eitaa logo
خانه آرام من(موسسه بصیر)
326 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
270 ویدیو
18 فایل
کانالی ویژه بانوان عزیز آموزش مهارت های همسرداری تربیت فرزند (کودک و نوجوان) هنری سرگرمی ایده های زناشویی و... راه ارتباط با ادمین کانال https://eitaa.com/banoo_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
امام على عليه السلام: انديشيدن درباره نعمت هاى خدا، چه نيكو عبادتى است التَّفَكُّرُ في آلاءِ اللّهِ نِعمَ العِبادَةُ غررالحكم حدیث1147 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃•| السلام علیڪ یا بقیة الله |•🍃 اے ڪہ روشن شود از نور تو هر صبح جهان روشــناے دل مـن حـضرت خـورشید ســلام . https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍀علاقه به مد روز و نوجوان 🔹دوران نوجوانی خود را به یاد بیاوریدشما هم می خواستید در آن ایام ماننددبچه های دیگر باشید. 🔹بهتر است تا اجازه داشتن یک مد روز بدون زیان و نسبتا ارزان را به نوجوان بدهید. 🔹اگر نوجوان چیزی از شما خواست که مورد قبول شما نیست و نمی خواهید برای آن پول بدهید می توانید به او بگوییدتا از پول تو جیبی خودش پرداخت کند. 🔹وقتی در مورد یک مد روز ٬احساس خوبی ندارید و نظرتان منفی است برایش توضیح دهید و در یک محیط آرام و مناسب به توافق برسید. مثلا 🔹تو می توانی آهنگ گوش دهی ولی در اتاقت بسته باشد یا از گوشی استفاده کن. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔸علاقه به مدهای روز در این سن تا حدود زیادی طبیعی است ولی نباید به نوجوان اجازه داد که بیش از حد لزوم با مد مشغول باشد. 🔸اگر متوجه شدید که نوجوان از مد روز پیروی می کند تا مورد توجه دوستانش قرار گیرد با اوهمکاری کنید تا راههای دیگر را امتحان کند مثلا انجام کارهای هنری یاشرکت در کلاس هایی برای بالا بردن توانایی خود پایان 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
دل را ز علے اگر بگیرم چھ کنم بی مھــر علے اگر بمیرم چھ کنم فردا که‌کسی‌را به‌کسی‌کاری نیست دامان علے اگر نگیـــرم چھ ڪنم🙃🥀 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾 🌾🌼🌾🌼 🌼 تڪنیڪ های رفتار والدین با ڪودڪی ڪه بدون اجازه وسایل دیگران را برمی دارد ۱)مراقب برخورد اول باشيد: برخورد والدين در مقابل مشاهده نخستين بار از انجام اين رفتار بسيار حائز اهميت است. وقتي براي اولين بار از اين عمل ڪودڪ اطلاع مي يابيد بايد تلاش ڪنيد تا آرامش خود را حفظ و از ڪاربرد واژه هايي مثل "دزد" و "دزدي ڪردن" خودداري ڪنيد. رفتارهاي خشن و بسيار تند با ڪودڪ زمينه را براي ايجاد مشڪلاتي ديگر از جمله دروغگويي فراهم مي سازد. ۲) اشتباهش را با روش قابل فهم توضيح دهيد: بهترين روش آن است ڪه بد بودن اين ڪار را به شيوه اي قابل فهم برايش توضيح دهيد مثلاً احساس فردي ڪه وسيله اش در دست ڪودڪ شماست را شرح دهيد. هم چنين با يڪ مثال ساده او را متوجه ڪنيد ڪه اگر شخص ديگري همين ڪار را با خود او مي ڪرد تا چه حد رنجيده مي شد. چنانچه ڪودڪ مفهوم قوانين را درڪ مي ڪند به او بگوييد ڪه اين ڪار خلاف قانون است. ۳) جريمه اي ڪوچڪ براي ڪودڪ در نظر بگيريد: با آن ڪه ڪودڪ بدون درڪ زشتي اين ڪار، وسايل ديگران را برداشته است اما بهتر است ڪه جريمه اي ڪوچڪ برايش تعيين ڪنيد تا دريابد ڪه از اين عمل ناخشنود هستيد. البته اين جريمه را با اقتدار و مهرباني، به دور از هرگونه خشونت ارائه ڪنيد. مثلا محروم شدن از ديدن برنامه تلويزيوني مورد علاقه اش در همان روز مي تواند يڪ جريمه مناسب با سن ڪودڪ باشد. ۴) شرايط را براي جبران اشتباهش فراهم ڪنيد: بدون آن ڪه عزت نفس و شخصيت ڪودڪ زير سوال رود يا برچسب دزدي به او بخورد، بايد شرايط را براي جبران اين اشتباهش فراهم ڪنيد. به عنوان مثال اگر چيزي از مغازه برداشته است بايد عذرخواهي و پول آن را پرداخت ڪند يا اگر وسيله همڪلاسي اش را برگردانده است، به او بگوييد علاوه بر عذرخواهي، هديه اي هرچند ڪوچڪ به او بدهد. ۵ ) بيش از حد آسان نگيريد: آسان گيري بيش از حد به اين بهانه ڪه ڪودڪ تان هنوز ڪوچڪ است و درڪ لازم را ندارد خود مي تواند باعث تثبيت رفتار در ڪودڪ شود و اين ڪار را به يڪ عادت براي او تبديل ڪند. بنابراين بي توجهي دائمي به اين گونه رفتارها يڪي از نامناسب ترين شيوه هاست. 🌾 🌼🌾🌼🌾 🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• 💫💫لمس کردن یک زن بدون رابطه جنسی برای خانومها👱‍♀ ابراز محبت 💕ودوست داشته شدن از شوهرشان محسوب میشود؛ 👈👈درحالی که برای مردان🧔 لمس کردن همسرش فقط به عنوان پیش درآمدی برای آمیزش می داند. ✅لذا دراین موقعیت به خانوم ها توصیه میشود ، در اوقاتی که باهمسرخود لحظات خوشی راسپری میکنید، از طریق "گفتگوی موثر" خواسته ها وعلایق خود را در این زمینه برای همسرتان بیان کنید. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼 🌼🌿 🌼 🌺 ⃣ °•○●﷽●○•° ی صدایی از پشت سرش بلند شد (صبر منم خیلی کمه) با شنیدن این صدا دلم اروم شد ولی اشکام بی اختیار رو گونه ام جاری بود ولم کرد ی نگاه ب پشت سرش انداخت وقتی کنار رفت تازه متوجه شدم صدای کی بود صاحب صدا قبل اینکه این آشغال فرار کنه یقش و گرفت و کوبید زمین دستش درد نکنه تا جون داش زدتش.‌‌. اون پسری هم که باهاش بود یه قدم اومد جلو ... ترسیدم ...خودمو کشیدم عقب ی دستمال گرفت سمتم با تعجب به زاویه دیدش نگاه میکردم سرشو گرفته بود اون سمت خیابون دستاش از عصبانیت میلرزید مزه ی شورِ خون و رو لبم حس کردم لبم بخاطر ضربه ای که زده بود پاره شده بودو خونریزی میکرد. دستمالو ازش گرفتمو تشکر کردم. ازم دور شد. اون یکی دوستش اومد جلو ... جلو حرف زدنمو گرف _نامرد در رفت وگرنه میکشتمش ... بابا مگه ناموس ندارین خودتون ... رو کرد به منو ادامه داد شما خوبین ؟ جاییتون که آسیب ندید ...؟ ازش تشکر کردمو گفتم که نه تقریبا سالمم چیزیم نشده ... هنوز به خاطر شوکی که بم وارد شد از چشام‌اشک میومد انگار کنترلشون دست خودم نبود دستمال و گذاشتم رو جای دستای کثیفش... اه چقدر از خودم بدم اومد پسره ادامه داد _ما میتونیم برسونیمتون سعی کردم آروم باشم +نه ممنون مزاحمتون نمیشم خودم میرم _تعارف میکنین ؟ +نه ! پسره باشه ای گفت و رفت سمت دوستش ... همین طور که کتاباو وسایلامو از رو زمین جمع میکردم به زور پاشدم که لباسامو که پر از خاک شده بود بتکونم به خودم لعنت فرستادم که چرا گذاشتم برن ... وای حالا چجوری دوباره این همه راهو برم اگه دوباره ... حتی فکرشم وحشتناکه .... اه اخه تو چرا بیشتر اصرار نکردی که من قبول کنم . مشغول کلنجار رفتن با خودم بودم که دیدم یهو یه اِل نود وایستاده جلوم توشو نگاه کردم دیدم دیدم همونایین که بهم کمک کردن .‌‌ کاش از خدا یه چی دیگه میخواسم ... همون پسره دوباره گف میرسونیمتون ... بدون اینکه دیگه چیزی بگه پریدم تو ماشین ... تنم میلرزید خون خشکیده رو لبمو با دستمال پاک کردم . چند بار دیگه دست به سر و روم کشیدم که عادی به نظر برسم. وای حالا نمیدونم اگه مامان اینا رو ببینم چی بگم دوباره همون پسره روشو کرد سمت صندلی عقب و ازم ادرس خونمونو پرسید . اصلا نمیدونم چی گفتم بهش فقط لای حرفام فهمیدم گفتم شریعتی اگه میشه منو پیاده کنین ... با تعجب داشت به من نگاه میکرد که اون دوستش که در حال رانندگی بود یقه لباسشو کشید و روشو کرد سمت خودش. کل راه تو سکوت گذشت... وقتی رسیدیم شریعتی تشکر کردمو پیاده شدم ... حتی بدون اینکه چیزی تعارف کنم ...اصلا حالم خوب نبود . دائم سرم گیج میرفت . همش حالت تهوع داشتم . به هر زوری شده بود خودمو رسوندم خونه... بہ قلمِــ🖊 💙و 💚 ...........
امیرالمؤمنین عليه السلام: هر كه عقل خود را كامل بداند، بلغزد مَنِ استَغنى بِعَقلِهِ زَلَّ ميزان الحكمه جلد7 صفحه553 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃🍃🍃🍃🍃 و خدایی که در این نزدیکی ست لای آن شب بوها پای آن کاج بلند... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂 🌸 احترام گذاشتن به فرزندان یکی از اساسی‌ترین مباحثی است که همواره مورد توجه روانشناسان و کارشناسان تعلیم و تربیت بوده است. بعضی از والدین ممکن است فرزند خود را دوست داشته باشند ولی به او احترام نگذارند. نکته مهمی که والدین باید به آن دقت کنند این است که دوست داشتن فرزند کافی نیست، بلکه لازم است شما برای او احترام قائل باشید. احترام به کودک و نوجوان به همان اندازه اهمیت دارد که دوست داشتن او. اگر میخواهید سخن شما روی فرزندتان تاثیر داشته باشد باید به او احترام بگذارید و برایش حریم قائل شوید... 🌸 🍂🌸🍂🌸 🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ترسی از فقر ندارند گدايان کريم دست خالی نروند از در احسان کريم حاجت خواسته را چند برابر داده است طيب الله به اين لطف فراوان کريم ◼️ سالروز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام را تسلیت عرض می نماییم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴 امام کاظم (ع) سومین یا چهارمین فرزند امام صادق (ع) بود و بیست سال از زندگی خود را کنار پدر گذراند و ناظر بود که دانشمندان پیر و جوان از سراسر جهان به مدینه می آمدند و در محضر پدر بزرگوارش به فراگیری دانش مشغول بودند و گروه دیگری در خصوص توحید، تشبیه، قدر و امامت با امام صادق به مناظره می پرداختند . حضرت موسی بن جعفر(ع) در این مدت بیست ساله از محضر پدر بزرگوارش علوم و اسرار امامت را آموخت و در همان سنین، شگفتی و تحسین دانشمندان را برانگیخت . کسانی که به توصیف آن حضرت پرداخته اند معتقدند که او عابدترین، زاهدترین، فقیه ترین، بخشنده ترین و کریم النفس ترین مردم روزگار خود بود . او ثلث آخر شب را برمی خاست و به عبادت و نمازهای مستحب مشغول می شد و چون هنگام نماز صبح فرا می رسید، پس از گزاردن فریضه به دعا می پرداخت و آن چنان از خوف خدا می گریست که اشک بر محاسنش جاری می شد و از خشیت خداوند بی هوش می گشت، آن حضرت چنان زیبا قرآن می خواند که مردم گرد او جمع می شدند و گاه نیز از خشوع و گریه حضرت، گریه می کردند . از این رو مردم او را عبد صالح خواندند و او بیش تر با این نام شناخته می شد تا با نام و کنیه اش . در کتاب مطالب السؤول آمده است: او به صالح، صابر، امین و کاظم ملقب بوده و عبد صالح شناخته می شد . از این رو او را کاظم می خواندند که خشم خود را فرو می برد و بر گرفتاری ها شکیبایی می ورزید . همین طور در نقل ها آمده است که او بخشنده ترین عصر خود بود و به نزدیکان و بیگانگان عطا و بخشش می کرد .بَدره های او( کیسه های پولی که می بخشید) کمتر از سی صد دینار نبود . معاصران آن حضرت می گفتند: شگفت از کسی است که بدره حضرت موسی بن جعفر (ع) را دریافت کند و از فقر شکایت کند . در نقل راویان آمده است که یکی از فرزندان عمربن خطاب ساکن مدینه بود و امام کاظم (ع) را می آزرد و امیرالمؤمنین علی (ع) را دشنام می داد، تنی چند از یاران امام از آن حضرت خواستند تا اجازه دهد او را بکشند، حضرت با آنان به درشتی سخن گفت و از این کار نهی فرمود . روزی درباره آن مرد سؤال کرد، به او گفتند: او مزرعه ای در اطراف مدینه دارد و در همان جا کار می کند، حضرت سوار بر مرکب خود روانه مزرعه آن مرد شد و او را در مزرعه دید، به سوی آن مرد شتافت، آن مرد فریاد برآورد: کشت ما را لگد مکن . حضرت راه خود را دنبال کرد تا نزدیک آن مرد رسیده در کنار او نشست و به ملاطفت با وی پرداخت . آن گاه به او فرمود: -چه قدر هزینه زراعتت کرده ای؟ - صد دینار امیدداری چه قدر عایدت شود؟ - ماغیب نمی دانیم گفتم;چقدر امید داری؟ امید دارم دویست دینار عایدم شود . حضرت سی صد دینار به او داد و فرمود: کشتزار تو نیز سالم مانده است، آن مرد برخاست و سر امام را بوسید و روانه شد . حضرت از آن جا به مسجد رفت و آن مرد را در آن جا دید، چون آن مرد امام را دید گفت:;الله اعلم حیث یجعل رسالته; و از آن پس در هر حال از امام کاظم (ع) به نیکی یاد می کرد . امام کاظم (ع) به یاران خود که خواهان کشتن همان مرد بودند - فرمود: کدام بهتر است، آنچه که شما می خواستید انجام دهید یا این کاری که من انجام دادم؟ امام کاظم(ع) در شرایط دشوار حکومت عباسیان می زیست که دستگیری و آزار هواداران اهل بیت، سیاست رایج خلفا بود و طبیعی بودکه آن حضرت نیز، از سوی هارون الرشید، دچار زندان و شکنجه گردد. به گواهی تاریخ، امام موسی بن جعفر(ع)، قربانی بیم و هراسی شد که هارون نسبت به از دست دادن حکومت خویش داشت، نیز قربانی سخن چینی ها و گزارشهای دروغ بدخواهان و متملقان گردید. سندی بن شاهک، رئیس پلیس هارون در بغداد بود، بسیار خشن و سختگیر و سنگدل واز جلادان و آدم کشان بود. سندی حضرت را تحویل گرفت، به کند و زنجیر بست، بر او سخت گرفت و حتی امام را مورد توهین و ضرب قرار داد و در نهایت، امام را به شهادت رساند، با خرمای زهرآلود، حضرت را مسموم کرد. پس از سه روز، روح پاک امام، از جسد مطهرش پرگشود و امام در 25 رجب سال 183 هجری به خدا پیوست و آسمان بغداد، با غروب این خورشید فروزان، تیره گشت. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 https://eitaa.com/khaneAram_Basir