eitaa logo
خوان هشتم را من روایت می کنم
250 دنبال‌کننده
188 عکس
12 ویدیو
0 فایل
ومادرحسنک زنی بودسخت جگرآور.چنان شنودم که چون بشنید،جزعی نکردچنان که زنان کنندبلکه بگریست بدرد.چنان که حاضران از درد وی خون گریستند.پس گفت:« بزرگامردا که این پسرم بود» تاریخ بیهقی ومن می گویم: بزرگا زنا که این مادر بود… مریم قربانزاده @Shahrbano_mg
مشاهده در ایتا
دانلود
فردا شاید راه شما ادامه پیدا کند شاید عقب گرد اتفاق بیفتد. از امروز صبح دیگر همه چیز را به خدا واگذار کردیم و امید داریم به ان تنصرو الله ینصرکم
این دیالوگ آژانس شیشه ای را خیلی دوست دارم وقتی عباس می گوید« جنگ‌که شد من کشاورزی می کردم.یک تکه زمین داشتم و تراکتور . جنگ که تمام شد برگشتم سر همون زمین بی تراکتور...» من هم برگشتم سر زمین ... ✍ https://eitaa.com/khane_8
هدایت شده از م ساقی
حسابی شخم بزن بانو که باید بذر خرد بکاریم شاید چهار سال دیگه محصول خوبی داشته باشیم یا علی
دوباره گفتم.‌دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم:« جان تو و حسین ،پسر» دوباره گفتم و گفتی:«به‌روی‌چشم،عزیز» فدای چشم تو. چشم تو بی بلا مادر. مدام بر لب من ان‌یکاد و چهارقُل است که چشم بد ز رُخَت دور ، بهتر از جانم بدون خود و زره نَشنَوَم به صف زده‌ای! اگر چه بهر تو جوشن کبیر می‌خوانم شنیده‌ام که خودت یک تنه سپاه شدی شنیده‌ام که علم بر زمین نمی افتاد شنیده‌ام که به آب فرات لب نزدی فدای تشنگیَت ،شیر من حلالت باد همین که نام مرا می‌برند ،می‌گریم از این‌به‌بعد‌من و آه و چشم تَر شده‌ای چه نام مرثیه واری است مادر پسران برای مادر تنهای بی پسر شده‌ای ✍محمد مهدی سیار خوان هشتم را من روایت می‌کنم
نزدیک عصر جمعه سر سفره شهدا حسینیه شهیدان حیدری _ کاشمر دستپخت مادر . https://eitaa.com/khane_8
کدام بی سلیقه می تواند این ساعت و لحظه زیبای زندگی را از دست بدهد؟ فقط تماشای عکسش آرزوی خیلی هاست چه برسد نشستن و فکر کردن و‌بوییدنش در پس زمینه ای از صدای سرفه های ریز نوه دو ماهه آبجی جان و سر و صدای گنجشک ها و طنین آرام قمری ها. این دو پرنده اصلا مطابق هم نیستند اما همیشه با همند. این گلدانی است که آبجی جان بذرش را از یک پارک در سفر شیراز برداشته و هرساله بذر تازه را در این گلدان می‌کارد و می شود این گل های مخملی و درخشان با این برگهای سبز و روناسی. ترکیب این یاقوت ها در باغ سبز حیاط، سلیقه چشم‌نواز آبجی جان است. هر گوشه باغچه هم از این هنرها تزیین شده است. آلبومی خوش رنگ که به آب پاشی صبحگاهی عادت دارند . بوی خاک‌نم‌خورده با روح خسته آدم چه پیوندی دارد که تر و تازه اش می کند؟! بوی گل سرشته آدمیزاد است انگار در آن صبح ازلی و چیزهایی که خدا میداند و بقیه نمی دانند و قطعا یکی از آن چیزها همین حیاط است و صاحب زنده دل و موقرش. منتظرم روی مجمعه مسی یادگار دست های حاج بابا، نان و مربای آلبالو و قوری چای و قند و نبات برسد و روز را شروع کنیم. روح انسان شهری تاب این همه قشنگی را دارد!؟ ✍ https://eitaa.com/khane_8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در ادامه پیام قبلی. چند جلوه از سلیقه بهشتی مادر شهیدان محمد رضا و محمدکاظم حیدری. محمد کاظم مفقود است. به نظرم یکی یا چند تا از این گلها اسم شان محمد کاظم است. https://eitaa.com/khane_8
صبح زود روز جمعه زودتر از طلوع آفتاب. دلش خواست سنگ این مزار را بشوید و جان خودش را تازه کند. دلم می خواست بچه‌هایم چندین دوست داشته باشند که فرزند شهید باشند. نبود.‌آن سالها نبود فرزند شهیدی که هم سن شان باشد.‌ سالها از جنگ گذشته بود. فرزندان شهدا خودشان بچه دار شده بودند. نوه های شهدا هم مدرسه‌ ی بچه های ما بودند. جنگ سوریه و شهادت امثال ابو حامد ،دوباره گرد یتیمی پاشید . بعضی روزها که گفتگوی مان کوتاه بود ،بچه ها را هم به منزل ابوحامد می بردم و همه دل نگرانی ام این بود که نکند پسرم درباره پدرش بگوید و دخترم از بازی هایش با پدرش تعریف کند. یک بار اما همان شد که می ترسیدم.‌ آنها به منزل ما آمده بودند و دم رفتن ،دخترم به طوبی گفت:« مامان بابات منتظرند.میخوای بری خونه تون!» طوبی لبخند زد و دختر بزرگترم گفت:« مامانش!» این قصه های پرغصه را همیشه در کنج ذهنم دارم.‌ فراموش نمی شود. ✍ https://eitaa.com/khane_8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جایی برای نوشتن باقی نمانده! وقتی دخترکها کاغذ پیدا نمی کنند این بلا را سر دفتر مادر می اوردند. https://eitaa.com/khane_8
بر آستان تو عمری سر ارادت ماست دلم به زلف تو ای دوست سخت پابند است https://eitaa.com/khane_8
سلام خانوم قربانزاده عزیز مجدد حاج اقابیمارستان قائم بخش جراحی یک بستری شدن پیام عروس دریادل است. چه می توان کرد جز دعا و توسل. حاج خانم دهقانی اگر بود به رسم‌خودش چله زیارت بر می‌داشت. اگر چله اش تمام می شد و پسرش بهتر نمی شد با حال گریه و طلبکار به مزار شوهرش می رفت که« داری چکار می کنی؟ چرا برای علی اصغر کاری نمی کنی؟ مگر حال و روز مرا نمی بینی!؟ مگر نمی بینی که چطور همه مان مثل کفتر بسمل به در و دیوار می کوبیم تا علی اصغر بهتر شود؟ یک کاری بکن. تو به امام رضا بگو. تو شفای بچه ام را بگیر...» تکتم و زهرا خانم حتما دارند این حرف ها را به پدر و مادرش می زند. علی اصغر فقط برادر نیست همه کس یک خانواده است. من اینجا چند قدم مانده به ضریح در توحیدخانه ی امام رضا دارم برای ماندن و نرفتن علی اصغر رفیعی به همه متوسل می شوم. شما برایش هفت حمد شفا بخوانید تا تن نحیفش تاب تیغ جراحی را بیاورد. ✍ https://eitaa.com/khane_8
🚩 حرم ْتهران حرم مشهد، حرم کرمان، حرم ساری، حرم تهران مبادا زیر بمباران تهدید و ستم تهران اگر جمهوری اسلامی ایران حرم باشد حرم زنجان، حرم گرگان، حرم سمنان، حرم تهران میان مکه و تهران کدام امروز واجب‌تر؟ جوابم ای مقدّس‌پیشه‌های محترم! تهران سر و جانم فدای شوق زوّار حسین اما برای اربعین پای پیاده می‌روم تهران! قسم بر کلُّ أرضٍ کربَلا، جنگی اگر باشد زمین کارزارم هم تلاویو است، هم تهران* ✍مهدی جهاندار * دفاعِ از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تل‌آویو است، تهران نه! (محمدحسین ملکیان) https://eitaa.com/khane_8