eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
67هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨نکته‌ای که من در زندگی با ایشان آموختم، صبر در مسائل و مشکلات است. همسرم آدم صبوری بود و این صبر را به من هم منتقل کرد. وگرنه داغ رفتنش را نمی‌توانستم تحمل کنم. ✨اینها به خاطر اعتقادات‌شان رفتند و این اعتقادات آنقدر ارزش دارد که برایش جان داد. همین‌ها ما را آرام می‌کند. من شاید هرگز فکر شهادت علی را نمی‌کردم، ولی حداقل خوشحالم که در راه درستی او را از دست دادم. ✨شاید بعضی‌ها حرف‌های ناامید کننده در مورد انگیزه‌های مدافعان حرم بزنند، ولی ما که می‌دانیم عزیزمان برای چه رفت و برای چه از خانواده، همسر و دو فرزندش گذشت. علی آقا خیلی کوچک بود که پدرش را از دست داد و از کودکی کارگری کرده بود. ✨بنابراین درد آشنا بود و درد مردم سوریه و مسلمانان و به طور کل همه محرومان را خوب درک می‌کرد. اینها از همان قبیله مستضعفان هستند که همیشه تاریخ در برابر مستکبران قد علم می‌کنند. ✍فرازهایی از وصیتنامه شهید @Modafeaneharaam
✨مرتضی اصلاً وظیفه‌اش این نبود، می‌توانست نرود و كسی هم از او بازخواست نمی‌کرد مهندس تخریب آنجا بود و می‌توانست عقب بماند و اصلاً نرود ولی مگر غیرتش اجازه می‌داد؟ كه هم‌رزمش در محاصره باشد و او دست روی دست بگذارد؟ ✨با تهییج مرتضی، به سمت مقر دو حركت كردیم نزدیك تکفیری‌ها شده بودیم خیلی نزدیك، مرتضی شروع كرد آر پی چی زدن، چند تا از تانک‌های آنان را زد و جایش لو رفت، در تاریكی شب، یك تركش خورد به پهلوی شكمش اما مرتضی كسی نبود كه به‌راحتی تسلیم شود دوباره بلند شد و می‌خواست آر پی چی بزند كه چند تیر به پاهایش اصابت كرد. ✨فاصله ما با تکفیری‌ها خیلی كم بود حدود 15 متر یا شاید كمتر، صدایی از مرتضی درنمی‌آمد چند نفر از بچه‌های فاطمیون را مأمور كردیم كه مرتضی و چند نفر از مجروحان را عقب ببرند. فكر می‌کردیم مرتضی را به درمانگاه الحاضر، برده‌اند، من سراغ مرتضی را گرفتم اما متوجه شدیم كه به درجه رفیع شهادت نائل شده است. ✍روایتی از همرزم شهید @Modafeaneharaam