روحانی: جنس گران است اما نگذاشتیم توزیع و فراوانی کم شود! / آیا یک روز شد کالاهای اساسی در بازار نباشد؟!
+حالا ما کاری نداشتیم خودت پرسیدی درست نیست آدم جواب رییس جمهورشو نده😁
بله از مرغ تا روغن
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
54.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالهای دور از خانه - قسمت 47
#اوشین
سریال نوستالژی دهه شصت
#درخواستی_دهه_شصتیا☺️
قسمتهای بعدی هم درج میشه
کپی برای کانالدارها ممنوع رضایت نداریم❌
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویدئو تبلیغاتی همتی که به پخش صداوسیما نرسید😉
#بورس
#بانک
«همتی،همتی تو ننگ این ملتی»
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
⭕️ زنی از شوهرش پرسید: #اصلاح_طلب کیه؟
- شوهرش گفت: یادته ازت خواستگاری کردم و قول دادم تمام آرزوهایت را برآورده کنم، و همه جا ببرمت و همه چیز برات بخرم و بذارمت رو چشام.
زن گفت: آره، ولی هیچ کدامو انجام ندادی.
- شوهرش گفت: اونم همینه!
😂😂😂
#سرطان_اصلاحات
#ارباب_وعدهها
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• به کاندیداهایی که اینجوری وعده میدن رای ندید...😂
#انیمیشن
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
شادی و نکات مومنانه
💞بسم رب الشهداء والصدیقین 🌷ماجرای حقیقی معجزه ی دعای شهدا با سلام خدمت شما عزیزان که عاشقان و رهرو
قسمت دوم
به همراه همسرم از اتوبوس پیاده شدیم و همراه بسیجیان به سمت سنگر حرکت کردیم در مقابل درب ورودی سنگر با کمال احترام ایستادند و به من و همسرم تعارف کردند که وارد سنگر
شویم. درب ورودی سنگر کمی شیب دار بود وقتی وارد سنگر شدیم چیزی که خیلی برایم جالب بود بزرگی بیش از حد آن سنگر بود که دست راست آن به صورت مسجد بسیار بزرگی بود البته بدون فرش که تعداد زیادی رزمنده با سربند یا فاطمه زهراس بر روی زمین نشسته بودند و به شدت مشغول کار بودند. پرونده های زیادی در دست داشتند و در حال رسیدگی به پروندهها بودند چند نفر از آنان نیز بی سیم به دست داشتند و مرتباً با بی سیم صحبت میکردند حال و هوای بسیجیان خیلی مانند شبهای عملیاتی بود که در تلویزیون دیده بودم. در سمت چپ سنگر یک دروازه ای وجود داشت که سراسر نور بود و شدت نور آن به گونه ای بود که قادر به دیدن آن طرف نور نبودم. نور بسیار عجیبی بود و این بسیجیان همگی در داخل این نور وارد می شدند و بعد از مدتی با تعداد زیادی پرونده خارج می شدند تمام آنان سربند یا فاطمه زهراس بسته بودند. به قدری کار و تلاش و زحمت آنان زیاد بود که پیش خودم فکر میکردم چقدر انرژی بالایی دارن در این هنگام از داخل دروازه سراسر نور آقایی بسیار رشید و خوشرو و پر انرژی به سمت ما آمدند و احوالپرسی گرمی کردند و نام مرا به زبان جاری کرده و خوش آمد گفتند و بعد من و همسرم را به سمت صندلی که از گونیهای شنی ساخته شده بود راهنمایی کردند(. بسیجیان ایشان را حاج آقا یاسینی صدا میکردند.) این گونی های شنی نزدیک آن دروازه نورانی روی هم چیده شده بودند و به عنوان صندلی از آن استفاده می شد در این هنگام نوجوان بسیار خوش چهره و چابک از داخل نور بیرون آمد . نامش علی اصغر قلعه ای بود که آقای یاسینی به علی اصغر گفت آقای قلعه ای برای میهمانان ما وسایل پذیرایی بیاورید علی اصغر که نوجوان ۱۶ ساله خوش چهره و نورانی بود به سمت من و همسرم آمد و بعد از احوالپرسی بسیار گرمی از من پرسید آیا شربت میل دارید من که در حالت بهت و تعجب به سر می بردم با کمال خجالت گفتم اگر امکان داشته باشد میخورم . آقای یاسینی به علی اصغر گفتند برای خانم............ و همسرشان شربت بیاورید من به همسرم نگاه کردم و به او گفتم این ها اسمم را از کجا می دانند همسرم اشاره کرد که هیچ صحبتی نکن و فقط سکوت کن و گوش کن. علی اصغر به داخل نور رفت تا شربت بیاورد. مدتی طول کشید تا علی اصغر برگردد و در این مدت من به رفتارها و فعالیت رزمندگان به دقت نگاه میکردم . بسیار برایم عجیب بود آنها مرتباً پرونده ها را بررسی میکردند و بیسیم میزدند و از احوال مردم می پرسیدند مثلاً آقای یاسینی در همان زمان که کنار ما ایستاده بود به بی سیم چی گفت بیسیم بزن بپرس که مشکل پیرمرد در روستای فلان جا بر طرف شده یا خیر یا در یک پیام دیگری گفت بپرسید فلان بچه در بیمارستان مشکلش برطرف شده یا خیر و وقتی متوجه شدند که مشکل آن بچه برطرف شده، همه با هم صلوات قرائت کردند. حتی در جایی هم آقای یاسینی به رزمندگانی که مشغول بررسی پروندهها بودند گفتند ببینید چرا مشکل فلان فرد در فلان جا برطرف نشده بررسی کنید ببینید ایراد کار کجاست؟؟؟؟ جملات برایم بسیار عجیب بود و من متحیر و شگفتزده فقط به مکالمات، نوع رفتار و گفتار آنان نگاه می کردم و حتی توان صحبت کردن هم نداشتم تا علی اصغر قلعه ای از داخل نور با یک سینی بسیار زیبا که دو لیوان شربت در داخل آن بود به سمت ما آمد آقای یاسینی گفتن اول به خانم.......... شربت را بدهید شربت را که به سمت من گرفت دیدم شربت آلبالویی رنگ است یک لحظه به همسرم گفتم نکند این شربت شهادت باشد؟ ولی همسرم اشاره کرد که سکوت کنم من هم شربت رو برداشتم و وقتی آن را میل کردم بسیار خوش عطر و خوش طعم بود و با شربت هایی که تا به حال خورده بودم بسیار متفاوت بود آقای یاسینی از من پرسیدند خانم ............ شربت به جانتان نشست؟؟؟؟؟ گفتم بله بسیار خوشمزه بود ایشان گفتند این شربت شفاست، نوش جانتان. تمایل دارید لیوان دیگری شربت برایتان بیاوریم با اشتیاق زیاد گفتم بله محبت می کنید آقای یاسینی به علی اصغر گفتند آقای قلعه ای سریع برای خانم ......... شربت دیگری بیاورید علیاصغر قلعه ای مانند فرفره رفت داخل نور و بعد از مدتی با سینی دیگری از شربت که دو لیوان در داخل آن بود به سمت ما آمد این بار شربت پرتقالی رنگ بود که آن را نیز تا ته میل کردم و بسیار گوارا بود در این موقع آقای یاسینی از ما عذرخواهی کرد و گفت کاری برایم پیش آمده الان خدمت میرسم و ما را ترک کرد و داخل دروازه پر از نور شد و به علی اصغر گفت در خدمت خانم ...........و همسرشان باشید تا من برگردم
ادامه دارد
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از تیمورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔥دولت آقازاده ها
❌عبدالناصر #همتی کیست و چه اهداف و ارتباطات پشت پرده ای دارد؟
💯افشاگری و معرفی صفر تا صد شخصیت دکتر همتی از زبان استاد پورآقایی
✅لطفاً با تمام قدرت در کشور منتشر کنید تا مردم آگاهانه انتخاب کنند.
