#خواستگاری 😉💐
💢 با اینکه موقعیت خوبی داشتم، هر بار به خواستگاری می رفتیم به مشکلی برمیخوردیم.
برای تولد #شهیدهادی بر سر مزار یادبودش رفته بودم؛
به عکسش خیره شدم و گفتم:
من از شما کادو می خواهم.
یک کاری کن دفعه بعد با همسرم به دیدنت بیایم.
روز بعد، یکی از دوستان خانواده ای را به من معرفی کرد. خواستگاری به خوبی پیش رفت؛ مشکلی وجود نداشت، قرار شد برای صحبت های خصوصی به اتاقی برویم. به محض اینکه وارد اتاق شدیم، چشمم به تصویر بزرگ آقا ابراهیم روی دیوار افتاد.
💢 از ایشان پرسیدم: چطور #شهیدهادی را میشناسید؟
گفتند: شهید هادی همرزم پدرم بوده.
هفته بعد با همسرم برای تشکر به کنار مزار یادبودش رفتیم.
همسرم هم مثل من از آقا ابراهیم خواسته بود تا یک همسر برایش انتخاب کند.
#سلام_بر_ابراهیم2
#شهیدإبــــــــــرإﮫیمﮫإدﮰ ♥️
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻اگه یه چراغ جادو داشتی چه آرزویی میکردی؟ 🔻
🎬 از آدم ۶ ساله تا ۶٠ ساله به این سوال جواب دادن...
💭 اگه شما رو صندلی بودید چی میگفتید؟
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال دلتون خوب😍
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
چالش عکس بچگی هنرمندان
میتونید حدس بزنید این اقا جوانی کدوم یکی از بازیگران خردسال هستن؟😂
جواب در اخبار داغ سلبریتی ها👇
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎💎💎
💎💎
💎
#خاطرات_جبهه
😊خاطره طنز بازیگر آژانس شیشهای از جبهه در محضر رهبری
اصغر نقی زاده، بازیگر سینما و تلویزیون، خاطرات جالبی از حضور در جبهه در شب خاطره ای که با حضور مقام معظم رهبری برگزار شد روایت می کند که شنیدنی است.
🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼
🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲
🌸 کانال دوم ما👈 @tar_ghand 🌸
💎
💎💎
💎💎💎
#تست_شخصیت_شناسی
از نظر شما کدام یک از خانواده های بالا واقعی نیستند⁉️
این تست نشان دهنده روابط خانوادگی شماست!!👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
خانومها تشریف بیارن این کانال👆چت بانوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📡📡
⛔️بنظرتون خواستگاری مجازی خوبه یا بد؟😐
💯 این صحبت های آقای #ماندگاری رو حتما گوش کنید👌
دل اگر مدعی عشق شما بوده و هست
پس چرا در هوس یار مجازی ماندست؟
⛔️ استفاده لحظه ای
⛔️ استفاده هوس آلود
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
🚨 در منزل من، همه افراد، هرشب در حال مطالعه خوابشان مىبرد
⚠️ همه خانوادههاى ايرانى بايد اينگونه باشند
📝 رهبر انقلاب: من اين را مىخواهم عرض كنم كه در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال #مطالعه خوابشان مىبرد. خود من هم همينطورم. نه اينكه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مىكنم؛ تا خوابم مىآيد، كتاب را مىگذارم و مىخوابم. همه افراد خانه ما، وقتى مىخواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مىكنم كه همه خانوادههاى ايرانى بايد اينگونه باشند. توقّع من، اين است.
📚بايد پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با كتاب محشور و مأنوس كنند. حتّى بچههاى كوچك بايد با كتاب اُنس پيدا كنند.
📚بايد خريدِ كتاب، يكى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضى از وسايل تزييناتى و تجمّلاتى - مثل اين لوسترها، ميزهاى گوناگون، مبلهاى مختلف و پرده و... -، به كتاب اهميّت بدهند.
📚اوّل كتاب را مثل نان و خوراكى و وسايل معيشتى لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد به زوايد بپردازند. ۱۳۷۴/۰۲/۲۶
📖 #هفته_کتابخوانی
@Modafeaneharaam
🌹طنز جبهه!😜
🌿... آتیش توپخانه عراق در منطقه بی سابقه بود و به حدی زیاد شده که در عقبه منطقه همہ اتوبوس🚌ها سرو تہ ڪردند
و داشتند بہ سرعت منطقہ رو ترڪ مےڪردنند ، من و فریبرز هم با یه ماشین بودیم و همین که این صحنه را دیدیم😂 دور زده و پشت سر بقیه خودروها قرارگرفتیم😄
آتیش🔥هر لحظہ سنگین تر مےشد.😖
🌿... راننده اول وقتی دژبانے😎 رسید در حالے ڪہ جلوی او را گرفتہ بود🚫و طناب⛓را در دست داشت گفت:🗣« اخوی ڪجا❓
گفت : « شهید دارم😔» دژبان راه رو باز ڪرد و رو بہ دومـ2⃣ـے گفت:🗣 «شما ڪجا برادر»
او هم بلافاصلہ گفت « مجروح دارم🤕💉»
و دوباره دژبان راھ🛣رو باز ڪرد✅ و سرانجام رو بہ سومـ3⃣ـے ڪہ ما بودیم و فوق العاده هم دست پاچہ ڪرده بودیم گفت:
« شما دیگہ ڪجا😑😐» و فریبرز ڪہ دیگہ نمےدونست تو اون موقعیت چے بگہ🎩😣 و فقط براے اینڪہ چیزے گفتہ باشہ👈 با عجلہ گفت : مفقود الاثر دارم!😄 واین جمله تاریخی فریبرز برای خودش و دیگران سالها موجب خنده و شادی دیگران شده بود😝😁😳
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
🦋 @majles_e_shohada 🦋
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
رمز موفقیت، شروع کردن است
موفقیت ها با تصمیم ها شروع میشوند زیرا تا تصمیمی اتخاذ نشود تغییری در زندگی رخ نمیدهد.
فاصله نداشتن و داشتن فقط یک خواستن است...
سلام
ظهر سه شنبه تون بخیر🌺
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
دنيا براى غيرش آفريده شده نه براى خودش.
(دنيا برای رسيدن به آخرت آفريده شد، نه برای رسيدن به دنيا.)
حکمت ۴۶۳
#نهج_البلاغه
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
#خاطرات طنز جبهه 😄
دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی. مثلا میگفتند: «آبی چه رنگیه؟»
عصبی شده بودم😠.
گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم»
دیدم بد هم نميگويند! 🤔خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده ایم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم. قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند!
👻👻
فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد.
گذاشتیمش روی دوش بچهها و راه افتادیم. گریه و زاری. یکی میگفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»😣
یکی میگفت: «تو قرار نبود شهید بشی»
😖
دیگری داد میزد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟»
یکی عربده میکشید. یکی غش میکرد!
😩
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه میانداختند! گفتیم برویم سمت اتاق طلبه ها! جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا كه فكر ميكردند قضيه جديه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!!!
در همین بین من به یکی از بچهها گفتم: «برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.»
رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! این قرارمون نبود! منم میخوام باهات بیام!»
بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبهها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه میخندیدیم. خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم.
