eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
67هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
صندلی های دانش آموزان در یک مدرسه در فیلیپین برای جلوگیری از شیوع کرونا ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
. ❇️با افتخار ایرانی ✨مجموعه‌ای از طرح‌های برتر 🌈اجناس خوش رنگ و لعاب👌 💰و ارزوووون💳 ✨ https://eitaa.com/joinchat/538509406C2e34dd2d6b 📍شال و روسری‌های به‌روز🛒🛍 👌با در نظر گرفتن سلیقه خانوم ایرانی
شادی و نکات مومنانه
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۲) 🔵مژدگاه شفاعت! 🔶گاه گاهی از زخمهای سر و بدنم می نالیدم. تا قبل
سرگذشت ارواح در برزخ(قسمت ۱۳) 🔵آن شخص گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید. 🌹در همان لحظه نیک صدایم کرد و گفت: بیا برویم وقت را تلف نکنیم. در راه از نیک پرسیدم: تکلیف اینها چیست؟ 🔷گفت به فکر آنها نباش،در اینجا هرکس به نوعی انتظار شفاعت دارد. عده ای مثل تو شفا میخواهند و عده ای نیز اجازه عبور میخواهند و ...حتی یک مومن هم میتواند اینها را شفاعت کند اما لیاقت شفاعت ندارند. 🍂اینها در دنیا خدا را فراموش کرده بودند و شفاعت را انکار میکردند،در خواندن نماز هم کاهلی میکردند و نماز را سبک میشمردند. ⚡️حالا که کارشان گره خورده یاد خدا و شفاعت افتاده اند. 🍃هنوز داشتیم قدم میزدیم که به نیک گفتم: کاش انسانها در دنیا به قدری خوب بودند که در آخرت نیازی به شفاعت کسی نداشتند. نیک نگاهی به من انداخت و گفت: نه اینطور نیست،همه ی انسانها نیاز به شفاعت محمد و آل او 💚هستند،گروهی برای وارد شدن به بهشت و گروهی برای رسیدن به درجات بالاتر... از این سخن غرق در حیرت شدم و دیگر هیچ نگفتم. ❄️پس از لحظه ای سکوت دوباره نیک ادامه داد: بخی از آنها عذر برادران ایمانی خود را نمیپذیرفتند،بعضی به نیازمندان غذا و طعام نمیدادند و گروهی در دنیا همواره مشغول لهو و لعب بودند. چطور کسی اینها را شفاعت کند؟ مگر اینکه مدتی در عذاب🔥 بمانند تا تا شاید رحمت الهی شامل حال آنها هم بشود... ✨سرانجام وادی شفاعت را پشت سر گذاشتیم و با شادی بیشتری به راه خود ادامه دادیم. 🔵دروازه ی ولایت احساس میکردم سبکتر از همیشه قدم برمیدارم. گویا میخواستم پرواز کنم و خودم را به وادی السلام برسانم. نگاهی به بالا کردم،اثری از اتش نبود.گاه گداری گیاهان سبز و زیبایی در راه به چشم میخوردند.با سرعت هرچه بیشتر به راهمان ادامه میدادیم و به اطرافمان کمتر توجه داشتیم.. رفتیم تا از دور دروازه ای دیدیم که جمعیتی پشت آن ایستاده بودند و ماموران قوی هیکل در اطراف دروازه به نگهبانی مشغول بودند. بی اختیار روبه روی دروازه ایستادم و به اطراف نگاهی انداختم. 🌸گاه گاهی افرادی با دادن برگه ی سبزی،از دروازه رد میشدند. سرم را به سمت نیک که پشت من ایستاده بود چرخاندم و گفتم:اینجا چه خبر است؟ نیک گفت: اینجا مرز سعادت یعنی اخرین نقطه ی برهوت است. اینجا دروازه ولایت💚 است هرکس از آن عبور کند به سعادت ابدی رسیده است. گفتم دروازه ی ولایت چیست؟ گفت: فقط افرادی میتوانند وارد دار السلام بشوند که در دنیا دل به ولایت و محبت علی و اهل بیت محمد صلی الله علیه و اله💞 سپرده باشند.به چنین افرادی برگه ی ولایت میدهند تا براحتی از این دروازه عبور کنند و به دروازه های وادی السلام نزدیک شوند.. ✴️با اضطراب به نیک گفتم: من در دنیا شیفته ی اهل بیت بودم ولی برگه ی ولایت ندارم! نیک به سمت راست اشاره کرد و گفت: باید به آن چادر سبز بروی. با عجله و شتاب خودم را به چادر رساندم. مرد سفیدپوش و خوش سیمایی گوشه ای نشسته بود و یکی از اهالی برزخ با او صحبت میکرد. 💥گویا شخص از برگه ی ولایت محروم بود و میخواست با التماس برگه را دریافت کند. 🌺سفید پوش خطاب به برزخی گفت: حرف همان است که گفتم، توباید به وادی شفاعت برگردی تا شاید فرجی شود وگرنه کار تو و آنهایی که بیرون اینجا ایستاده اند حل شدنی نیست. ❄️آن مرد با نازاحتی از آنجا رفت. من پس از عرض سلام روبه روی آن شخص بزرگوار نشستم. جواب سلامم را داد و بدون اینکه درخواستم را بگویم ،دفتری را که در پیش رو داشت ورق زد . ⚡️ از شدت اضطراب دست و پایم می لرزید.. اما طولی نکشید که دست مرد همراه با یک برگ سبز 💚به طرفم دراز شد و با لبخند گفت:تو به سعادت رسیذی،این سعادت بر تو مبارک باد..از خوشخالی حرفی نتوانستم بزنم و به این ترتیب ما دروازه ی ولایت را پشت سر گذاشتیم و ماموران و جمعیت بی ولایت را پشت سر گذاشتیم. 🔵دروازه های وادی السلام 💠نگاهم به بالا افتاد، هرچه بود نور بود و نور بود و هرچه جلوتر میرفتیم به شدت آن افزوده میشد.زمین صاف و همه جا سبز و 🌱با نشاط بود.شادی امانم را بریده بود. به نیک نگاهی انداختم که از همیشه خوشحالتر و غرق سرور و 🌟شادی بود. بی اختیار از نیک جلو افتادم و دوان دوان به مسیر ادامه دادم. 💫از دروازه ولایت خیلی دور نشده بودیم که جاده به هشت قسمت تقسیم شد.. نمیدانستم چه کنم و از کدام طرف بروم. ایستادم تا نیک آمد .دستش را روی شانه ام گذاشت و با لبخند گفت: بهشتی 💐که روز قیامت بر پا میشود هشت دروازه دارد... ✍🏻ادامه دارد... ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃ثروتمند واقعی🍃 🔸هارون الرشید به بهلول گفت من را موعظه کن 🔸بهلول گفت اگر در یک صحرا بی آب و علف گیر بیفتی تنهای تنها،و تشنگی شدیدی داشته باشی و درحال مرگی آن وقت یک نفر یک ظرف آب خنک ‌بهت بدهد و بگوید به شرطی که نصف ثروتت را به من بدهی آب را به تو میدهم حاضری؟؟ 🔸هارون گفت وقتی دارم میمیرم دیگر ثروت به چه دردم میخوره 🔸بهلول گفت جناب حاکم ثروتی که به یه آب خردن و دفعش نمی ارزد به آن دل نبند 🍃 بعضی نعمتها را وقتی میفهمید که جان به گلویتان رسیده باشد و وقتی کسانی مثل ائمه را دارید که در دنیا و قبر و قیامت همه جا هستند و دستشان همه جا باز است و‌میتوانند شما راکمک کنند آن وقت ثروتمند واقعی هستید 🍃ثروتمندان واقعی کسانی هستند که حاضر نیستند دست از اعتقاد به ائمه بردارند 🍃امام صادق ع فرمودند وقتی جان به گلویتان برسد میفهمید چه کسی ثروتمندتر است .... ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
من تو مهد کودک کار میکردم ،یه بار بچه ها گفتن خاله میدونی بابای فلانی دزده،گفتم نگید ،دیدم خودشم خیلی با افتخار می گفت که بابای من دزده،،هر چی گفتیم نگو این حرفو بازم تکرار می کرد. ظهر به بابای بیچاره ش گفتم،گفت باهم دزد و پلیس بازی میکردیم😐🤦‍♂ 😂😂 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