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
💠گروه رسانه ای تیمورا
🆔 @Timoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانس خنده دار تام و جری در واقعیت😳😁😁😁😁😁😁
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این انقلاب چگونه به دست ما رسید؟
🔺نماهنگ بسیار زیبای برپاخیز
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
🔴 یه نفر قاضیزاده و رضایی و همتی رو از برق بکشه!
مسابقه ارباب وعدهها گذاشتن!
حل مشکل بورس در ۳ روز!
خانهدار کردن همه در ۴سال!
۵۰۰ میلیون وام به هر زوج!
یارانه ۴۵۰ هزار تومنی!
بیش از ۲۰۰هزار یارانه!
خب با کدوم منابع؟؟
اینا انگار نمیفهمن چه ویرانهای دارن از روحانی تحویل میگیرن!
فقط کسری بودجه ۱۴۰۰، ۱۸۰ هزار
میلیارد تومنه!😐😐😐
#انتخابات1400
#وعده_یا_حقیقت
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا واقعا؟!
سوال سخت 😆
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲بالاخره پسرخالم رو راضی کردم
رای بده ☺️
ارسالی مخاطبینمونه😇
📩 شما هم میتوانید جهت ارسال ایده و نظرات خود با ما در ارتباط باشید:
🆔 @mardom_ads
#راهبرد_طلایی
#ستاد_مردم_ایران
#مشارکت_حداکثری
🗳بزرگترین کانال (محتوایی) انتخاباتی فضای مجازی👇
🌐 @s_mardom_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
#تبلیغ_فامیلی6
🌹مبلغ
🌳مخاطب: افراد روستاهای محروم
🌹به بههه سلام حاجی! احوال شما؟😄
🌳سلام! الحمدلله، میگذره اگه بعضی از این مسئولین از خدا بترسن!😮
🌹اوه اوه! حاجی معلومه خیلی دلت پرهها هنوز نه حالی نه احوالی دردودلت شروع شد!😶
🌳چکار کنم دیگه، انقدر فکر امروز_فردامو کردم که دیگه دل و دماغی برام نمونده! شما ببخش😶
🌹این چه حرفیه، حق داری؛ انشاءالله امسال یه فرد کار بلدو انتخاب میکنیم میاد سر کار؛ مشکلاتم کم کم حل میشن😌🤲🏻
🌳ای بابا من میگم نره تو میگی بدوش؟!
این وضع آبه؛ اون وضع برق و گازه؛ این از کمبود دارو و وضع خراب بهداشتمون؛😖 از فاضلاب که هیچی نگم؛ درس بچهها که تا این کرونا نبود معلم نداشتیم، حالا هم که کرونا اومده نه گوشی داریم نه اینترنت؛ دست روی دلمون نذار که اگه بخوام تا صبح میتونم برات از این مشکلات بگم🙁 اصلا توی این مملکت انگار ما فراموش شدیم، همه چی مال از ما بهترونه😏
توام برو از خدا بترس، با این وعده و وعیدهای الکی خون مردمو کردید توی شیشه!😞
اگه میخواست حل بشه توی این ۴۰ و اندی سال شده بود دیگه. تو تازه میگی بیا یه خوبشو انتخاب کن؟!😐 توی این ۴۰سال آدم خوب پیدا نشده از این به بعدم قرار نیست پیدا بشه!😒
🌹هنوزم میگم باید یه خوبشو انتخاب کنیم! درسته ما گرونی داریم، قطعی آب داریم، کمبود دارو و کلی مشکل دیگه داریم؛ ولی انصافا خیلی از اینا توی این ۴۰سال مگه حل نشدن؟🤓
چند تا از روستاهامون نه آب داشتن نه برق و گاز، حالا همشونو دارن؟😃
۴۰سال پیش کی این همه پزشک و مهندس و درسخونده داشتیم؟
کی این همه توی دنیا حرف از قدرت ایران بود؟
کی اینقدر عمل های پزشکی مهم توی کشورمون انجام میشد؟😌
کی اینقدر کارخونه داشتیم؟بازم بگم؟ معلومه همهی اینا حلشدنیه؛ اما باید قبول کنیم کشور ما هم کم مشکل نداشته؛ هم دشمنای خارجی که با تحریم و تهدید و هر چی که بگی از خجالتمون در میان؛ هم خائنایی که داریم و از گوشه کنار با اختلاس و اشرافیت خون مردمو توی شیشه کردن؛🙁هم یه سری افراد داخلی که چشمشون به دهن غربه و نمیذارن ما روی پای خودمون وایسیم. ولی این دلیل نمیشه بگیم هیچکس به فکر ما نیست🤫
این مشکل هایی هم که میگی باید یکی یکی و کمکم حل بشن. به دست کی؟ یه کسی که بیشتر از غرب، به فکر محرومین کشورمون باشه، دنبال وابستگی به این و اون نباشه، بدونه درد مردمش چیه.😓 وگرنه مگه ما چی توی کشورمون کم داریم که نخوایم پیشرفت کنیم؟!🤔
🌳من کاری به این حرفا ندارم؛ من فقط بدبختیای زندگیمونو دارم میبینم که ۸سال پیش بهمون گفتن بیاید رأی بدید ما حلشون میکنیم؛ ما هم رفتیم رأی دادیم، ولی حالا اون مشکلات کم نشدن هیچ روز به روزم بیشتر شدن.😣😑
🌹خب عزیز من فقط رأی دادن که نیست! تو خودت اگه بخوای از اینجا پاشی بری توی شهر، میگردی مطمئنترین ماشینی که هست و میدونی تا اونجا میتونه برسونتت پیدا میکنی یا هر وسیلهای که سر راهت پیدا شد میگی همین خوبه؟🙄
🌳خب آخه همین آدم کاربلدی که میگی کم مشکلی نیست، ما که توی مملکتمون از اینا ندیدیم! خودت مگه نگفتی کلی خائن و غربزده داریم؟ ما هم که هر کیو میبینیم همه از دم خائن و خرابکار درمیان!😏
🌹بله من گفتم خائن داریم، ولی مگه گفتم همه اینجورین؟ مثلا همین حاج قاسم که سنگشو به سینه میزنی چی میگه؟🙂
🌳حاج قاسم یدونه بود که رفت.😕
🌹حاج قاسم جای خودش؛ ولی ما امثال ایشون کم نداریم؛ خیلیا هستن که تو جای خودشون آدمای کار درستیاند.😉 خود همین حاج قاسمی که میگی اگه الآن بود دست روی دست میذاشت و می.گفت این مشکلات حلشدنی نیست؟ یا ناامید نمیشد و هر کاری از دستش برمیومد انجام میداد؟☺️
🌳ای بابا. کاش توی این مملکت یه کم به ما هم بها میدادن کاریم از ما برمیومد!😕
🌹در حد این انتخابات که ازمون برمیاد؛ فقط باید حواسمونو جمع کنیم کسیو که غیرت داره، پشت مردمش هست، باج دست اجنبی نمیده، برای کارش برنامه داره و شعارای الکی نمیده انتخاب کنیم. نباید بذاریم تجربههای این ۸سال دوباره تکرار بشن.👌🏻☹️
🌳یعنی شما میگی ما بیایم رأی بدیم همه چی حله؟🤔
🌹به امید خدا همه چی حلشدنیه؛ حداقلش اینه که دیگه پیش خدای خودمون شرمنده نیستیم که برای آینده بچههامون هیچ کاری نکردیم😢
🌳چی بگم والا؛ توکل به خدا. ما که دلمون نمیخواد اوضاعرو بدتر کنیم؛ خدا کنه همه چی همینجوری باشه که شما میگی🤲
🍀با انتشار مطالب ، در یاری حق به ما کمک کنید.#تواصوا_بالحق
#خواهیم_آمد
#انتخاب_اصلح
#احساس_تکلیف
#انتخاب_در_انقلاب
#انقلاب_در_انتخاب
#من_هم_رای_میدهم
#تبلیغ_میکنم
https://eitaa.com/joinchat/4204855402C0b4abf07c0
