#طنز_شهدایی 😅
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#طنز_شهدایی
💠 شهید چمران دورانی که ابتدایی بود نشسته بود گریه می کرد؛ تعجب کرده بودیم که این همه گریه برای چیه. دوستش گفت: چیزیش نیست، من ریاضی نمره نیاوردم به خاطر من داره گریه می کنه.
بعدش به خاطر اینکه ریاضیش خوب بود، یه کلاس شبانه راه انداخته بود میدان سرپولک، زیر نور تیر چراغ برق به بچه هایی که ضعیف بودند ریاضی درس میداد... (یادگاران، جلد اول، صفحه 1و2)
✅ این روزهای امتحانی، به دوستانتون کمک کنید. کمک کردن فقط صدقه دادن نیست. خدا یه جای خوب توی زندگیتون جبران میکنه.
😄لطیفه😄
یکی از دوستان میگفت؛ سرِ جلسهی امتحان یکی از بچهها هی التماس میکرد که جواب سوالو بگو. منم اصلا جواب ندادم.
وقتی خواستم برگه رو تحویل بدم گفت: خیلی نامردی، خب یه کمکی میکردی دیگه
منم یه پونصد تومنی از جیبم درآوردم گذاشتم روی برگهی امتحانیش😂😂
فکر کنم دیگه تا عمر داره از کسی سرِ جلسه امتحان درخواست کمک نکنه😂😂
💠 کانال طنز منبر🔻
http://eitaa.com/joinchat/2345402380C6c90931f0f
*کپی بدون لینک کانال مورد رضایت نیست*