مادرم تازه فوت شده بود وهمه سر مزارش بودیم چندنفراومدن برا تسلیت وخداحافظی روبه من گفتن خدارحمت کنه مادرتون رو.منم گیح شدم گفتم نه بابا اختیار دارید چه حرفیه؟ یه لحظه به خودم اومدم فهمیدم سوتی دادم😂 گفتم خدا رحمت کنه رفتگان شما رو😄 🌸🌸🌸❄️❄️❄️ سلان یه سوتی هم بگم از خواهرم چند سال پیش پشمکهای لقمه ایی برای پذیرایی اومده بازار از محصولات حاج عبدالله ، دوم عید بود ما هم جمع بودیم خونه خواهر بزرگم اینا علاوه بر آجیل و میوه و تنقلات عید پشمک لقمه ایی هم خریده بودند و خواهرم بعد پذیرایی معمول چایی آورد و گفت این چاییو حتما با پشمک شیخ عباد بخورید ☺☺☺☺ما از خنده منفجر شدیم 😂😂😂😂😂خودش هم میخندید میگفت به جای حاج عبدالله گفتم شیخ عباد حالا جریان شیخ عباد چی بود اسفند ماه اون سال انتخابات شورا بود و شیخ عباد هم عضو شورای شهر ما بودو این طفلک از بس عکس و بنر شیخ رو دیده بود هنگ کرده بود😃😃😃😃 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️برخورد و پاسخ جالب استاد قرائتی در حاشیه یک بازدید به خبرنگار صداوسیما اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مادرانی که به فرزندان تازه متولد شده خود بی علاقه اند! ▪️این قسمت: مادرانه 💢لینک فیلم کامل در تلوبیون: http://www.telewebion.com/episode/2556989 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
یادمه 20 سال پیش اوایلی که تلفن کشیده بودیم یه نفر زنگ زد خونمون و مامانم گوشی رو برداشت گفت: الو ... سلام... بفرمایید... باشه چشم ... خدانگهدار گوشی رو گذاشت دوشاخه تلفن رو از تو پریز بیرون کشیدو اومد نشست رو مبل ما پرسیدیم کی بود؟ مامانم خیلی جدی گفت از مخابرات بودن گفتیم خب چی گفتن ؟ گفت :خانمه گفت میخواهیم مخابرات رو بشوریم تلفنتون از تو پریز بکشید آب توش نره منم کشیدم ما تو اون لحظه 😂😂 مامانم گفت زهرمار چرا میخندین؟ گفتیم مزاحم بود سربه سرت گذاشته بود تازه مامانم فهمید چه سوتی داده😁😁 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
یه روز مادرم مریض میشه با زن برادرم میرن دکتر بعد این اقای دکتر که جوان وخیلی مهربان مادرم خیلی تحویل میگره مادرم ازش تشکر می کنه براش دعا میکنه اقای دکتر هم خوشحال 😍😍😍😍 به مادرم میگه قربان شما مادرم درجواب میگه خدانکنه الهی من قربون شما برم شما جونین وهی تکرارمیکرده زن برادرم خندش میگیره دستشو میگره میگه بریم مادرم هی قربو ن صدقه اقای دکتر خودکارشو میندازه زمینو میره زیرمیزازخنده ریسه میره زن برادرم کشون کشون مادرم رو میاره بیرون 😁😁😁 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شهادت ، بر حاج قاسم چگونه گذشت؟ سوالی که در عالم خواب از حاج قاسم پرسیده شد و ایشان اینگونه پاسخ دادند. حجه الاسلام امینی خواه ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فقط ی دوسیخ کباب و گوجه کم داره 😑 کسی ک روی این تخت بخوابه حرمت نونو میتونه نگه داره؟ الله و اکبر 🤦‍♀ ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
تبلبغ کانالهای اخلافی و فروشگاهی👇☺️ http://eitaa.com/joinchat/4161601553C24a9ad89ab
⭕️خسته شدم از بس دنبال لباس گشتم😩 جنسا یا پولش به جیبمون نمیخوره!☹️ یا ظاهرش به کلاسمون!😎 🛑بجای اینهمه غر زدن یه سر به گل نرگس بزن؟😏 ⭕️کجااااا⁉️😳 🛑بابا پوشاک گل نرگسو میگم دیگه کاراش هم جدیده،هم ارزونترازمغازه س🤩 اینم آدرسش⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1307902097C592409426d مطمئنم از با مابودن پشیمون نمیشید😍 🧕ویژه بانوان عزیز🧕 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
شادی و نکات مومنانه
⭕️خسته شدم از بس دنبال لباس گشتم😩 جنسا یا پولش به جیبمون نمیخوره!☹️ یا ظاهرش به کلاسمون!😎 🛑بجای ای
این کانال سبد خرید دارن😍 میتونید اجناستون رو انتخاب کنید باپرداخت بیعانه،اونا رو در سبدخریدتون قراربدید. و حداکثر تا دوهفته بعد، تسویه حساب انجام میشه.😳👏👏👏 ازارسال رایگان هم بهره مند بشید😍👍 چه از این بهتر😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢روایتی جالب از مرور زندگی در حالت بازگشت روح به جسم در حالت کما ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احتمالا ماشینش رو تازه برده کارواش☔️😄 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعیه یا ساختگی؟😉 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
شادی و نکات مومنانه
سرگذشت ارواح در برزخ(قسمت ۱۳) 🔵آن شخص گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.میگویند تا اینجا توانستید بیایی
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ( قسمت ۱۴) 🌹نیک گفت:بهشتی که روز قیامت برپا خواهد شد شامل هشت دروازه هست، یکی مربوط به پیامبران و صدیقین، یکی برای شهدا و صلحا، دیگری برای مسلمانانی که بغض و دشمنی با اهل بیت نداشتد و پنج دروازه هم برای شیعیان و دوستداران اهل بیت میباشد. 🌼وادی السلام آیین ی ضعیف و قطعه ی کوچکی از بهشت است... 🌱آنگاه به یکی از مسیرها اشاره کرد و گفت: مسیر ما این است،عجله کن برویم. چیزی نرفته بودیم که نسیم روح بخشی وزیدن گرفت و هوای معطر و نسیم لطیفی را استشمام کردم. 🌷صورت زیبای نیک را که شاد و خندان بود جلوی صورتم دیدم و با تعجب گفتم: چه شده که اینگونه مرا نگاه میکنی؟ 🌼 نیک با شادی گفت: این بوی خوش بهشت است که از سوی وادی السلام وزیدن گرفته 💥 و نشان از این است که به مقصد نزدیک شده ایم و من باید بروم. ♨️ناگهان خنده از صورتم محو شد و با اضطراب پرسیدم کجا بروی؟مگر قرار نیست من و تو با هم باشیم؟؟ 🔆نیک لبخندزنان گفت: چرا ترسیدی؟ قرار نیست از هم جدا شویم بلکه من باید زودتر از تو بروم و دار السلام را که برایت در نظر گرفته اند آماده سازم. ✅با خوشحالی پرسیدم: دارالسلام کجاست؟ نیک گفت: هر مومنی در دار السلام جایگاهی دارد که خانه ی امن و اسایشگاه اوست و آن منزل همان دارالسلام است. ✨از شادی وجودم لبریز شد. لبخند زنان گفتم: من چه کنم؟ صبر کنم تا برگردی؟ نیک همان طور که به راه افتاده بود گفت: تو آهسته به راهت ادمه بده وقتی نزدیک دروازه رسیدی مرا خواهی دید. نیک به سرعت دور شد و من آرام به راهم ادامه دادم تا اینکه کم کم دروازه های وادی السلام مشخص شد. 💥سرعتم را بیشتر کردم.صبرم را از دست دادم و شروع به دویدن کردم. ناگهان گروهی از ملائکه را دیدم که پرواز کنان به پیشوازم آمدند. ❄️به احترام آنها ایستادم. 🍀همگی بالای سرم قرار گرفتند و گفتند: سلام بر تو ای بنده ی خوب خدا،بهشت و راحتی بر تو مبارک باد. 🌻من در جواب گفتم: خدا را سپاس که مرا از نعمت بهشت بی بهره نکرد.فرشتگان خداحافظی کردند و رفتند . 🌳من هم با سرعت بیشتری به راهم ادامه دادم تا سر انجام به دروازه ی دار السلام رسیدم... 🔵مراسم استقبال 🔶وقتی چشمم به درون وادی السلام افتاد؛ ناخوداگاه از حرکت ایستادم و غرق دیدن آن منظره ی باورنکردنی شدم... ♻️نمیدانم چه مدتی در آن حال بودم که ناگهان دستی به شانه ام خورد. رویم را برگرداندم نیک را دیدم که لبخند زنان به من نگاه میکرد. 💟 از اینکه او را دوباره کنار خودم میدیدم خوشحال و ذوق زده شدم و او را در آغوش کشیدم. 🔅نیک گفت: گروهی از مومنین به استقبالت آمده اند. 🌟از نیک جدا شدم و گروهی از مومنین را دیدم با صورتهای خندان کناری ایستاده بودند.وقتی به انها رسیدم همگی سلام کردند و خوش آمد گفتند. من هم تک تکشان را در آغوش کشیدم و تشکر کردم. ❄️بعد از آن ،یکی از مومنین حال برادرش را پرسید، گفتم : هنوز در مزرعه ی دنیا مشغول کشت اعمالش است. ⚡️دیگری از فلان شخص سوال کرد،گفتم : او سالها قبل از آمدن من به عالم برزخ،دنیارا ترک گفته بود. شخص سوال کننده سرش را بزیر انداخت و گفت:خدا به فریادش برسد. گفتم چرا چی شده؟ گفت: آخر او هنوز به اینجا نیامده است. ☄فهمیدم که آن شخص یا در راه گرفتار شده یا در وادی العذاب است... 🍃پس از ان مومنی جلو آمد و از احوال یکی از ستمکاران🔥 پرسید،گفتم او هنوز زنده است و مشغول ظلم و ستم به مردم... مومن گفت : نگران نباش. خداوند از روی خیر و مصلحت به کافران و ظالمان طول عمر نمیدهد بلکه با این کار زمینه ی گناه بیشتر را برایشان فراهم میکند تا بعد از مرگ عذاب دردناکش را به انها بچشاند... 🌸در این هنگام مراسم استقبال تمام شد و آنها آماده ی رفتن شدند. من که به آنها انس گرفته بودم دوست نداشتم از ایشان جدا شوم ولی نیک گفت: نگران نباش،باز آنها را و حتی سایر مومنان را ملاقات خواهی کرد. 🍀 چون اینجا مومنین با هم دیدار میکنند اما مدت و زمان این دیدار بستگی به مقام و درجه ی هریک از آنها دارد. 🌸سپس دستم را گرفت و گفت: بیا برویم که خانه ات را برایت آماده کرده ام... ✍ادامه دارد... ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak .
رفته بودیم مشهد یه میوه فروشی دیدیم بابام رفت یه پلاستیک پر خرمالو خرید همینجوری خوشحال و سرخوش با پلاستیک خرمالو  راه افتادیم سمت حرم  اقا نذاشتن ببریم داخل نشستیم همشو خوردیم تو عمرم اینقدر نخورده بودم  دلمون درد گرفته بود  بابامم دو دقیقه ای ی بار میگفت من این پلاستیک میوه رو چکارش کنم 😂 هی میکوبوندش کف تاکسیه ب مامانمم میگفت تو بگو اللن اینو چکارش کنم🤔🤔🤔 یعنی ی درصد ب ذهنمون نرسید بدیمش امانات  نشستیم کنار خیابون خوردیم 😅😅😢😢😢 وااای یادم اومد باز😣 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
AUD-20210621-WA0086.mp3
8.7M
‍ ✅ مژده به آنانی که دوست دارند های نماز را بخوانند اما نمی توانند ✅ ✅ راهکاری ساده برای خواندن نافله هر نماز ❇️ ای شیعیان ، هیچ می دانید که امام زمان(عج) در ملاقات با سید رشتی ، به ایشان گله کردند که چرا شما شیعیان ، نمازهای نافله را نمی خوانید ؟؟؟😔😔😔 ❇️ پس بیایید به خاطر شادی دل حضرت ، از امشب نافله ها را بخوانیم. 🎤 طریقه ساده خواندن نافله های روزانه ، توسط 😊با پخش کردن این صوت ، با بیشتر کردن شیعیان خوان در شاد کردن دل امام زمان (عج) کوشش کنید . @ma_va_o