خانه آرام من(موسسه بصیر)
#پیشنهاد_کتاب
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
#پیشنهاد_کتاب
#کتاب_یازهرا
🌐قسمتی از متن کتاب
راوی: مادر شهید
روزهای آغاز سال 43 بود. بیست وسه سال از خدا عمر گرفته بودم. خداوند سه دختر به خانواده ما عطا کرده. فرزند بزرگم چهار ساله بود. تا سه ماه دیگر هم فرزند بعدی به دنیا می آید!
مثل بسیاری از مردم آن زمان در یک خانه شلوغ و پر جمعیت بودیم. حیاطی بود و تعدادی اتاق در اطراف آن. در هر اتاق هم خانواده ای!
رسیدگی به کارهای خانه و چندین فرزند خیلی سخت بود. مادرم به کمکم می آمد. اما باز هم مشکلات زیادی داشتیم.
البته همه مردم آن زمان مثل ما بودند. همه تحمل می کردیم و شکر خدا را می کردیم. مثل حالا نبود که اینقدر رفاه و آسایش باشد با این همه ناشکری!
مادرم بیش از همه به من سفارش می کرد. می گفت: وقتی باردار هستی بیشتر دقت کن! نمازت را اول وقت بخوان. به قرآن و احکام بیشتر اهمیت بده. میگفت: هر غذایی که برایت می آورند نخور!
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
https://eitaa.com/khaneAram_Basir