4_6026261844149141813.mp3
2.08M
🌴خیلی دیگه سخته برام
🌴وقتی که آقا جلو چشام
🌴رفیق هیئتیم میگه
🌴 که عازم کرببلام
🎤 #سید_رضا_نریمانی🎧
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_بسیار_زیبا_از_شهید_مدافع_حرم_حمید_سیاهکالی_مرادی
@aniiiiiiiiiiiiiiiiiiii
@aniiiiiiiiiiiiiiiiiiii
♡برای ظهور کار کنیم ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺استاد رائفی پور #رائفی_پور « جهل شیک » #جاهلیت_مدرن
@aniiiiiiiiiiiiiiiiiiii
♡برای ظهور کار کنیم ♡
جایی دعوت بودم برنجشون با اینکه کمی نرم بود اما عجیب خوشمزه و معطر بود، طوری که خورشت روی اون اضافه میکردم عطر برنجو میگرفت، تا آخر برنج سفید خوردم فقط 😋
آخر مجلس از کسی که برنجو پخته بود سوال کردم: برنجتون عالی بود چکار کردید؟ به منم میگین⁉️
گفت من اینجا مهمانم برنجو به من سپردن درست کنم، مقدار پخت این برنجو نمیدونستم، سریع رفتم...
ادامه این خاطره واقعی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/192544789Ca024ccbaef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اونايى كه نميرن كربلا ببينند لطفاً
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️راننده تریلر مشهدی که رئیس پلیس هلندی را اربعینی کرد!/انصار کلیپ
#الحسین_یجمعنا
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنان و دخترانِ خود را آرایش کنید.
این،بهترین راهِ جنگ با دینِ خداست!
حجه الاسلام رفیعی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️سیدرضا نریمانی: اربعین یک تمرین سخت برای مقدمه سازی ظهور است
▪️باید با خانواده این تمرین سخت را انجام داد/جهانآرا
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️سیدرضا نریمانی: اربعین یک تمرین سخت برای مقدمه سازی ظهور است
▪️باید با خانواده این تمرین سخت را انجام داد/جهانآرا
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 درخواست کودک آذری از امام حسین (ع)
#حسین_عاشیقلری
#روایت_اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#داستان
💚 وقتی خدا امر کند ...
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.
آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد.
منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟
زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 سامانه اعلام وضعیت ویژه زوار اربعین
👌ارتباط رایگان و بدون نیاز به اینترنت با خانواده و دوستان
✅ با شمارهگیری #٥٠٠*
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#تلنگر
چفیه را میاندازیم روی سرمان و گریه میکنیم
بعد هم حس میکنیم که حالمان خیلی خوب شده است
و خوشحال باز میگردیم خانه هایمان
و زندگی تکراریمان را از سر میگیریم.
و تازه خیلی هم خرسندیم که سبک شدهایم
و معنویتمان زدهاست بالا و پیشخودمان
میگوییم که چهقدر آدم خوبی هستیم که مثلا
وقتمان را صرف زیارت شهدا کردهایم و چه و چه ...
چرا شهدا را واسطهی تخلیهی روحی خودمان قرار میدهیم.
چند نفرمان به این فکر میکند که شهدا چه کردند؟
چند نفرمان به این میاندیشد که حالا من
چه طور بشوم شهید امروز، مجاهد امروز؟
اصلا زمانی که فرهنگ و علم مضافالیه سنگر
قرار میگیرند، یعنی چه؟
آیا جهاد علمی و جهاد فرهنگی یعنی همین بازی ما
با درسها و کتابهایمان، یعنی همین تفریحات فرهنگی
که برای تنوع انجام میدهیم و یحتمل بعدش هم
کلی منت میگذاریم بر خدا و پیغمبر و شهدا و انقلاب
که ما اهل خدمت خالصانه هستیم و از این حرفها.
چند نفرمان سعی میکنیم شرایط آن زمان دفاع مقدس
را با زندگی امروز معادلسازی کنیم و همانند شهدا
یا همسران شهدا زندگی کنیم؟
کداممان جهاد را کلیدواژهی سبک زندگی خودمان قراردادهایم؟
چرا همه چیز را خلاصه کرده ایم در زیبا گریستن؟
مواظب باشیم انس با شهدا را با شهیدبازی اشتباه نگیریم!
🌷اگه میخوای ارادت رو به شهدا ثابت کنی شهیدانه زندگی کن ❤️
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🔹«قارون» هرگز نمی دانست که روزی،
کارت عابر بانکی که در جیب ما هست
از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند.
🔹و «خسرو» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است.
🔹و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند،
کولرها و اسپلیتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید.
🔹و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند
هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید...
🔹و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند،
هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد
🔹بگونه ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان عصر هم اینگونه نمی زیستند اما باز شانس خود را لعنت میکنیم !
و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست تر میشویم !
💠خدایا قدرت شکرگوئی در حرف و عمل را به ما عنایت فرما 🙏
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
❤️حکایت عنایت امام حسین(ع)و چگونگی عارف شدن مرحوم دولابی:
«در روزگار نوجوانی به عتبات عالیات مشرف شدم. آنجا اولین بار بود که طلبهها را میدیدم. بسیار علاقمندشان شدم. خیلی دلم میخواست که مشغول درس و بحث شوم ولی مشکلات مانع بود از جمله زخم بدنم بود که بسیار آزارم می داد.
هر چه به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام می رفتم خوب نمیشد، تا اینکه برای زیارت وداع روانه حرم نورانی سیدالشهداء علیه السلام شدم در حالی که توجه به خوب شدن بیماریم نداشتم، قبل از تشرف، شیخی به بنده گفت ناراحت نباش، اینها قادرند آنچه را که میخواهند اینجا به تو بدهند، در تهران به تو بدهند.
به ایران مراجعت کردم... در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتباب به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم جلوی در اتاق پردهها کنار رفت و حالت مکاشفهای به من دست داد و در حالی که سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم.
دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه السلام هستم، به من حالی کردند که آنچه را که میخواستی از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سید با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند او در حال خلسه است. از همان جا شروع شد. آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله علیه السلام بود و اشخاصی که به آنجا میآمدند بیآنکه لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند می گریستند.
در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السلام کار به گونهای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی، مرحوم آیت الله شیخ محمد بافقی و مرحوم آیت الله شاه آبادی بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم با علاقه خودشان به آنجا میآمدند.»
📚نقل از کتاب «مصباح الهدی»، ص ۱۵ و در «کوچه های عشق»، ص ۴۵.
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
استاد #مطهری (ره):
از کجا بفهمیم که عبادت ما، «عبادت» است نه «عادت»؟
🔸#اخلاق معنایش این است که #انسان اراده خودش را بر #عادات و بر طبایع خود غلبه بدهد؛ یعنی اراده را تقویت کند به طوری که اراده بر آنها حاکم باشد.
🔹حتی اراده باید بر عادات خوب هم غالب باشد، چون کار خوب اگر کسی به آن عادت پیدا کرد خوب نیست.
📿مثلا ما باید #نماز بخوانیم اما نباید نماز خواندن ما شکل عادت داشته باشد. از کجا بفهمیم که نماز خواندن ما عادت است یا نه؟ باید ببینیم آیا همه دستورات #خدا را مثل نماز خواندن انجام میدهیم؟ اگر اینطور است، معلوم میشود که کار ما به خاطر امر خداست.
📿اما اگر #ربا را میخوریم و در عین حال، نماز را هم با نافلههایش میخوانیم، یا اگر خیانت به امانت مردم میکنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمیشود، میفهمیم که اینها عبادت نیست، عادت است.
📚 اسلام و نیازهای زمان، ج۱، ص۲۱۱
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#حکایت
🍂مردی به دهی سفر ڪرد …زنی ڪه مجذوب سخنان او شده بود از مرد خواست تا مهمان وی باشد. شخص پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
🍁ڪدخدای دهڪده هراسان خود را به آن شخص رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانهی او نروید ! مرد به ڪدخدا گفت : یڪی از دستانت را به من بده !!!