🤣😆😁
شادی روح شهدای که رفتند وخاطرات آنها به جاماند صلوات
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره مهران مدیری از دوران مستاجریاش! 😂
-
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
💎💎💎
💎💎
💎
#خاطرات_جبهه
خُر و پُف شهید!😳😂
صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازهها زیر آتش 🔥 میمانند و یا به نحوی شهید میشوند که قابل شناسایی نیستند. هر کس از خود نشانهای میداد تا شناسایی جنازه ممکن باشد. یکی میگفت: «دست راست من این انگشتری است.» 💍
دیگری میگفت: «من تسبیحم را دور گردنم میاندازم.» 📿
نشانهای که یکی از بچهها داد برای ما بسیار جالب بود. او میگفت: «من در خواب خُر و پُف میکنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف میکند، شک نکنید که خودم هست.»😆
✨🌼
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
پیتزا خورا کجای مجلس نشستید؟😁
نظر بدید پیتزا خودم پز چطوره؟🙈
پولت نمیرسه تو این روزا پیتزا بخری ؟
میخوای پیتزا درست کنی اما بلد نیستی
یا خوب نمیشه؟
بیا با یک تیکه نون هم پیتزا تو ماهی تابه بهت آموزش میده😋😋👇
👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/192544789Ca024ccbaef
انواع پیتزا ماهی تابه ای😉
پیتزا نون تست😋
پیتزا با خمیر نون بربری😁
خاطره بازی😂
اوایل عقدمون و دوران دانشجویی وضع مالی خیلی بدی داشتم طوری که عضو کمیته امداد بودم...برای کارای ثبت نام کمیته رفته بودم،بعد گفتن برا ثبت نام باید پنج هزار تومن کارت بکشید که رسیدش رو منگنه کنن به برگه🤥
منم پنج شش تا کارت دراوردم میکشیدم هیچکدوم پنج هزار تومن توش نبود😂
حالا ملتم پشت سرم صف کشیده بودن همه با لب خندون نگام میکردن(لابد پیش خودشون میگفتن این چقد بدبخته دگ)
بعد مسئولش بهم گفت کارتو ول کن اگ پول نقد داری بده
شوهر منم یه پنج تومنی میده بهش😂
میگفت برگه ی من تنها برگه ای بود ک روش یه پنج تومنی منگنه کرده بودند😂😂😂
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
🔰خطبهی عقدمان را امام خمینی خواندند
همسر شهید حسن طهرانی مقدم :
🔹۴ یا ۵ ماه دوران نامزدی محرم بودیم و حاج حسن این مدت را جبهه بودند و فقط تلفن تنها راه ارتباط و با خبر بودن از احوالات همسرم بود آن هم به سختی انجام می شد. بعد به تهران آمدند تا مراسم عقد انجام شود. البته خواندن خطبه عقدمان هم ماجرایی دارد. قرار بود حضرت امام (ره) خطبه عقد را جاری کنند اما من دیر رسیدم و شهید محلاتی وکیل من شدند
🔺آقا داماد بعد از یکبار بدقولی بالاخره نامزدی گرفتند و بعد هم خدمت امام (ره) خطبه عقد جاری شد.
🌷انتشار به مناسبت سالروز شهادت حسن طهرانی مقدم
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
♨️خاطره طنز جبهه و شهدا😉:
😅پس کو این امام جماعت؟😂
📢همه بهردیف نشسته بودند تو صف نماز جماعت. آقای صفری گفت: پس کو این شیخ مهدی؟ اکبر کاراته گفت: داشت شنا میکرد. آقای صفری گفت: شنا؟ و بعد با اکبر کاراته و من اومد، رفتيم تا شیخ مهدی رو بیاریم. شیخ مهدی انگار نه انگار وقت نمازه، وسط کانال آب برای خودش شنا میکرد😄. آقای صفری را که دید، از آب دوید بیرون. زود لباسشو پوشید و دوید طرف سنگر. آقای صفری گفت: خجالت بکش شیخ مهدی! ☺️
شیخ مهدی دوید، ایستاد جلوي بچهها تا دو رکعت نماز مستحبی بخونه. اکبر کاراته نگاهش میکرد. رفت به رکوع؛ که ديدند خیسی شورتش زده به شلوارش😂. اکبر کاراته بلند گفت: بچهها نماز نخونید. نمازتون باطله!😅 حاج عباسعلی گفت: چرا اکبر؟ اکبر کاراته گفت: مگه نمیبینید؟ شیخ مهدی جیش کرده😝!
صدای خنده سنگرو پر کرد.😆 شیخ مهدی نتونست خودشو کنترل کنه. خندید و خندید و بعد نشست. اکبر کاراته گفت: حالا امام جماعت خوب میخواید، من. برم جلو؟😊 طاهری گفت: نه بابا، این که شیخمون بود این بود، وای به حال تو!😂
مجموعه کتب اکبرکاراته
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
خاطره بازی😂
من یه کلاس هنری ثبت نام کرده بودم
اونجا اینطوری بود که همه دور یه میز مینشستن و مربی آموزش میداد
تا اینجا داشته باشید☺️😄
من همیشه عادتمه که روی صندلی میز تحریرم که چرخداره میشینم ،قشنگ مث گهواره پشت صندلی رو عقب جلو میکنم😅
فکر کنم گرفتین چی شد😂
کف آموزشگاه سرامیک ،صندلی چهارپایه فرفورژه 😳 منم که طبق عادت🙅♀
نگم براتون که چه وضعی بود
فقط بقیه دیدن که یهو یکی کم شد😆
حرکت من همانا و لغزیدن پایه صندلی همان...
همون جلسه ی اول همه چیمو ریختم رو دایره
بدتر از اون این بود که بعد از اینکه به زور خودمو کشوندم رومیز ، سریع گفتم : تو رو خدا ببخشید😳☹️
این حرکت من استارت انفجار کلاس بود😂
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
#عاشقانه_شهدا 💝♥️
ناهارو خونه ی پدرش بودیم . همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول خوردن غذا ،🙂
رفتم تا از آشپزخانه چیزی برای سفره بیارم ، چند دقیقه طول کشید ،
برکشتم دیدم همه نصف غذاشونو خوردن !😕
ولی آقا مهدی دست به غذاش نزده تا من بیام " باهم شروع کنیم 💑💝❤♥️😊
همسر شهید مهدی زین الدین 💓😊
#مذهبیا_عاشقترند
#عشق_واقعی❤️
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلاس آنلاین فقط همین😂😂
خیلی خوب بود😁
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
♨️خاطره طنز جبهه😂:
👈سوپرطلا
📢اکبر کاراته از تو خرابههای آبادان یه الاغ پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم گذاشته بود: «سوپرطلا»! الاغ همیشهی خدا مریض بود و آب بینیش چند سانت آویزون. یه روز که اکبر کاراته برای بچهها سطلسطل شربت میبرد، الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود. حالا اکبر کاراته هی شربتا رو لیوان میکرد و میداد بچهها و میگفت: بخورید که شفاست. کمکم بچهها به اکبر کاراته شک کردند و فهمیدند که الاغِ اکبر کاراته سرشو کرده داخل سطل شربت و نصفشو خورده😜. همه به آب آویزون شدهی بینی الاغ نگاه کردند و عق زدند.😝 دست و پای اکبر کاراته رو گرفتند و انداختندش توی رودخونهی بهمنشیر. اکبر کاراته که داشت خفه میشد، داد میزد و میگفت: ای الاغ خر! اگه مُردم، اگه خفه شدم توی اون دنیا جلوتو میگیرم؛ حالا میبینی!😂 او جیغوداد میکرد و بچهها از خنده ریسه رفته بودند.😉😂😂
سوپرطلا
مجموعه کتب اکبرکاراته
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
تخم مرغ عتیقه
دیشب تخم مرغ خریدن
تاریخ انقضاش مال۲۱سال پیشه😂
#ارسالی از همراهان عزیزمون🌸
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیچاره یه نیم کیلو کم شد تا رفت به بستنی برسه😄
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak
➖آقا موافقین امشب یه طنز تقدیمتون بکنیم؟
این خاطره رو بخونید حالشو ببرید
#طنز_جبهه ☺️👇🏻
🕊 ماجرای جالب شوخی شهید ابراهیم هادی با دوست خود😊
برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار میشد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه و لگن میآوردند! با شستن دستهای آنان، مراسم با صرف ناهار تمام میشد.☝️
در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم. ابراهیم و جواد دوستانی بسیار صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند. شوخیهای آنها هم در نوع خود جالب بود😄. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی هم که به سراغش رفتند، جواد بود.
ابراهیم در گوش جواد، که چیزی از این مراسم نمیدانست، حرفی زد! جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی میگی؟!😳
ابراهیم هم آرام گفت: یواش، هیچی نگو!
بعد ابراهیم به طرف من برگشت. خیلی شدید و بدون صدا میخندید.گفتم: چی شده ابرام؟! زشته، نخند!🙁
رو به من گفت: به جواد گفتم، آفتابه رو که آوردند، سرت رو قشنگ بشور!! چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد.😃
جواد بعد از شستن دست، سرش را زیر آب گرفت و...
جواد در حالی که آب از سر و رویش میچکید با تعجب به اطراف نگاه میکرد. گفتم: چکار کردی جواد! مگه اینجا حمامه! بعد چفیهام را دادم که سرش را خشک کند!😂😂
#با_کاروان شهدا
@tanhamasirKordestan
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak