eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
57هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
30.9هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین باری که می خواست به سوریه برود خیلی مهربان شده بود😇 با مادرم که خداحافظی می کرد یکی از همسایه ها دیده بود که چندباری برگشت و مادر را نگاه کرده بود تا مدت ها شهادت برادرم را باور نمی کردم 😞 وقتی به ماموریت می رفت، می گفت، برمی گردم، چون می دانست من خیلی حساس هستم حرفی نمی زد که ناراحت شوم.👌 روزی که شهید شد🕊 من خبر نداشتم، کسی هم جرات نداشت به مادرم حرفی بزند.بستگان پیراهن سیاه می پوشیدند اما اصلا متوجه نبودم به ما گفتند پاهایش قطع شده، باز خیلی ناراحت نبودیم می گفتیم پای مصنوعی می گذارد خدا را شکر که زنده است.✋ شب که دیدیم جلوی خانه بنر می زنند مادرم غش کرد، برادرم که ناراحتی قلبی داشت زیر سرم رفته بود، من اصلا باور نمی کردم😭فردا که حتی پیکرش را آوردند باز هم باورم نمی شد، حس می کردم خواب هستم.می خواستم صورتش را ببینم تا باور کنم. وقتی پیکر را آوردند خیلی اصرار کردم که حداقل صورتش را ببینم. صورتش را که دیدم انگار داشت لبخند می زد.🙂 همیشه عذاب وجدان داشتم که او را اذیت کردم. با این همه سجاد همیشه هوای من را داشت، همیشه دعا می کنم که من را ببخشد.تا اینکه یک شب خوابش را دیدم و پرسیدم سجاد تو از من راضی هستی؟ او هم فقط لبخند زد.😊✌️ راوی:خواهرشهیدمدافع‌حرم #شهید_سجاد_زبرجدی🌹 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
هدایت شده از سید احمد رضوی | صراط
✅ میهمانِ ویژه 🔹شبی در عالم رویا دیدم برخی از بچه ها پیرامون حضرت زهرا (س) جمع شده و حضرت فرمودند که بزودی عازم سرزمین شام میشوید و در محرمِ فرزندم حسین (ع)، میهمان دخترم زینب (س) هستید، ما از میان شما دو نفر میهمان ویژه میخواهیم و بعد ایشان دو نفر از بچه ها را انتخاب کردند. 🔸هفت هشت روزی گذشت تا اینکه از طرف فرماندهی اعلام شد که آماده شویم برای اعزام به سوریه؛ سه چهار روز بعد نیز همراه با برخی بچه های مدافع حرم به سوریه اعزام شدیم... 🔹بیست روزی که از اعزام ما به شمال حلب گذشت، ماه محرم فرا رسید؛ شب ششم محرم بود که تروریستها حمله خیلی سنگینی را در منطقه بر علیه ما از ساعت 12 شب تدارک دیده بودند که تا ساعت 3 عصرِ فردا ادامه پیدا کرد و نتیجه اش نیز شکست خفت باری با تلفات متعدد برای آنان رقم خورد... 🔸اما، در همان دقایق ابتدایی حمله بود که تیری به کتف راست محمدرضا الوانی خورد و از سمت چپ بدنش خارج شد، وقتی بچه ها خواستند زخمش را پانسمان کنند، اجازه نداد؛ به آسمان نگاهی کرد و گفت: "دیگه تمومه"؛ انگار میزبانش را میدید و سرخوش از حضورش بود...؛ در لحظات پایانی نیز ترکشی به سر سجاد زبرجدی خورد و دومین نفر از جمع ما به مقام شهادت نائل شد و متنعم شد به ارتزاق از سفره اهل بیت عصمت و طهارت؛ در واقع این دو شهید بزرگوار همان دو عزیزی بودند که حضرت زهرا (س) در عالم رویایم به عنوان دو میهمانِ ویژه انتخاب کرده بودند. 🔻راوی: یکی از همرزمان دو شهید عزیز 🔰 صراط؛ مروج گفتمان اصیل انقلاب http://eitaa.com/joinchat/1112735758C332d249c3e