🍁ڪدخدا تعجب ڪرد و یڪی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه مرد گفت : حالا ڪف بزن !!!
ڪدخدا بیشتر تعجب ڪرد و گفت: هیچ ڪس نمیتواند با یک دست ڪف بزند ؟!!
🔻مرد لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این ڪه مردان دهڪده نیز هرزه باشند.😊
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
❌#داستان_عجیب_نبش_قبر
اسماعیل دانش پژوه از کارکنان باسابقه این سازمان با 25 سال سابقه فعالیت در بهشت زهرا خاطره ای عجیب نقل می کند. او می گوید: اطلاع دادند در یک آرامگاه خانوادگی پسری جنازه پدرش را از قبر خارج کرده است. به سرعت به محل رفته و متوجه شدیم مرده ای که هنوز چهل روز از فوتش نگذشته بود، توسط پسرش به بیرون قبر منتقل شده و می خواسته او را دوباره دفن کند. وقتی از آن پسر علت این کار را پرسیدیم گفت خواب دیده پدرش زنده است و می خواسته با این کار مطمئن شود. البته دروغ می گفت چون ماموران انتظامات پس از انجام تحقیقات منوجه شدند این پیرمرد مریض بوده و همه اقوامش بجز این پسر خارج از کشور بوده اند. برای همین وقتی او می میرد پسرش برای تغییر اسناد مالکیت اموال آمده تا انگشت سبابه پدرش را که هنوز آثار خطوط روی پوستش تغییر نکرده بود، با استامپ روی اسناد واگذاری بزند. ما این پسر را به مقامات قضایی تحویل دادیم اما همیشه به این فکر می کنم که چطور یک انسان می تواند با پدرش چنین کاری کند.
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
Tahavolnab.mp3
19.43M
"داستان زیبایی از حضرت عباس"
"پیشنهاد میکنم گوش کنید"
" فوق العاده زیباست "
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
❣ داستان ها و عبرت ها
🌸🍃روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت.
در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند.
همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
🌸🍃خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و تکبرت ، اهل دوزخ!
👤محمد غزالی، کیمیای سعادت، جلد 1
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
📌داستان امشب🍃🌺
💂♀ پیر پالان دوز 💂♀
یک روز شیخ بها در بازار قدم میزد و پیر مردی را دید که مشغول دوختن پالان پاره مردم بود و از این راه امرارمعاش میکرد.
🔸 شیخ دلش به حال پیرمرد سوخت و جلو رفت وگفت : سلام سپس دستش را به پالان پیرمرد زد و بلافاصله از طرف غیب پالان پیرمرد پر شد از سکه های اشرفی.
🔹پیرمرد وقتی این حرکت شیخ را دید ناراحت شد و فریاد زد چکار کردی؟ یالا سکه ها را بردار که به درد من نمیخورد.
🔸شیخ گفت : من نمی توانم سکه ها را غیب کنم.
🔹 پیرمرد چوب دستی خود را به پالان زد و سکه ها غیب شدند و رو به شیخ گفت تو که نمی توانی غیب کنی چرا ظاهر میکنی؟
🔸 شیخ بها فهمید پیرمرد صاحب علم و کمالات بسیار است.
🔹پیرپالان دوز سپس رو به شیخ می کند و می گوید:
"دلت را کیمیا کن!" کما اینکه خدای رحمان در حدیث قدسی میفرماید :
💥یا عبدی اطعنی اجعلک مثلی انا اقول کن فیکون انت تقول کن فیکون💥
↔️ بنده من مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود کنم. من می گویم باش پس بوجود می آید تو هم می گویی باش پس می شود."
🕌مقبره ی شيخ محمد کارندهي (پير پاره دوز) جنب حرم رضوی در مشهد مقدس واقع است.
📚 مجموعه شهر حکایات
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🔴داستان دختر زیبا و مرد حیله گر عیاش
روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:...
اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت:آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.
📚هزارویک حکایت
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