eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
63.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
22.4هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت فاتحه برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
طرف خواب بود دادشش اومد تو اتاق شروع کرد با صدای بلند با تلفن صحبت کردن، گفت : خب چرا میای اینجا؟ گفت : بقیه خوابیدن اومدم اینجا بیدار نشن گفت : خب منم خواب بودم بیدارم کردی، گفت : کسی که خوابیده رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودشو زده به خواب رو نمیشه بیدار کرد، تو هم خودتو بزن به خواب 😂😂😂😂 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تواضع علما در برابر پدرانشان را مقایسه کنید با رفتارهایمان با پدرهایمان ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
توی زندگی نامه یه شهید خوندم که چقتی میرفته ماموریت بخاطر اینکه جلوی همکاراش خجالت میکشیده تلفنی که با خانومش حرف میزنه بهش بگه دوست دارم قرار میذارن بهم بگن "یادت باشه". منم خوشم اومد به شوهرم گفتم تو هم که ماموریت رفتی ماهم با "یادت باشه" رمزی به هم بگیم دوست داریم. بعد چند وقت شوهرم رفت ماموریت زنگ که زد منم خونه مامانم بودم و طبق قرارمون به شوهرم گفتم یادت باشه حالا اونم فراموش کرده بود میگفت چیو یادم باشه، مگه چیشده، چکار کردم؟ آقا تا وقتی از ماموریت برگشت گیر داده بود چرا اونروز گفتی یادت باشه🤔 گفتم بابا غلط کردم😒 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
CQACAgQAAxkBAAFI6jdhiekijzWv0kGa0a5Q0aE_Gg0-uAACQggAAiR2yVG0NN9vHzZWKCIE.mp3
18.75M
کتاب برای پخته شدن کافیه از کوره در نریم داره صوتی میشه 😍 نویسنده : داداش رضا گوینده : داداش میلاد فصل صفر (مقدمه) / بخش سوم❤️ اگه گوش کردی بیا نظر بذار بازخورد نشون بده 🌹👇 http://dadashreza.com/az-kore-dar-naro/ ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
**زن بااصرار شوهرش را وادار کرد که با دوستش ازدواج کند شوهر مات و مبهوت از این اقدام عجیب همسرش ...زن گفت رازش را بعد به او میگوید ،،ازدواج دوستش با شوهرش انجام شد اما چند روز بعد زن گریان بعد از فهمیدن رازی به شوهرش اصرار میکرد باید دوست منو طلاق بدی چون ....😭😭😭 راز عجیب که هر زنی میشنود حالت سکته بهش دست میده وای چقدر سخته😭😭 داستان واقعی روزنامه کیهان**👇 https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
کانال اخلاقی و مفید داری بیا تبلیغ بزنم👇😁 http://eitaa.com/joinchat/4161601553C24a9ad89ab
+آجی تازگیا نمایشگاه صنایع دستی رفتی؟🤔یا تور ایران گردی رفتی وبه من نگفتی😜 -نه،چطور؟😅 +آخه خونت پرشده از صنایع دستی ازآشپزخونه تا اتاق خوابت 😍 -عه مگه بهت نگفته بودم عضو کانال صنایع دستی سلمان شدم☺️ +یعنی همه ی اینا روازاون کانال گرفتی؟😳اینا که هرکدوم مال یه شهره -باورت نمیشه بیا خودت نگاه کن https://eitaa.com/joinchat/2130575491C538c7e21ac -تازه حراجی هم داره😃 تخفیفای عیدانه ومناسبتی هم داره😍
. . واقعا همه کاراشون قشنگ و هنرمندانه س دیدن کاراشون پول نمیخواد👆😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حالتی که هزاران بار از عذاب دردناک تر است ▪️این قسمت: رنگی به قیمت عمر ▫️تجربه گر: خانم شفیعی ابنوی ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه ترفند جالب روی کارتون مقوایی👌 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریلکس کردن تو آب گرم😁 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
شما هم اینطوری جمع میزنید یا فقط من اینجوریم؟ 😄 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۷ 🔵نزاع مجرمان ✅حرف‌هايم که تمام شد خودم را به نيک نزديک کردم و گفتم: زود برويم تا دوباره وبال گردنمان نشده‌اند. 🔅نيک گفت: اگر تمايل داري مشاجره و نزاعشان را با يکديگر بشنوي، پس خوب دقت کن. ❎ وقتي گوش سپردم صداي آن‌ها را در دل تاريکي شنيدم که چند تن از آن‌ها خطاب به گروهي ديگر مي‌گفتند: اگر شما نبوديد ما مؤمن مي‌شديم و حالا از نور و روشنايي ايمان برخوردار بوديم. ♨️ آن‌ها هم در جواب گفتند: مگر ما راه را براي شما بستيم؟ مي‌خواستيد ايمان بياوريد. 🔥ناگهان صداي رهبرشان بلند شد که مي‌گفت: مگر نمي‌بينيد من هم مثل شما گرفتارم؟ چگونه توان آن را دارم که شما را نجات دهم؟ ⚡️ وقتي حرف رهبرشان به اينجا رسيد، پيروانش مأيوسانه لب به نفرين گشودند و گفتند: خدايا ما گناهي نداريم زيرا در دنيا او ما را رهبر و راهنما بود، پس عذابش را دوچندان کن. 💥هنوز مشاجره مجرمان به پايان نرسيده بود که نيک مرا به خود آورد و گفت: حرکت کن، دعوايشان پاياني ندارد. آن‌ها در جهنم نيز هميشه⚔ با يکديگر نزاع خواهند داشت. 🌑 پس از برداشتن چند قدم ناگهان صداي دلخراشي به گوش رسيد، علت را از نيک جويا شدم، گفت: صداي يکي از مجرمان بود که سرانجام در يکي از چاه‌هاي عميق سقوط کرد... 🔵سرعت عبور ✅مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد. 🔅حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزي نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت. ☘سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدت‌هاست در اين غار راه مي‌پيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم. گفتم: اين‌ها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره مي‌پيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس... افسوس... ⛔️هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چاله‌ها فرو غلطيد. ♻️گفتم: آخر چه مي‌شود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد. 🌟 وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد. وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟ 🌻 نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود. 🍁من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد و سر بر زانوي غم گذاشتم و شرمگينانه گفتم: از اينکه حاصل آن همه تلاش ساليان عمرم چنين نوري است افسوس مي‌خورم. ✨از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسان‌تر عبور کنم. 🍃مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشن‌تر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟ 🌸گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي. 💎آنگاه ادامه داد: براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نمي‌تواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد... 🌼با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نمي‌شناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟! نيک همان‌طور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت مي‌کردي مسير کوتاه‌تري نصيبت مي‌شد... ✍ادامه دارد.. . ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
آقاهه رفته بوده خواستگاری برای پسرش،ازش میپرسند: آقای داماد چیکارست؟ . . . . . گفتند،دیپلماته... از وقتی دیپلم گرفته مات مونده چیکار کنه....😐😐😐 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
💠زندگیتون رو سخت نگیرید!💠 درگیر تجملات عذاب آوری که همه انرژی و دردآمد شما رو محاصره میکند نشوید. درکتاب كتاب قانون 70 % به واقعیاتی اززندگی اکثر انسانها اشاره شده بعنوان مثال : 70 درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها، بدون استفاده می ماند! به 70 درصد سرعت یک ماشین گران قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست! 70 درصد فضاهای یک ویلای لوکس، بدون استفاده می ماند! 70 درصد یک قفسه پر لباس، به ندرت پوشیده می شود! از 70 درصد استعدادهایمان استفاده نمیشود! 70 درصد از محبت و عشقمان را ابراز نميكنيم! 70 درصد از کل درآمد طول عمرمان، برای دیگران باقی می ماند! روزهایمان می گذرد و پول هایمان در بانک ها و عشقمان در سينه می ماند... وقتی که زنده ایم فکر می کنیم پول کافی برای خرج کردن نداریم، اما وقتی که می میریم هنوز پول بسیار زیادی می ماند که هنوز خرج نشده اند... و چقدر 70 درصد دیگه!!!! ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
33.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم داستان زندگی (هانیکو) نوستالژی دهه شصت قسمت 26 اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
🔹پادشاهی بود که از یک چشم و یک پا محروم بود. روزی پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند نقاشی زیبایی بکشند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟! سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد. او پادشاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده! ***************** آیا ما می توانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؟ ✅ندیدن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنها می تواند حال ما را خوب و روان مان را آرام کند. این نوع نگرش، مهارتی آموختنی است و با تمرین، در ذهن ما نهادینه می شود. ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
با دوستم رفتیم استخر بعد از یکم آب تنی رفتیم بوفه گشنه بودیم برای همین یه ساندویچ سفارش دادیم مسئولش یه نون ساندویچ یخ زده داد ما هم خنگ فکر کردیم که گوشت و مخلفات وسط نونه شروع کردیم خوردن که یهو مسئول بوفه با یه بشقاب گوجه و کاهو و گوشت اومد و ما رو چپ چپ نگا کرد ماهم فهمیدیم که تا الان نون خالی می خوردیم و خودمون باید ساندویچ رو درست می کردیم 😂😂😂😂 دیگه چشم تو چشم متصدیش نشدیم و تا جایی ک تونستیم تو عمق پایینتر از سه متر زیرآبی میرفتیم فقط تا پایان سانس😂😂😂😂 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
داداشم ی گوشی نوکیا داره یکم پیش زنگیدن نگو اشتباه گرفته بودن بعد داداشم با ی گوشی دیگ زنگید گف الان به ی نوکیا زنگ زده بودید کاری داشتید؟😂😂😂 میخاست بگه به ی خط ایرانسل زنگیده بودید😂😂 وای هنوزم دارم میخندم داداشمم اینجوری😒😒😡😡 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نفر از حاج آقا دانشمند سوال میکنه در هنگام قنوت نماز یاد عمه ام میفتم به من بگید چه حکمی دارد؟؟ و فقط جواب رو گوش بدید😂 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
مردی به منزل رسید همسرش پرسید: «چرا نفس نفس می‌زنی؟ چرا دیر رسیدی؟» مرد گفت:«مهم نیست. امروز سود کردم. اتوبوس حرکت کرد و از بازار تا اینجا، دنبالش دویدم. پول بلیط در جیبم ماند.» زن گفت:خوب تو که می‌دویدی، حداقل پشت تاکسی می‌دویدی که بیشتر سود می‌کردیم !😂😂 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خودکشی با روح آدم چه می کند؟ ▪️این قسمت: رنگی به قیمت عمر ▫️تجربه گر: خانم شفیعی ابنوی ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعبده بازی چشمگیر با طناب😮😧 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
یه زمانی ... علی اکبر هاشمی رفسجانی رئیس جمهور بود... علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس... علی اکبر ولایتی هم وزیر خارجه... علی اکبر محتشمی وزیر کشور... بعضی خارجی‌ها فکر می‌کردن «علی اکبر»، یه لقب دولتی هست که به سران ایران اعطا می‌شه! بعد من می خواستم برم ترکیه، توی مرز پاسپورتم رو دادم، یارو یه نگاه کرد از جاش بلند شد به من احترام گذاشت به بقیه گفت این آقا علی اکبره، همه پا شدند، رئیس شون اومد جلو پاسپورت منو داد بعد همه به ستون وایستادن و یه راهرو باز کردند و من از همشون سان دیدم و از مرز با احترام رد شدم، بقیه همسفرها که هاج و واج مونده بودند پشت سر من می دویدند، و بدون بازرسی هر چی داشتند، مثل تریاک و سکه و دلار و قاچاق، از مرز رد کردند... !👏😂 از خاطرات علي اکبر زرندی در کتاب رویاهای شیرین من. ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
قدیما تو هر آرایشگاه مردونه یدونه از اینا بود کی مدش کرده بود خدا میدونه😅 خودش ژانر وحشتی بود برای دهه شصتیا ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak