eitaa logo
خانه آرام من(موسسه بصیر)
326 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
270 ویدیو
18 فایل
کانالی ویژه بانوان عزیز آموزش مهارت های همسرداری تربیت فرزند (کودک و نوجوان) هنری سرگرمی ایده های زناشویی و... راه ارتباط با ادمین کانال https://eitaa.com/banoo_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💕🍃💕🍃💕🍃 زندگی دادگاه نیست تا در آن به دنبال احقاق حق خود باشیم #زندگی، زندگی است باید گذشت کرد تا بتوان از آن لذت برد گذشت، رمز پیروزی در زندگی است ... #صبح_پاییزیتون_بخیر_و_شادی 🍃💕🍃💕🍃💕🍃
خانه آرام من(موسسه بصیر)
#خانومانه https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🙎خانم های عزیز🙎 چرا باید شوخ طبع باشیم و را کنیم... چون! زن ها خانه اند! 😍 زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد . زن ها اگر موهایشان را شکل دهند 💇، اگر صورتشان را کنند💄 . اگر لباسهای شاد بپوشند در خانه جریان پیدا می کند😊 زن ها اگر کودک درونشان هنوز کند ، اگر کنند ، بخندند ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند😉😍 . اگر روزی زن خانه رنگ غم بدهد 😔 حرفهایش بوی گلایه و بدهد اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد😒 تمام اهل خانه را به کشیده است آری زن بودن دشوار است زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند 💝یادمان نرود خانه باید بتپد💝 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃💕🍃💕🍃💕🍃 زندگی دادگاه نیست تا در آن به دنبال احقاق حق خود باشیم #زندگی، زندگی است باید گذشت کرد تا بتوان از آن لذت برد گذشت، رمز پیروزی در زندگی است ... #صبح_زیباتون_بخیر 🍃💕🍃💕🍃💕🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔵 سه چیز برای شاد زیستن حیاتی است. 💖کاری برای انجام دادن 💜کسی برای دوست داشتن 💚امید به فردای بهتر https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💐☘💐☘💐☘💐☘ زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود. سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد، از او خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد..... نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد. زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود را میکرد. 😩😩😩😩😩 این داستان ماست" گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم. اما فرصتها از دست میروند وگاهی شاید ، بازسازی آنچه ساخته ام ممکن نباشد. 🚫🚫🚫🚫🚫🚫 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🚫این داستان واقعی است🚫: . . . همیشه از پدرم متنفر بودم مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه آدم و بی حوصله ای بود اما بد اخلاقیش به کنار می گفت: درس می خواد بخونه چکار؟ نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد اما من، فرق داشتم من درس خوندن بودم بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم مهمتر از همه، می خواستم بخونم، برم سر کار و از اون و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم چند سال که از خواهرم گذشت یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی شوهر خواهرم بدتر از پدرم، ناجوری بود،یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد اما خواهرم اجازه نداشت پاش رو از توی خونه بیرون بزاره مست هم که می کرد، به شدت رو کتک می زد این بزرگ ترین زندگی من بود ... مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ... هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید روزی که پدرم گفت هر چی درس خوندی، کافیه ... بالاخره اونروزاز راه رسید ...موقع خوردن صبحانه،همونطورڪه سرش پاین بود ...باهمون اخم و لحن تند همیشگے گفت ...هانیه...دیگه لازم نڪرده از امروز برے مدرسه ... تااین جمله رو گفت،لقمه پریدتوے گلوم ...وحشتناڪ ترین حرفے بود ڪه مے تونستم اون موقع روز بشنوم ...بعدازڪلے سرفه،درحالےڪه هنوز نفسم جا نیومده بود ...به زحمت خودم رو ڪنترل ڪردم و گفتم ...ولےمن هنوز دبیرستان ... خوابوندتوےگوشم...برق ازسرم پرید ...هنوزتوےشوڪ بودم ڪه اینم بهش اضافه شد - همین ڪه من میگم ...دهنت رومے بندے میگے چشم...درسم درسم...تاهمین جاشم زیادے درس خوندے ... ازجاش بلندشد ...بادادو بیداد اینها رو مے گفت و مے رفت ...اشڪتوےچشم هام حلقه زده بود ...امااشتباه مے ڪرد،من آدم ضعیفے نبودم ڪه به این راحتے عقب نشینے ڪنم ... ازخونه ڪه رفت بیرون ...منم وسایلم رو جمع ڪردم و راه افتادم برم مدرسه ...مادرم دنبالم دوید توے خیابون ... -هانیه جان،مادر...توروقرآن نرو ...پدرت بفهمه بدجور عصبانے میشه ...براےهردومون شر میشه مادر ...بیا بریم خونه ... امامن گوشم بدهڪار نبود ...من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ...به هیچ قیمتے ... 👈ادامه دارد...