#پندانه ◆ ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ می‌کند؟ 👁يكى ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎنى ﺩﺭﺷﺖ ﺩﻭمى ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮستى ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ! ◆ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ يكى ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ‌ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ گران‌بها ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎلى ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ◆ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁبى ﮔﻮﺍﺭﺍ! ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنید؟ ◆ﻫﻤگى ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎلى ﺭﺍ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ: می‌بینید؟! ﺯﻣﺎنى ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍن‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ بى ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ! ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ انسان‌ها ﺩﯾﺮ ﺭﻭ می‌شود.. @hamsaranekhoob

پزشکی در یکی از روستاهای چین که با قطع شدن دو پا تسلیم نشده و با کمک همسرش و عصای مخصوص خودش، به کارش ادامه میده #اراده #انگیزشی ┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak

خانم سارقی که ناکام موند 😡 ┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak

در محله ای در بارسلونا، ابتدا بچه های پنج خانواده با دوچرخه رفتن به مدرسه.. و کم کم گسترده شد و به تعدادشون اضافه ┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak

🔰از جانب حضرت عباس مأموریم که او را بزنیم...! شبى در خواب ديدم كه مادرم به نزد من آمد و گفت اى پسر! پس از مرگ مرا با بينى شكسته به سوى تو می‌آورند! از اين خواب چندى نگذشت كه كاغذى نزد من رسيد كه نوشته بود:مادرت وفات كرده،پس از چندی جنازه او را آوردند. كفن را از روى او گشودم ديدم بينى او شكسته شده! جنازه مادرم را بردم حرم حضرت اباالفضل (ع) و مقابل آن حضرت گذاشتم و عرض كردم:مادر من نماز و روزه اش را نيكو بجا نياورده، پس از او عذاب را برطرف كن.مدتى گذشت كه شبى در خواب ديدم كه شور و غوغائى بر در خانه من است. از خانه بيرون شدم ببينم چيست؟ ديدم مادرم را بر درختى بسته اند و به او تازيانه میزنند! گفتم: براى چه او را میزنيد، گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل مأموريم كه او را بزنيم تا...ادامه مطلب در👇 https://eitaa.com/joinchat/809893908C41692f55d2

رفته بودیم خونه دختر خالم داداشم اون موقع 9 سالش بود رفته بود آشپزخونه تا از یخچال آب بخوره یخچال اونا هم از اینا بود ک لیوان رو فشار میدادی یخ میریخت داداشم لیوان رو تو جای یخی گذاشت و فشار میداد که یخ بریزه یخا میریزه تو لیوان بعد با صدای بلند به یخچال میگ بسه بسه دیگ نریز😂😂😂😂😂 ما هم یعنی از خنده داشتیم فرش رو گاز میگرفتیم بیچاره اولین بارش بود😂😂😂 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak

ای جانم😁 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak

💠 روایتی شنیدنی از جمع شدن آنی ذرات پوسیده بدن ▪️این قسمت: مسافررزمان ▫️تجربه‌گر : آقای مجتبی اسلامی فر #تجربه_مرگ_موقت ┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak

خدا روشکر جایی که زندگی میکنم مهمون ناخونده مون یه پشه و مگسه نهایتا در کشورهای مختلف ببینید چطوریه😄 ┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak

+رفیق کمک میخوای؟ - بله لطفا +باشه، برو جلو بیا عقب و... ×عه بذار منم کمک کنم😁 پ.ن: کاش منم اونجا بودم😄 ┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak

من یه بار مامانم کمرش درد میکرد رفتیم فیزیوتراپی بعد با کلی معطلی و... تموم شد🤧 من اسانسورو زدم!! که تا مامانم میاد طول نکشه و کمرش دوباره درد نگیره😅 اقاااا مامانم یکم دیر اومد تا خواست وارد اسانسور شه اسانسور با تمام قدرت تَعق بسته شد، چنان کمرش رگ به رگ شد که دوباره یه نوبت دیگه گرفتیم واسه فیزیوتراپیش...😂😂😂 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak