⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
شرط گوهر شاد:
گوهرشاد همسر شاهرخ یکی از پادشاهان تیموری بود. او یکی از زنان باحجاب بود و همیشه نقاب به صورت داشت. خیلی هم مذهبی بود. گوهرشاد همیشه آرزوی ساخت مسجدی کنار حرم امام رضا را داشت. تا این که تصمیم ساخت مسجد گوهرشاد را گرفت.
به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید.
با احترام رفتار کنید و اخلاق اسلامى و یاد خدا را رعایت کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند.
بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید. اما من مزد شما را دو برابر مى دهم.
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت. روزی گوهر شاد حال او را جویا شد. به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت…
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد.
مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند.
با خود گفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز. اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور.
و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو، من باید از شوهرم طلاق بگیرم.
حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن.
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست، اگر چهل سال هم بگویى حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال با همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد.
روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد. قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد.
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟
جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى طپد و جز او معشوقى نمى خواهم.
من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم.
و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل به نام آیت الله شیخ محمد صادق همدانی.
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
خاطره حرم امام رضا ع
🙋♀سلام دوستان عزیز،من خیلی معده درد داشتم،بقدری که ازدردش گریه میکردم،وهرکاری میکردم فایده نداشت😔😔😔ازشوهرمم خجالت میکشیدم انقدر خرج،دکترها کرده بود وهمش شوهرم غرمیزد توهمش مریضی ،یروز شوهرم گفت بیا بریم مشهد منم خوشحال راهی مشهد شدیم ،رسیدیم مشهد دوباره معده دردم شروع شد شوهرم بامن دعوا کرد،اره توفقط مریضی ،حقم داشت چندسال همش دکتر،منم دلم شکست رفتم حرم امام رضا علیه السلام،گفتم یا امام رضا،منو شفا بده خسته شدم،شوهرمم خسته شده ،گریه کردم وتاارام شدم اومدم هتل،رفتم رستورانش غذابخورم هوس ترشی کردم اما ترسیدم بخورم،اما دل زدم به دریا خوردم دوستان خداشاهد هیچ دردی حس نکردم ،😍😍چند روز هر چی خواستم خوردم،حتی ازمشهد برگشتم دیگه معده درد نداشتم قرصم مصرف نمی کردم،شوهرم تعجب کرده بود،هنوزم سالمم باسالم ترین معده وترش ترینها وشورترینها وتندترینها راهم میتونم بخورم ،خدایاشکرت
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🤲 🇮🇷 ↫------
🇮🇷💪 مرسی که غرور کشته شده مون رو زنده کردی #رییسی
ولادت امام رضا علیه السلام مبارک🌸
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
AwACAgQAAxkBAAEyoNVg0LW9q_B7iJM7-jEkbQwBzdiQxAACAgADyKIuCJ7rSgrS3drHHwQ.oga
1.14M
خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن
ولادت امام رضا(ع) تبریک
👏👏👏👏🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌸
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
CQACAgQAAxkBAAEyoPhg0LXUItVufWd3BdgJCDLRYBC_GQACjAgAArt5iVJPPugf4eD6yB8E.mp3
5.59M
🔉 گوش کردی دلت شکست
🌸شب ولادت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام 🌸
امضای اربعین امسالت رو بگیر
امضای کربلا دست سلطان دلهاست🏴
#بفرستید_برای_اربعینی_ها
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت امام رضا به مهمانش ]
حجت الاسلام علوی
.
امام رضا(ع) میفرماید:
.
إنَّ لِکُلِّ إمامٍ عَهدا فی عُنُقِ أولِیائِهِ و شیعَتِهِ و إنَّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بِالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زیارَهَ قُبورِهِم
.
دوست داران و شیعیان هر امامى را با او عهدى است و تمامت وفاى به عهد و نیکویى انجام دادن آن، زیارت قبر ایشان است.
.
(وسائل الشیعه، ج 14، ص 322 )
.
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
خاطره زیارت 😁
خواهرم پسر کوچیک داره
وقتایی ک لجبازی میکنه و چیزی رو بزور میخواد جیغ میزنه و گریه میکنه
اینجور وقتا خواهرم میرفت نزدیکش انگشت اشاره رو میگرفت سمت صورتش و میگفت انقد گریه کن تا جونت دربیاد😜
حالا این خواهرزاده م 4-5 ساله ک بود رفتیم حرم امام رضا علیه السلام،
این جلوی ما حرکت میکرد
تو صحن همینجور خانما ب صف نشسته بودن
و ما ب جهت مخالف داشتیم میرفتیم
یعنی همشون روشون ب ما بود
یه دفعه این رسید ب دوتا خانمی ک داشتن تو حال خودشون گریه میکردن،
انگشتش رو گرفت نزدیک صورتشون بلند گفت انقد گریه کنین تا جونتون در بیاد😂😂😂😂
طوری ک همه شنیدن بعدم رد شد رفت
همه مردم نیگا میکردن😳😳
اون خانما گریه شون قطع شد کلا
یعنی اصن نمیتونم توصیف کنم قیافه شون چجوری شد😆
یه حالتی از بهت و حیرت و عجز و عصبانیت و ضایع شدن و همه اینا باهم بود
قیافه خودم و خواهرمم نمیتونم توصیف کنم🤕
هم از خجالت مردیم هم خنده مون گرفته بود هم حسای بد دیگه
وای چ شرایط بدی بود
ما فقط در رفتیم😅😅
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
خاطره حرم امام رضا ع
سلام
قبل از اینکه این کرونای لعنتی بیاد ما با چندتا خانواده دیگه رفته بودیم مشهد پابوس امام رضا یادش بخیر خیلی خوش گذشت ،قرار شد بعد از شام بریم زیارت ،وقتی رفتیم حرم چند گروه شدیم و رفتیم زیارت.همه میدونن ک بخاطر شلوغی خیلی سخته زیارت کنی خلاصه خیلی طول کشید تا زیارت کردیم بعدم یکم نشستیم استراحت کنیم دیدیم ساعت 1 شده و هیچ مردی هم باهامون نیس😐😰مام شیش نفر بودیم رفتیم کنار خیابون ک یه ماشین بگیریم و برگردیم، ماشینای زیادی وایسادن ولی بنا به صلاح دید مامانم و خالم سوار نشدیم😁😁، ساعت نزدیکای 2 بود مام حسابی ترسیده بودیم دیگه ،آخرش یه ماشین وایساد بنظر آدم خوبی بود سوار شدیم منم دقیق پشت سر راننده نشسته بودم به اونایی ک جلو نشسته بودن گفتم (رخدان نچود اگه اشتبا چیه جای تر بند کیفگه خمه مله)به زبان کوردی یعنی نترسین اگه اشتبا بردمون جای دیگه بند کیفمو میندازم گردنش😅😅راننده تا شنید کوردی حرف زدم گفت وای چی گفتین، گفتین داعش هستین🤣🤣🤦♀🤦♀اون بیچاره بیشتر ترسیده بود 😂
دخترکرمانشاهیم🌈
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 آخرین بار کی رفتی حرم امام رضا؟!
#کلیپ_ویژه
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
سلام عزیزم خسته نباشید واقعا وقتی یه ناراحتی داشته باشم سریع یاد کانال شما میوفتم که بیام چندتا سوتیارو بخونم که برا دقایقی هرچندکم ناراحتیارو یادم بره...یه خانمی درمورد ویار بارداریشون گفتن که هوس کباب کردن و مادرشوهرشون نبردن براشون..از پیامای خانما متوجه شدم ما خانما هممون توی بارداری کم و بیش از این ویارا داشتیم که به هرطریقی تو ذوقمون خورده..واقعا یه خانمی که توی بارداری از هرزمانه دیگه ایی حساستر میشه خیلی سخته...البته هستن خانمایی که مادرشوهرای فهمیده داشتن و همه جوره هواشونو داشتن ولی منم از این خانمایی که ویار داشتن مستثنا نبودم ولی یادمه سر بچه اولم ماهای اول بارداری رفتیم مشهد..اونجا عجیب هوای دیزی سنگی طرقبه رو کردم ولی خب ماشین شخصی نداشتیم و هم اینکه تا اونجا مسیر دور بود و مام زیاد نمیتونسیم تو مشهد بمونیم از طرفی ام اونروزا وضعیت مالیمونم زیاد خوب نبود که بخوتییم بریم اونجا دیزی بخوریم.تا اینکه شوهرم با یه آقایی آشنایی داشتن تو مشهد چندسال قبلش...یه شب که داشتیم میرفتیم حرم..تو مسیر هتل تا حرم اون آقایی که با همسرم یه آشنایی داشتن اونجا مسافرکشی میکردن و تا شوهرمو دیدن شناختن و با هم حرف میزدن که دوست همسرم گفت جایی نرفتید من فردا عصر میام دنبالتون ببرمتون چندجای تفریحی رو ببینیم با هم..روز بعد همونطور که گفته بودن قرار گذاشتن و اومدن دم هتلو مارو بردن بیرون..دیدیم از مشهد رفتن بیرون و به همسرم گفتن میرن طرف طرقبه تا اونجا با هم یه دیزی ام بخوریم..چون همسرم میدونستن من خیلی دیزیای اونجارو دوست دارم موافقت کردن ولی من از وضعیت همسرم خبر داشتم و میدونستم الان تو موقعیتی نیستیم که توی مسافرت بخواییم از این خرجا کنیم...همینکه دوسش زحمت کشید و ماروبردن بیرون خیلی بود..تا اینکه من استرس خرج و مخارجا رو داشتم.تا اینکه دوست شوهرم یه امامزاده ایی بود به اسم یاسر ناصر اونجا نگه داشتن تا هم استراحت کنیم هم نمازو بخونیم و بریم..وقتی رفتیم زیارت دیدم یه دفعه تو اونجا شلوغ شد و زن و مرد هجوم بردن تو یه جایی که سفره انداخته بودن..اون لحظه چون توقسمت خانما بودم و ازهمسرم خبر نداشتم رفتم ببینم جمعیت به اون بزرگی کجا میره..رفتیم دیدم همه نشستن سر سفره و آقایون اومدن شروع کردن آبگوشت با گوشت کوبیده بدن..وااای یعنی انگار خدا اون لحظه همه چیزو جفت و جور کرد که من به آبگوشتم برسم...قشنگ به همه یکی یه کاسه آبگوشت میدادن با یه بشقاب یه بارمصرف گوشت کوبیده و دوتا نون..دیگه اصلا هواسم به شوهرم نبود که اصلا کجاس..اونقدر دلم اون أبگوشتا میخواس که جلو خانمای دیگه چنان با اشتیاق میخوردم که اصلا برام مهم نبود چی فک کنن درموردم..چون اونا از دل من خبر نداشتن..بعد همسرم زنگ زدن و گفتن مام داریم غذامیخوریم و بعد بیا تا برگردیم هتل دیگه نریم طرقبه...اون شب واقعا امام رضا دعوتمون کرد اونم به چیزی که واقعا دلم خواست..میخوام بگم رزق و روزی رو خدا باید برسونه اونم حلال...یه موقایی به این فک کنیید شاید ویار داشتین و جور نشده اون غذارو شما بخورید..شاید خدا بخواد یه غذای پاک و طاهر به خوردتون بده نه هرغذایی..و اون خانمی که مادرشوهرش کباب براش نبرده..منم بوده این جریانا ولی خیلی ناراحت شدم از ته دل...ولی مادرشوهرتون شاید لیاقت اینو داشنه بانی یه کار خیر بشه..شما لنگ کباب نبودین اگه هروقت اراده میکردین همسرتون تهیه میکردن براتون ولی میفهمم اون لحظه شما اون کبابو دلتون خواسته ولی هرکسی شعورو شخصیت خودشو نشون میده...شما سعی کن برای عروساتون به خوبی جبران کنید انشالله
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ایشان میگویند دختر بابا
خدا روزی همهی باباها کند؛ انشاالله
کودکان همانی میشوند که آموخته اند
موقع خوردن اَممم
#فرزندپروری
#سوتی_دادی 😂
#سوتی_بامزه_بفرست 😅
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌عیادت امام رضا علیه السلام .....
🌷مرحوم ایت الله بهجت ره
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
1_1071609407.mp3
5.53M
داستان شنیدنی یک مرد
استاد عالی
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬نماهنگی زیبا با عنوان ""شاه خراسان بهر پناه امدم""
🍃🌹ویژه ولادت امام رضا (ع)
💠بسیار زیبا
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از حاج آقا امینی خواه درباره لحظه شهادت حاج قاسم سلیمانی
حاج آقا امینی خواه خواب میدیدند که 1 مجلس یا شادی یا ختم بوده بعد اونی که پشت میکروفون هسته حاج قاسم بوده بعد یادش میاد که حاج قاسم سلیمانی شهید شدند میفرفتند کنار حاج قاسم سلیمانی میگفتند اینجا چیکار میکنید بعد میگفته لحظه شهادتتون چطور بود حاج قاسم سلیمانی هم توضیح میداده
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
خاطره حرم امام رضا ع
🙋♀سلااااااااام
خوبید خوشید امیدوارم از ویروس کرونا به دور باشید و شاد و خرم💜💜💜💜
آقا حرف از آسانسور شد یاد سوتی افتادم
ما تهران زندگی میکردیم یه مدتی بخاطره شغل پدرم و عمه جونم از شهرستان برامون مهمون اومده بود و اینم بگم ترک هستیم اصالتا
این عمه ما هوس زیارت کرد بابایی گفت زنگ بزن اون یکی عمه هات هم هماهنگ شو بریم زیارت حضرت معصومه
بالاخره ما آماده شدیم و اینا تقریبا 10 نفری میشدیم
ماشین رو پارک کردیم پارکینگ حرم
اوناکه رفتن میدونن زیرزمینه و از اونجا آسانسور داره به حیاط حرم
13 نفر ظرفیت داشت
یعنی دو جوان بعد ما هم بودن
ما تا رفتیم داخل آسانسور و حرکت کرد عمم محکم گفت صلوات ختم کنید برا سلامتی آقا
دومی رو ختم کن برا امام رضا
یعنی آبرو نزاشت برامون و ماهم شیشه های آسانسور رو گاز میزدیم
عمه هست دیگه گاهی باید آبرو ببره😁😂😂😂😂😂
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
خاطره حرم امام رضا( ع )
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما دوستان عزیز و مهربانوی قشنگم ایام بکامتون
چند سال پیش زمونه ساز مخالف با هام برداشته بود و خیلی درگیر بودم و دلم پر از غصه از شوهرم اجازه گرفتم که برم مشهد ایشون هم که وضعیت منو میدونست قبول کرد و با دوستم رفتیم مشهد پام رو که گذاشتم تو حرم دلم شکست خیلی گریه کردم و اصلا تو حال و هوای خودم نبودم داخل حرم بی نهایت شلوغ بود و منم با توجه به وضعیتی که داشتم محال بود بتونم خودمو به ضریح برسونم و زیارت کنم پس روبروی ضریح تو یکی از صحن ها نشستم و مشغول نماز و دعا شدم یک ساعتی گذشت با حسرت به ادمایی که میرفتن زیارت میکردن نگاه میکردم اخه من واقعا توانایی اینو نداشتم که برم جلو ایستادم با گریه رو کردم سمت ضریح و گفتم امام رضا خودت میدونی شرایطم رو میدونی از همه جا نا امید شدم و پناه بتو آوردم دیگه صبرم تمام شده میدونم تو حاجتمو میدی پس یه نشونه بهم نشون بده نشونت هم این باشه که دستمو برسونی به ضریحت اینجوری خاطرجمع میشم حاجتمو میدی به عظمت و بزرگی خدا قسم راه برام باز شد انگار یه نیرویی منو برد جلو ضریح 😭😭😭😭
دستم کشیدم به ضریح امام رضا باهاش حرف زدم گریه کردم حاجتمو خواستم یه ده دقیقه داشتم زیارت میکردم جالب بود برام یه لحظه نگاه خودم کردم اخه خانوما میدونید که وقتی واسه زیارت میری جلو ضریح چه ازدحام و شلوغی هست و همه دارن یکدیگرو هل میدن واسه همین چادر یا روسری ها از سر میفته اما چادر و مقنعه که سرم بود خیلی مرتب بود با خودم گفتم چرا چادر بقیه دراومده از سراشون و همه جیغ میزنن و هل میدن همو اما با من کاری ندارن☺️☺️☺️☺️
خلاصه زیارتم رو کردم گفتم حالا چطور برگردم تو این جمعیت خفه میشم زیر دست و پا به همون امام رضا قسم دوباره راه باز شد و من دقیقا برگشتم سر جای اولم وقتی رسیدم یهو دوستم بهم گفت تو کجا غیب شدی چه بوی خوبی میدی نگرانت شدم با خوشحالی بهش گفتم رفتم زیارت کردم ☺️☺️☺️اصلا باورش نمیشد گفت محاله تو نمیتونی دو قدم راه بری چطور وسط این شلوغی ها رفتی سمت ضریح 😳😳
بهش گفتم من نرفتم یکی منو برد و اورد و حالا دیگه میدونم که امام رضا حاجتم رو میده 🙏
بعد از اون هم حاجتمو که عیر ممکن بود گرفتم و سلامتیمو بدست اوردم
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفا گرفتن مجری معروف از امام رضا ع
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفای بچه در حرم امام رضا ع روی انتن زنده تلویزیون😭😍
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفای بچه در حرم امام رضا ع روی انتن زنده تلویزیون😭😍
مجری گریه میکنه
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
✨﷽✨
🔴شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي
✍آيت الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سالها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود :
« مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،سجدهي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شدهام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالبتر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري ميكشيدم، بيدرنگ شفا مييافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماريهاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .»
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشهي چشمي به ما كنند
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
CQACAgQAAxkBAAEyx6Fg0crsvvnq1mR9yYldnpnB0hdjuAACqQEAAgdWAVCFms641Og_bh8E.mp3
4.85M
میشه ضامنم بشی🎼
غلامرضا صنعتگر🎤
✨💕✨
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak