eitaa logo
خانه آرام من(موسسه بصیر)
328 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
270 ویدیو
18 فایل
کانالی ویژه بانوان عزیز آموزش مهارت های همسرداری تربیت فرزند (کودک و نوجوان) هنری سرگرمی ایده های زناشویی و... راه ارتباط با ادمین کانال https://eitaa.com/banoo_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼 🌼🌿 🌼 🌺 🔟 °•○●﷽●○•° _نه بابا چ زحمتی .پیش بابا بودم کارم تموم شد.در حال حاضر بیکارم +خوبن عمو و زن عمو ؟ _خوبن خداروشکر پدر مصطفی آقای رضا فاطمی که من عمو رضا صداش میزنم یکی از بهترین قاضی های کشوره. عمو رضا و پدر من از بچگی تا الان تو همه دوره های زندگیشون باهم بودن دوستیشون ازمقطع ابتدایی شروع شد و تا الان ک پدر من ی بچه و پدر مصفطی ۲ تا بچه داره ثابت مونده بخاطر رفت و آمدای زیادمون و صمیمیت بین دوتا خانواده باباش شده عموم و مادرش زن عموم. من و مصطفی هم از بچگی باهم بزرگ‌شدیم ۵ سال ازم بزرگتره .از وقتی که یادم میاد تا الان حمایتم کرده و جای برادر نداشتم و پر کرده برام ولی پدرش بخاطر علاقه اش ب من از همون بچگی منو عروس خودش خطاب کرد خلاصه این رو زبون همه افتادو منم موندم تو‌منگنه البته باید اینم اضافه کنم ک سر این مسئله تا حالا کسی اذیتم نکرده بود خود مصطفی هم چیزی نگفت ولی متوجه میشدم ک محبتش به من هر روز اضافه میشه منم واسه اینکه ناراحتشون نکرده باشم چیزی نمیگفتم و سعی میکردم واکنش خاصی نشون ندم مصطفی خیلی پسر خوبی بود مهربون،با اراده،محکم از همه مهمتر میدونستم دوستم داره ولی هرکاری کردم نشد ک جز ب چشم ی برادر بهش نگاه کنم. برگشتم سمتش حواسش ب رو به روش بود . موهای خرماییش صاف بود وانگاری جلوی موهاشو با ژل داده بود بالا چشمای کشیده و درشت مشکی داشت بینیش معمولی بود و ب چهره اش میومد فرم لباش تقریبا باریک بود صورتشم کشیده بود چهارشونه بود با قد بلند. یه پیراهن مشکی با کت شلوار سرمه ایم تنش بود رسمی بودن تیپش شاید واسه این بود ک از پیش پدرش بر میگشت از بچگی دوست داشت وکیل شه.فکر میکنم تحت تاثیر پدرامون قرارگرفته بود یه ساعت شیک نقره ایم دستش بود که تیپش و کامل کرده بود همینطور ک مشغول برانداز کردنش بودم متوجه سنگینی نگاهش شدم دوباره نگاهم برگشت سمت صورتش ک دیدم بعلهه با یه لبخند ژیکوند داره نگام میکنه.تو دلم به خودم فحش دادم بابت این بی عقلی خو آخه دختره ی خل تو هرکی و اینجوری نگاه کنی فکر میکنه عاشقش شدی چ برسه مصطفی ک... لبخند از لباش کنار نمیرفت با هیجانی ک ته صدای بم و مردونه ی قشنگش حس میشد گفت + به جوونیم رحم کن دختر جان نگاهم و ازش گرفتم تا بیشتر از این گند نزنم ولی متوجه بودم که لبخندی که رو لبش جا خوش کرده حالا حالا ها محو نمیشه سرم پایین بودکه ماشین ایستاد با تعجب برگشتم سمتش ببینم چرا ماشین و کنار خیابون نگه داشت که یهو خم شد سمتم... بہ قلمِ🖊 💙و 💚 ............
امام رضا عليه السلام: الأَخُ الأَكبَرُ بِمَنزِلَةِ الأَبِ برادر بزرگ‏ تر به منزله پدر است تحف العقول صفحه‏442 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
بجز‌وصـٰآلِ‌تو‌هیچ‌از‌خُـدٰا‌نخواسته‌ایم که‌حٰاجتۍ‌نتوٰآن‌از‌خُـدٰا‌خواست‌جز‌تو :)🌿 العَجل‌یامَھدۍ💛 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 بسم الله الرحمن الرحيم ✅ 👈 بدون تعارف می گویم هیچ زندگی مشترکی نیست که در آن مشکلی وجود نداشته باشد؛ مشکلاتی از قبیل مشکلات مالی، عاطفی، ارتباطی، مشکلات همسران با یکدیگر یا با فرزندان خود ! صبر یکی از راهکارهای قرآن برای مواجهه با مشکلات زندگی و حل آنهاست. اما فراموش نکنید هر صبری کلید گشایش نیست! صبر به معنای بی عملی و زیر بار ظلم رفتن نیست! صبری سازنده است که فعال باشد: یعنی اولا از انجام کارهای غیر عاقلانه و شتابزده دوری کنیم و ثانيا برای حل مشکل وارد عمل شویم! 👇 👇 1⃣ بارش فکری و بررسی راههای ممکن 2⃣ انتخاب کم خطرترین و مؤثرترین راه 3⃣ دست به کار شدن 🍃☘🍃🍀🍃🍀 گفتگوی مؤثر، مطالعه، مشاوره با اهل فن، پشتکار و پافشاری، مبارزه با غول نامیدی بعضی از مؤلفه‌های صبر فعال اند !! ✴️ صبر یعنی استقامت تا رسیدن به هدف! https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 👭 برای کودکان یعنی همه چی(۱۱)🤔 💝پدر مهربان سلام، مامان جون عزیز سلام💝 👈ویژگیهای بازی مفید :🏃‍♂️🏃‍♀️ ۵.انتخابی ؛نه تحمیلی😡 👈یکی از دلایل گوش ندادن به حرفها،لجاجت،بهانه گیری و رفتارهایی شبیه به این ،محروم شدن کودک از بازیهای مورد علاقه اش و تحمیل بازیهایی است که کودک به آن علاقه ای ندارد.😭 👈یکی از اصلیترین دلایل تحمیل بازیهای خاص به کودکان،فرار کردن از زحماتی است که بازیهای مورد علاقه کودکان برای بزرگترها دارد.😯 🙏مثال:کودک میخواهد دوباره بازی خانه سازی رو داشته باشه،لگوها رو پخش میکنه وسط اتاق و از مامان هم میخواد که تو بازیش شرکت کنه،مادر با فریاد اونها رو جمع میکنه و میگه:بسه دیگه،چقدر ریخت و پاش! برو نقاشی بکش.😢کودک با بی میلی شروع به نقاشی میکنه ،مدادها رو گاز میگیره،تا اخر شب هم با مامان سر لجبازی بر میداره.💪😥 👈ولی پدر و مادرهای زرنگ و خلاق ،نه تنها اجازه ی بازی مورد علاقه کودک رو میدن، بلکه با همبازی شدن با کودک ،برای بقیه روز اعتبار میخرن برای خودشون.😄😉 با ما باشین🌸 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸 🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸 کربلا را هم حسین بن علی آباد کرد علیه السلام https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼 🌼🌿 🌼 🌺 ⃣1⃣ °•○●﷽●○•° چسبیدم ب صندلیم از اینکارم خندش گرفت زد زیرخنده و شیطون گفت +آخییی خم شده بود ک داشپورت و باز کنه داشت توش دنبال ی چیزی میگشت تو این فاصله بوی عطر خنکش باعث شد ی نفس عمیق بکشم از موهای لخت خیلی خوشم میومد ناخودآگاه جذبشون میشدم. بی هوا ی لبخند زدم و مثه گذشته ها دستم و گذاشتم تو موهاش و تکونشون دادم. از اینکه بخاطر لختیشون ب راحتی با یه فوت بالا و پایین میشد ذوق میکردم محکم فوتشون کردم و وقتی میومدن پایین میخندیدم یهو فهمیدم مصطفی چند ثانیست که ثابت مونده . خجالت کشیدم و صاف نشستم سرجام . ایندفعه بلند تر از قبل خندید . کیف پول چرمش و از داشپورت ورداشت و دوباره نشست رو صندلی. برگشت سمتم و به چشمام زل زد از برقی ک تو نگاهش بود ترسیدم . چیز بدی نبود ولی من دلم نمیخواست وقتی از احساسم بهش مطمئن نبودم اینو ببینم . نگاهم و ازش گرفتم از ماشین خارج شد و رفت بیرون مسیرش و با چشمام دنبال کردم در یه فست فودی و باز کردو رفت داخل ب ساعت نگاه کردم ۱۵ دیقه ای مونده بود تا شروع مراسم تقریبا ۳ دقیقه بعد با یه ساندویچ برگشت تو ماشین . گرفت سمتم. ازش گرفتم داغ بود و بوش تحریکم میکرد برای خوردنش . پرسیدم :این چیه ؟ داشت کتش و در میاورد وقتی در اورد و گذاشتش رو صندلیای عقب گفت +اگه گشنته بخورش . اگه نه ک نگه دار با خودت. گشنت میشه تا تموم شه مراسمشون . ازش تشکر کردم که گفت +نوش جان یخورده ک از مسیر و گذروندیم دستش و برد سمت سیستم و یه اهنگ پلی کرد تقریبا شاد بود ابروهام بهم گره خورد و رو بهش گفتم شهادته خاموشش کن دوباره با همون لحن مهربونش گفت: شهادت فرداعه بابا +کی گفته فرداست؟ فاطمیه دو تا دهس الان دهه دومشه حداقل وقتی خودمون داریم میریم هیئت رعایت کنیم دیگه. _سخت نگیر فاطمه جان ملت عروسی میگیرن ک +اولا اینکه مردم مرجع رفتارای ما نیستن و ما از اونا الگو نمیگیریم دوما اینکه اصن اینا هیچی میگم حق با تو و وارد بحث اعتقادات بقیه نمیشم فقط اینو خیلی خوب میدونم خوشی هایی که وقت غمِ خدا باشه مونگار نیست و میشه بدبختی... دهنم کف کرده بود انقدر که تند حرف زدم مصطفی که دید دارم تلف میشم گفت :باشه بابا بااشهه غلط کردممم تسلیمم آروم باش عزیزم خودمم خندم گرفت از اینکه اینجوری حمله کردم بهش ... دیگه چیزی نگفتیم ۱۰ دقیقه بعد رسیدیم ب مقصدمون باخوندن اسم مکان و مطمئن شدن ماشین و کنار خیابون پارک کرد و پیاده شدیم ... از ماشین پیاده شدم و کولمو انداختم دوشم. یه نگاه به مصطفی کردم و _توعم میای مگه؟ +نه ولی میام راهنماییت کنم بعدش باید برم جایی کار دارم . _اها باشه +مراسم تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت _نه مزاحمت نمیشم اخم کرد و محکم تر گفت +جدی گفتم . دیر وقت نمیزارم تنها بری چپکی نگاش کردمو گفتم باشه ‌ بعد باهم راه افتادیم سمت قسمتی که خانوما نشسته بودن چون باید از وسط اقایون رد میشدیم مصطفی به من نزدیک تر شد. دیگه کاراش داشت آزارم میداد . یه خورده که رفتیم ازش خداحافظی کردم . اونم ازم جدا شد و رفت سمت ماشین. از رفتنش که مطمئن شدم حرکت کردم. یه ذره راه رفتم که دیدم یه سری پسرا تو خیابون رو به روی در ورودی هیئت حلقه زدن و باهم حرف میزنن وایستادم و چند بار این ور و اون ور و نگاه کردم . چشَم دنبال آشنا بود . میخواستم اون دونفرو پیدا کنم . هی سرمو میچرخوندم دونه دونه قیافه ها رو زیر نظر میگرفتم . تا یه دفعه قیافه آشنایی نظرمو جلب کرد. سریع زوم شدم روش. متوجه شدم همونیه که برام دستمال اورده بود . مشغول برانداز کردنشون بودم که یه نفر ازشون جدا شد چون نمیتونستم برم بین پسرا وقتی داش از سمت من رد میشد بهش گفتم _ببخشید سرشو انداخت پایین و گفت +بفرمایید امری داشتین؟ _میشه اون آقا رو صدا کنین ؟ +کدوم؟ دستمو بردم بالا و اونو نشونش دادم . دنبال دستمو گرفتو گفت +اها اونی که سوییشرت سبز تنشه ؟ _نه نه اون بغلیش‌ . چشاشو گرد کرد و با تعجب بم خیره شد . +حاج محمدو میگین ؟؟؟؟ پَکر نگاش کردم با اینکه اسمش و نمیتونسم جهت انگشت اشارشو که دنبال کردم گفتم _بله از همونجا داد زد +آقااا محمدددد !!! همه برگشتن سمتمون حاجیییی این خانوم (پوف زد زیر خنده)کارتون داره با این حرفش همه ی اونایی که داشتن باهم حرف میزدن خندیدن. برام عجیب بود که چی میتونه انقدر جالب و خنده دار باشه براشون... بہ قلمِ🖊 ــ🖊 💙و ادامه دارد......
امیرالمؤمنین علیه السلام: إِلٰهِى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ إِلَيْكَ خدایا کمال جدایی از مخلوقات را، برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن از مناجات شعبانیه https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_910290282.mp3
3.98M
🎙 راهکارهای ثبات قدم از زبان امام حسین💐 علیه السلام...❤️ 🌺دکتر رفیعی 🌺🍃💐🌺🍃💐🍃🌺 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
☘☘☘☘☘ : دنیای کودکان سراسربازی وتخیل وخلاقیت وکشف راز و رموز طبیعت است اما دنیای بزرگسالان سراسر باید ها و نبایدها و قوانین خشک و سخت است . برای تسهیل در امر تربیت فرزند دنیای خودتان را به دنیای کودکان نزدیک کنید . ☘☘☘☘☘ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌾🍃🌼🌼🍃🌾🍃 ‏💚 روز پاسدار بر همهٔ آزادگان عالَم مبارک ؛ 🌹❤️🌸🌼🌺 بر آنان ڪہ از جنس شهـیدان و هـم پیمان با حسین(ع) و از نسل فصل سرخ استقامتند ...🥀🥀🥀🎊 🌹🧚‍♀ 🍃🌾🍃🌼🍃🌾🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾 🔰السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ 💠ارمنی یک بار رو زد حاجت خود را گرفت 💠خوش به حال ما که عمری در پی ات آواره ایم 💐ولادت باسعادت حضرت ابالفضل العباس(ع) برهمگان مبارک باد 🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
امام على عليه السلام: أمسِك عن طَريقٍ إذا خِفتَ ضَلالَهُ؛ فإنَّ الكَفَّ عَن حَيرَةِ الضَّلالَةِ خَيرٌ مِن رُكوبِ الأهوالِ از پيمودن راهى كه بيم گمراه شدن در آن را دارى ، خوددارى كن؛ زيرا باز ايستادن از سرگشتگىِ گمراهى، بهتر از مواجه شدن با هول و هراس هاست تحف العقول صفحه69 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خدایا! قـღـلبی به من عنایت کن، که اشتیاقش او را به تو نزدیک کند، و زبانى که صدقش به جانب تو بالا برده شود؛ و نگاهى که حق بودن او را به تو نزدیک نماید.💔🙃 |فرازی از مناجات شعبانیه| ═◆💚◆═ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾 🌼🌾🌼 🌾 🔅مطیع امر ولایت.. 🌱از ویژگی‌هاى مهم (علیه السلام) امام‏‌‌شناسی و حضرت است . 🌱حضرت مطیع امام زمان خویش بوده و در پیروی از ولایت لحظه ای درنگ نداشتند. 🍃در زیارت نامه حضرت آمده : "المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین والحسن والحسین صلى الله علیهم"؛ 🌱 🌾 🌼🌾🌼 🌾🌼🌾🌼🌾🌼 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 👭 برای کودکان یعنی همه چی(۱۲)🤔 💝پدر مهربان سلام، مامان جون عزیز سلام💝 👈ویژگیهای بازی مفید : ۶. تنوع😉 👈عدم تنوع در بازی،خستگی و ملالت را برای کودک به همراه دارد. 👈بچه ها در سال اول زندگی ،تنوع بازی رو نمی فهمن و میتونن با یه اسباب بازی ساده،ساعتها و روزها بازی کنن ولی زمانی که شروع به راه رفتن میکنن نیاز به تنوع در بازی رو حس میکنن.🤔 👈بعضی والدین برای بازی با کودک ،فقط پیشنهاد یه بازی رو میدن که دیگه کودک از تکراری بودن اون خسته شده.😡 👈و متاسفانه بعضی والدین هم برای راحت کردن خودشون از نق زدنهای کودک،با یه بازی رایانه ای صورت مسئله رو پاک میکنن.😢 ا👈گر کودکی علاقه ای به بازیهای طبیعی نداره،حتما علتش رو جویا بشین،شاید بخاطر برخورد تند شما با این بازیها باشه! 😢 با ما باشین🌸 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸 🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸✨🌸✨🌸✨🌸 دختر جانباز اعصاب و روان است! از ناراحتی ها و رنج هایش میگوید از وقتهایی که پدر هیچ چیز و هیچ کس جلودارش نیست!! از وقتهایی که آنقدر دردآور است که به مادر میگوید چرا با این مرد ازدواج کردی؟! و آخر چرا؟؟ چون مرد به واقع مرد بود! چون برای دفاع از میهن و ناموس مردمانش به میدان رفت! ولی این دخترک آن روزها را ندیده و نمی تواند درک کند ! بلکه خود این دختر نیاز به درک شدن دارد!! تنهایشان نگذاریم!! میلاد با سعادت قمر بنی هاشم مبارک🌸 🌸✨🌸✨🌸✨ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای انيس قديمی دلها آفتاب بلند ناپيدا تا خدا ميبرد دلِ ما را پَر ِ سجاده های سبز شما 🌷ولادت امام سجّاد علیه السلام بر شما مبارک🌷 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
1_906194930.mp3
4.83M
در ایام پایانی سال هجری شمسی و آخرین جمعه سال، باهم مناجات با امام زمان (عجّل‌الله) بامداحی: حاج مهدی رسولی
🌼🌿🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼 🌼🌿 🌼 🌺 ⃣1⃣ °•○●﷽●○•° اون‌ پسری که تازه فهمیدم اسمش محمده گف +عه بچه هآ!!! زشته!! بی توجه بهش ب خندیدنشون ادامه دادن یخورده نزدیک تر شدم ببینم چی میگن همون پسره که از سمتم رد شده بود با خنده میگفت : +حاجی؟به حق چیزای ندیده و نشنیده. من فکرشم نمیکردم یه دختر اینجوری بیاد و بگه با شما کار داره... (مگه چجوری بودم؟ طاعون دارم مگه!! دلم خیلی گرفت.) هی بش تیکه مینداختن واز رفتاراش معلوم بود ک از شوخی و حرفای دوستاش ناراحت شده . صورتش سرخ شد اخماش رفت توهم سرشو انداخت سمت زمین و رفت. با تعجب ب رفتارش خیره موندم یعنی چی اینکارا؟ کجا گذاشت رفت؟ کلافه ایستادم همونجا ک ببینم کجا داره میره ... یخورده که رفت یهو اون دوستش که فرشته نجات من شده بود جلوش سبز شد . وقتی محمد دیدتش با همون ابروهای گره خورده محکم بازوشو گرفت و کشیدش این فضا دیگه آزارم میداد . چرا فرار میکردن ؟ بابا دو دیقه صب کنید من حرفمو بزنم برم! چرا بین اینهمه پسر نگهم میدارین . وقتی دیدم نیومدن مسیری و که رفته بودن دنبال کردم ب یه کوچه ی تقریبا خلوت رسیدم داشتم اطرافم و نگاه میکردم ببینم کجان ک متوجه صدایی شدم . اروم قدم برداشتم و رفتم سمت صدا وقتی واضح شد ایستادم . صدای محمد بود +برادر من آقا محسن آخه چرا همچین کاری کردی؟ مگهه نگفتم برامون شر میشه ! بفرماا دیدی دختره اومد دنبالمون؟ الان چیکار کنمم من ها؟ مگه بودی ببینی بچه ها چقدر چرت و پرت میگفتن!!!! از حرفاش سر در نمیاوردم من باعث اینهمه خشمش شدم ؟؟ پسری که فهمیدم اسمش محسنه جواب داد +چرا بیخودی شلوغش میکنی بنده ی خدا که هنوز چیزی نگفت نمیدونی واسه چی اینجاس !! شاید مثه بقیه اومدنش اینجا یهویی شد و مارم یهویی دید !! بزار بریم ببینیم واسه چی اومده بعدشممم تو دلت رضا میداد ول کنیم بیچاره و تو اون وضعیت بریم ؟ خو هر کی جای ما بود کمک میکرد کار بدی نکردیم ک محمد: یعنی چی که بیخودی شلوغش میکنیی ؟ یخورده مکث کرد و دوباره ادامه داد +پناه میبرم ب خدا از دستِ شیطان و قضاوت! اقا من نمیدونم تو خودت برو ببین چیکار داره. من واقعا نمیتونم باهاش حرف بزنم!!! الان دیگه جایی ایستاده بودم ک قیافه هاشونو میدیدم نبضم تند میزد محمد همونطور بهش نگاه میکرد و چیزی نمیگفت دیگه محسن بوسش کرد و خیلی شیطون گفت +نگران نباش خدارو چ دیدی شاید سنگ خورده تو سرش! اینو گفت وبلند بلند خندید. چشام زده بود بیرون. اینا داشتن راجب من حرف میزدن ؟ محمد تا اینو شنید اطرافش دنبال چیزی گشت ک پرت کنه طرف محسن محسن گفت :عه عه عه باشه باباا شوخی کردم چرا جوش میاری حاجی واسه قلبت ضرر داره اینهمه استرس قرمز شدیی . محمد:بخدا محسن من موندم تو خلقت تو! محسن فقط خندید دیگه صبر نکردم چیزی بگن و جلو تر رفتم محسن پشتش ب من بود. محمد رو به روم بود،تا دهنش و وا کرد چیزی بگه متوجه حضور من شد . از جاش تکون نخورد و سرشو انداخت پایین. جلوتر که رفتم محسنم منو دید . سلام کردم‌. محسن با خوشرویی و محمد همونطور که سرش پایین بود جوابم و داد . نمیدونم چی رو زمین اینهمه جذاب بود ک هر وقت دیدمش سرش پایین بود دلم شکسته بودوچشام هوای گریه داشت. صدام و صاف کردم که محکم تر حرفم و بزنم _من واقعا نمیدونم شماها راجع ب دخترای هم شکل من چی فکر میکنین نمیدونم چجوری میتونید با دوتا بر خورد و یه نگاه ب تیپ و قیافه اینجور ماهارو قضاوت کنین شناخت زیادی ازتون نداشتم ولی امشب خیلی خوب شناختم جماعت هم ریختِ شما رو !!! چرا فکر میکنید فقط شما خوبین و همه بد!!چ گناهیی کردم که همچین برخورد زشتی دارید باهام ؟ خودتون خجالت نمیکشید ازاین رفتار؟ مگه دنبالتون کردم که فرار میکنید ؟ مطمئن باشید عاشق ریختتونم نشدم. ولی گفتم وقتی اومدم اینجا و شماها هم هستین بابت اون روز ازتون تشکر کنم فقط همین!! دستام از عصبانیت میلرزید!! مات و مبهوت مونده بودن تو صدام بغض داشتم و تمام سعیمو کردم که کنترلش کنم . قدمای بلند ورداشتم سمت محمد تو فاصله خیلی کم باهاش ایستادم انگشت اشاره ام‌و گرفتم سمتش _دیگه هیچ وقت بخاطر اینکه افکار و عقاید بقیه باهاتون فرق داره اینطوری باهاش رفتار نکنین. از همون حضرت زهرایی که فکر میکنی فقط خودت میشناسیش میخوام خودش جوابت و بده! بغضم شکست و دوباره گریم گرفت... بہ قلمِ🖊 💙و 💚 ..........
آقــا! دعاے عید من امسال «تعجیل» است وقتے تو تحویلم بگیرے سال تحویل است...😭😭 اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸 شکوفه های بهاری برایمان پیغام دارند! که ای انسان! امیدوار باش حتی از دل سرد و شاخه ی خشکیده درخت هم می تواند جوانه ای به این زیبایی شکوفا شود و زیبایی های وجودی اش را با در معرض قرار دادن تنفس بهاری به منصه ظهور بگذارد! ای انسان! تو هم مثل او و حتی بهتر از شاخه خشکیده درختی!!! فقط کافی است خود را در معرض تنفس الهی قرار دهی! 🌸 🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😇امسال قول میدهم... 🔻توصیه های شهید حاج قاسم سلیمانی برای شروع سال نو ═◆💚◆═ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🌾❤️🌾❤️🌾❤️🌾 خواهی که ببینی رخ پیغمبر را بنگر رخ زیبای علی اکبر را در منطق و خلق و خوی او می بینی با دیده ی جان محمدی دیگر را میلاد شبیه ترین آینه ی پیغمبری مبارک باد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✨امام سجاد (علیه‌السلام) : هر کس که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما ثابت قدم بماند، خداوند اجر هزار شهید از شهدای بدر و احد را به او عطا می‌فرماید. 📚 كمال الدين، ج‏۱، ص۳۲۳ 🍃«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 السلام علیک یا ربیع الانام🌸 سالی که گذشت یک روز زمستانش طولانی تر از سال قبل بود، فقط گمان کن اگر فصل زمستان دلمان به درازا میکشید چه می شد؟! دلی که به امید آمدن بهار، زمستان سردش را طاقت می آورد چگونه می توانست بدون بهارش زندگی کند؟! بهار و دلخوشی زمانه مان مهدی فاطمه است که اگر او نبود امید به زندگی سخت این دوران، معنا نداشت! 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 یارب چہ شود زآن گل نرگس خبر آید آن یار سفر ڪردهٔ ما از سفر آید شام سیہ غیبت ڪبری بہ سر آید امید همہ منتظران منتظر آید 🦋✨ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼 تولدتان مبارک عزیزترینم... گفتم : 💐ای عزیز... به ما و خانواده ما آسیب رسیده؛ و سرمایه ناچیزی آورده ایم؛ پس پیمانه ما را کامل بده و بر ما صدقه بخش؛ زیرا خدا، صدقه دهندگان را، پاداش می دهد.🤲 « سوره مبارکه یوسف ـ آیه مبارکه ۸۸» 〰🥀〰🥀〰🥀 🍃فرمود : ✨ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم،، و شما را فراموش نمى كنيم، اگر جز اين بود،، گرفتاريها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مى كردند. پس تقواى خداى بزرگ را پيشه خود سازيد.✨ بحار الانوار جلد ۵۳ صفحه ۱۷۵ 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 میلاد آقا، سید، سرور و مولی صاحب الأمر صاحب العصر و الزمان بر شما مبارک 🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼 https://eitaa.com/khaneAram_Basir