بله واقعا :)
روحانی متشکریم 😂
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
53.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالهای دور از خانه - قسمت 48
#اوشین
سریال نوستالژی دهه شصت
#درخواستی_دهه_شصتیا☺️
قسمتهای بعدی هم درج میشه
کپی برای کانالدارها ممنوع رضایت نداریم❌
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
شادی و نکات مومنانه
قسمت دوم به همراه همسرم از اتوبوس پیاده شدیم و همراه بسیجیان به سمت سنگر حرکت کردیم در مقابل درب ور
علی اصغر نوجوان بسیار شیرین زبانی بود. در این موقع به من گفت میخواهید برای اینکه سرتان گرم شود فیلم شهادت آقای یاسینی را برایتان بگذارم من اول متوجه صحبتش نشدم به او گفتم فیلم شهادت چه کسی؟
علی اصغر خنده ای کرد و گفت بله☺️ همه ی ما شهید شدیم☺️ مگه شما نمی دانستید؟؟؟ ما همگی شهید شدیم🌷
جا خوردم و زبانم بند آمده بود اشک از چشمانم جاری شده بود😭 باورم نمی شد به چهره های رزمندگان و بسیجیان نگاه می کردم یکی از دیگری زیباتر و رشید تر، با اخلاق و مهربان و....... .
خدایاااا مگه میشه😮 خدایا تمام اینها شهید شده اند بغض گلویم را گرفته بود و می فشرد نمیدانستم چه بگویم به همسرم نگاه کردم مجدداً ایشان اشاره کرد که سکوت کنم🤫 باورم نمی شد من بین شهدا بودم و لحظه ای به ذهنم رسید که شاید قرار است من نیز با آنان بپیوندم در این فکرها بودم که شهید یاسینی از داخل دروازه ی پر از نور بیرون آمد و به سمت ما آمد گفتند خستگی شما رفع شد؟نگاه می کردم نمی توانستم پاسخ بدهم به سختی گفتم بله. بغض گلویم را گرفته بود😩 شهید یاسینی به علی اصغر گفت آقای قلعه ای بروید و سوغاتی خانم ... را بیاورید. علیاصغر به سرعت وارد نور شد و بعد از مدتی از دروازه ی نور خارج شد و یک جعبه سفید بسیار بزرگ که شباهت زیادی به جعبه شیرینی داشت در دستانش بود و به شهید یاسینی تحویل داد. شهید یاسینی جعبه را گرفتند و به من گفتند خانوم آقاجانی نگران سوغاتی برای خویشاوندان و دوستان و آشنایانتان نباشید آنچه از سوغاتی که نیاز است برای آنان ببرید در این جعبه گذاشتهایم. این جعبه آنقدر سوغاتی در درونش است که به هر کس بدهید تمام نمی شود.🌷
من به قدری خوشحال شدم 😍که نمی دانستم چی بگم فقط به همسرم گفتم خدا را هزار مرتبه شکر 🙏 چون بسیار نگران خرید سوغاتی و هدر رفتن زمان زیارت بودم.به لطف خدا و حاج آقا یاسینی دیگه نیاز نیست زمانی را صرف خرید کنیم و می توانیم تماماً به زیارت امام حسین علیهالسلام برسیم👍
با شوق زیادی جعبه را در دست گرفتم ولی در ذهنم دائماً می گفتم مگر در این جعبه چقدر سوغاتی هست که ایشان میگویند به هرکس بدهید تمام نمی شود؟؟؟؟🤔
این فکرها ذهنم را درگیر کرده بود که شهید یاسینی فرمودن راستی خانم............. از این سوغاتی ها حتما به خانم ها............... بدید.( نام سه نفر از آشنایان را بردن) .
پاسخ دادم چشم حتما.
همراه با شهید یاسینی و شهید قلعه ای کم کم به سمت درب خروجی سنگر رفتیم و همسرم از پذیرایی و زحماتشان تشکر میکردن و تعدادی از بسیجیان عزیزی که متوجه شده بودم همگی شهید شده اند به همراه شهید یاسینی و علی اصغر عزیز (که زحمت زیادی برای من کشیده بود ) تا دم درب اتوبوس ما را همراهی و بدرقه کردن.
یکی از شهدای عزیز درب اتوبوس را باز کرد و به همراه همسرم سوار شدیم. همزمان با حرکت اتوبوس و دست تکان دادن و خداحافظی با شهدا از خواب بیدار شدم. گویا کسی بیدارم کرد .نگاهم به اولین چیزی که افتاد ساعت دیواری بود ساعت هفت را نشان میداد. نمیدونستم چه موقعی از روز هست. هفت صبح یا عصر؟🤔 دست راستم را حرکت دادم متوجه تسبیح شدم که هنوز در دستم بود. کمی فکر کردم یادم افتاد که در حال صلوات فرستادن برای شهید علی اصغر قلعه ای بودم که مثل روزهای قبل فقط چندتا صلوات فرستاده و بی اختیار خوابم برده بود.😶 بیشتر فکر کردم و یادم افتاد که چند دقیقه به ساعت دو بعدازظهر روی تخت خواب دراز کشیده بودم و با این حساب نزدیک پنج ساعت خوابیده ام.
هنوز گیج بودم. بعد از مدتها احساس گرسنگی داشتم.
دهانم خوش بو و معطر شده بود.🥰 کمی مزه مزه کردم.
حس گرسنگی و مزه ی خوش دهانم😳 خیلی ناگهانی تصویر شربتهایی که در خواب دیده بودم یک لحظه از جلوی چشمانم عبور کرد. تصویری از شهید یاسینی و علی اصغر قلعه ای و در یک لحظه تمام خوابی که دیده بودم مانند رعدی از جلوی چشمانم عبور کرد.
بی اختیار از حالت خوابیده بلند شده و روی تخت نشستم. هنوز نمیدانستم چه اتفاقی افتاده.
خدایااااااا چه اتفاقی افتاده.
شهدا؟؟؟؟ 🤔 شربتی که خوردم🤔 شربت شفا!!!!!!!
کمی روی تخت جا به جا شدم .
هنوز خوابم رو باور نکرده بودم.😳
احساس گرسنگی که مدتها بود از دست داده بودم به شدت اذیتم می کرد.😕
به خودم آمدم من گرسنه شدهام اشتها به غذا دارم😊 ولی اینکه باور کنم این اشتها به غذا بواسطه ی خوابی هست که دیدم، برام قانع کننده نبود.
مگر من چه کسی هستم که بخوام اینگونه مورد توجه ی شهدا قرار بگیرم.🧐
شک و تردید لحظه ای مرا رها نمیکرد.
تلاش میکردم خوابم را جز رویاهای صادقه نگذارم. ولی باز هم کنجکاو بودم شااااید یک درصد صحت داشته باشه و لطف خدا شامل حالم شده باشه. استخوانهام که از درون لرزش داشتن ، الان کاملا خوب هستن و هیچ مشکلی رو احساس نمیکنم.
ادامه دارد....
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از تبلیغ یاد امام عزیزم
#تأمل
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان_عج
💠به اندازه یک آب خوردن!
🍃مرحوم فشندی میگوید:
در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده، برمی گشتم. در راه، آقایی نورانی را دیدم که قصد ورود به مسجد را داشت. به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم.
(سید ظرف آب را گرفت و نوشید) در این حال عرضه داشتم آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان (عجّل اللّه تَعالی فرجه الشّریف) را از خدا بخواهید.
🌱ایشان گفتند: #شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند. اگر بخواهند #دعا می کنند و #فرج ما می رسد.
🍁این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم، فهمیدم که وجود مقدس امام زمان (عجّل اللّه تَعالی فرجه الشّریف) را زیارت کرده ام و حضرتش امر به #دعا کرده است.
📚شیفتگان حضرت مهدی (عجّل اللّه تَعالی فرجه الشّریف)، ج1، ص155