حیات وحشی که تا حالا دیدم😜
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
#فال_حافظ
روایتی زیبا از فال حافظ به نقل از مرحوم دکتر «عبدالحسین زرین کوب» :
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی.
نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشهای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم میگشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمیخواستم فعلاً کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر میکردم کمتر به نتیجه میرسیدم، ذهنم واقعاً مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد:
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم.
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. همینطور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش میکردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟
پیرمردی روستایی با چهرهای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار. میگفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را میخواند.
پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟ گفت: سوالی داشتم. گفتم: بفرما.
پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم: خب بله، صددرصد. گفت: ولی من اعتقاد ندارم.
پرسیدم: من چه کاری میتوانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی بر میآید؟ (عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت میبردم)
گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من میکشید؟ گفتم: اگر از دستم بر بیاید، حتماً، چرا که نه؟
گفت: یک فال برایم بگیرید. گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم. بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما.
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید. فاتحهای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمیخواهم، میخواهم ببینم حافظ در مورد امروز (روز عاشورا) چه میگوید؟ برای لحظهای کپ کردم و مردد در گرفتن فال. حافظ، عاشورا! اگر جواب نداد چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه میشود؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد. متوجه تردیدم شد، گفت: چه شد استاد؟ گفتم: هیچ، الان، در خدمتتان هستم. چشمانم را بستم و فاتحهای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحهای را باز کردم:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بیعنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برونآی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین علیهالسلام و وقایع روز و شب یازدهم محرم نباشد، پس چه میتواند باشد؟
سالها خود را حافظ پژوه میدانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل، ویژه برای همین مناسبت سروده شده.
بیت اولش را خواندم، از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه با من کرد و از حفظ با من همخوانی میکرد و گریه میکرد. طوری که چهار ستون بدنش میلرزید، انگار داشتم روضه میخواندم و او هم پای روضه من بود.
متوجه شدم عدهای دارند ما را تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده، حالا دیگر میدانستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم. بلند شدم، دستم را گرفت. میخواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم. گفت معتقد شدم استاد. معتقد بودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد.
گریه امانش نمیداد. آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضهای به قول خودشان گریه نکرده بودند. پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، وقایع روز عاشورا و شب یازدهم را در ذهن خود مرور کنید و بعد، این غزل را بخوانید.
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم از گریه کنان عالی بر سیدالشهدا بود
🔹خاطره حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان از حاج قاسم سلیمانی
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
✨﷽✨
▪️سلوک عاشوراییان ▪️
✍حر بن یزید ریاحی بعد از شنیدن فریاد یاری طلبی امام حسین علیه السلام خطاب به عمربن سعد گفت: آیا تو واقعا میخواهی با حسین بجنگی؟
ابن سعد گفت: آری.
حر با شنیدن این سخن از این سعد فاصله گرفت و در حالی که بند بند بدنش می لرزید، در این حال مهاجر بن اوس با دیدن رعشه بر بدن حر به او گفت: ای حر! کار تو مرا شگفت زده نموده، اگر زمانی شخصی از من درباره شجاع ترین فرد کوفه می پرسید، من فقط تو را نام می بردم، پس اینک چه حالی داری؟!
▪️ حر گفت: به خدا قسم می خورم که خویشتن را میان دو راهی بهشت و دوزخ سرگردان می بینم و به خدا سوگند که جز بهشت را برنگزینم؛ هر چند که در این راه تکه تکه شده و جسدم را با آتش بسوزانند.
▪️حر پس از گفتن این کلام، سوار بر اسب شده و به سوی خیام حسینی رفت، در حالی دستان خویش را بر سر نهاده بود و می گفت: خداوندا به سوی تو باز می گردم، توبه مرا قبول نما؛ زیرا من دل اولیای تو و فرزند دختر پیامبر تو را لرزاندم.
سپس به امام گفت: فدایت شوم! من همان کسی هستم که همراه تو می آمدم و کار را بر تو دشوار گرفتم. من توبه کردم آیا خدا می پذیرد؟!
امام فرمود: آری! خدا توبه تو را می پذیرد ، حال از اسب پیاده شو.
📚 لهوف ٫ صفحه 143
آزاده ام اما گرفتار تو هستم
خارم که خواهم در گلستان تو باشم...
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظم و هماهنگی کودکان چینی👌
کانالهای ما را دنبال کنید👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY