#سوال_مخاطبین
❓پرسش و پاسخ تربیتی با مرحوم آیتالله حائری شیرازی
❓سؤال: نحوه تعامل با فرزندانی که با داد و فریاد میخواهند به مقصود خود برسند، چگونه باید باشد؟
✅ جواب: وقتی بچه با داد و فریاد درخواستی داشته باشد، پدر و مادر با او همکاری نکنند چون اگر به این نتیجه برسد که کلید درِ بسته شده، داد و بیداد است، شیوهای غلط در او نهادینه خواهد شد.
✨تیم مشاوره خانه شاد آسمانی
در کنار شماست.
•┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
رزرو مشاوره با استاد فقیهی 👇
🆔 @Goldasteh_baqie
▫️یک کار عالی و جامع برای معرفی آقای جلیلی
💫روی لینک بزنید و کارها و خدمات دکتر جلیلی رو مشاهده کنید
https://jalilifans.ir/link/
🌺نشر حداکثری در گروه های خانوادگی و مختلف 🌺
#انتخابات
#رهبر_انقلاب
#رای
჻ᭂ࿐❁❥کانال خانه شاد آسمانی
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ روبیکا࿐❁❥
https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ ایتا࿐❁❥
@khaneh_shad_asemany
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تبیین فقیهی👇
🇮🇷 https://eitaa.com/tabyyn@alikhani_r
20.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 تفسیر قرآن کریم
🌹 تفسیر سوره حجرات / آیه شانزدهم
🌀تفسیر سوره حجرات با بیان حجت الاسلام والمسلمین سید رضا فقیهی که هدیه کردند به روح پاک حضرت زهرا(س).
🎙حجت الاسلام #فقیهی
#تدبر_در_قرآن #قرآن
#تفسیر #سوره_حجرات
⚜حداقل ۱نفر رو به کانال خانه شاد آسمانی دعوت کنید⚜
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
کانال ✨ خانه شاد آسمانی ✨
@khaneh_shad_asemany
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
خانه شاد آسمانی
#رویای_نیمه_شب #قسمت_دوم #فصل_اول 💟✨💟✨💟✨💟✨💟✨💟✨ 📚 آفرین همین دوتاست اگر تمام ثروتم را نزدش امانت بگ
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_سوم
#فصل_اول
💟✨💟✨💟✨💟✨💟✨💟✨
📚 چند روزی بود که از کوره و بوته و چکش و سوهان و کارگاه دور شده بودم. داشتم به فروشندگی عادت می کردم. زرگری ابونعیم، زیباترین سردر را در تمامی بازار بزرگ حله داشت. دیوارها و سقف مغازه، آینه کاری شده بود.
من و پدر بزرگ و دو فروشنده دیگر، میان قفسه های شیشه دار و جعبه های آینه می نشستیم و انواع جواهرات و زیورآلات را که یا ساخت خودمان بود و یا از شهرها و کشورهای دیگر آمده بود به مشتری ها عرضه می کردیم. ردیف قفسه ها تا نزدیک سقف ادامه داشت. ردیفهای بالایی چنان شیب ملایمی داشتند که مشتریها می توانستند گران بهاترین آویزها و گردن بندها را روی مخملهای سبز و قرمز کفشان ببینند.
✨آن روز صبح تازه در را باز کرده بودیم. آجرهای فرشی جلوی مغازه آب پاشی شده بود بوی نم آجرها قاطی بوی عطر گران قیمتی شده بود که پدر بزرگ به خود می زد. صدای بال زدن کبوتران زیر سقف بلند بازار به گوش می رسید. هوا خنک و فرح بخش بود. دو بازرگان هندی با قرار قبلی آمده بودند تا چند دانه مروارید درشت را به ما نشان دهند.
✨پدر بزرگ داشت با ذره بین مرواریدها را معاینه می کرد و سر قیمت چانه می زد.
سالها بود که آن دو برایمان مروارید می آوردند. عطر تندی که به خود می زدند برای مان آشنا بود، یکی از فروشنده ها برای شان شربت و رطب آورد.
پدر بزرگ با اصرار تخفیف می خواست
✨بازرگانهای هـندی می خندیدند و با حرکات قشنگی که به سروگردن و عمامه شان می دادند می گفتند:
_ نایی نایی.
✨صبح ها بازار خلوت بود. هر وقت مشتری نبود، روی الگوهایی که طراحی کرده بودم، کار می کردم. یکی از دارالحکومه خبر آورده بود که خانواده حاکم قصد دارند همین روزها برای خرید به مغازه ما بیایند. می خواستم زیباترین طرح هایم را به آنها نشان دهم. مطمئن بودم می پسندند. یکی از طرح هایم انگشتری بود که نگینی از الماس داشت. دو اژدهای دهان گشوده، آن نگین را به دندان گرفته بودند. این انگشتر تنها زیبنده دختران و همسر حاکم بود. بازرگانان هندی دینارهایی را که از پدر بزرگ گرفتند، بوسیدند و توی کیسه ای چرمی ریختند. دستها را جلوی صورت روی هم گذاشتند و تعظیم کردند و رفتند.
✨پدر بزرگ با خوش حالی دستهایش را به هم مالید و باز با ذره بین به مرواریدها نگاه کرد. این بار زیر لب آواز هم می خواند. یکی از فروشنده ها که حسابداری هم می کرد، دفتر بزرگش را باز کرد و شرح خرید را نوشت.
✨دو زن که صورت خود را پوشانده بودند و تنها چشم هایشان پیدا بود، وارد مغازه شدند. دقیقه ای به قفسه ها و جعبه های آینه نگاه کردند. از جنس چادرشان معلوم بود که ثروتمند نیستند. بیشتر به گوشواره ها نگاه می کردند. بهشان می آمد که یکی مادر باشد و دیگری دختر. مشتری دیگری در مغازه نبود اشکالی نمی دیدیم که تا دلشان می خواست جواهرات را تماشا کنند. احساس می کردم آن که، دختر به نظر می رسید،گاهی به طراحی ام نیم نگاهی می انداخت.
✨ زن به پدربزرگم نزدیک شد. سلام کرد و گفت «ما آشنا هستیم صبح اول وقت که مغازه خلوت است آمده ایم تا جنس خوبی بگیریم و برویم.
✨پدر بزرگ با دست پاچگی ساختگی، مرواریدها را توی پیاله ای بلوری گذاشت و گفت: «معذرت می خواهم بانو، من و مغازه ام در خدمت شما هستیم خیلی از مشتریها خود را آشنا معرفی می کردند تا تخفیف بگیرند.
✨پوزخندی زدم و به کارم ادامه دادم. آشنا به نظر نمی رسیدند. حسابدار پیاله مرواریدها را برداشت و توی صندوق بزرگ آهنی گذاشت و درش را قفل زد. روی صندوق تشک کوچکی بود، حساب دار روی آن نشست.
✨پدر بزرگ از زن پرسید: «اهل حله اید؟»
زن سری تکان داد و خیلی آهسته خندید.
- من همسر ابو راجح حمامی هستم.
✨هر دو خشکمان زد. پدر بزرگ به سرفه افتاد و با خنده گفت: «به به! چشم ما روشن خیلی خوش آمدید چرا خبر نکردید که تشریف می آورید؟ چرا از همان اول خودتان را معرفی نکردید تا ما با احترام از شما استقبال کنیم؟ خجالت مان دادید. بی ادبی نشده باشد؟ خواهش می کنم درباره رفتار ما چیزی به دوست و برادرم ابو راجح نگویید!
_ این قدر شرمنده مان نکنید.
✨باور کنید دست و پایم را گم کردم دارم خواب می بینم که همسر ابوراجح به مغازه ما آمده اند. ممنونم که ما را قابل
دانسته اید. لابد آن خانم رشید و باوقار ریحانه خانم هستند!؟
درست حدس زدم؟
✨مادر اندکی به طرف دخترش چرخید و گفت: «بله.»
✨ریحانه آهسته سلام کرد و سرش را پایین انداخت باورم نمی شد، آن قدر بزرگ شده باشد.
✨علیک السلام دخترم عجب قدی کشیده ای خدا حفظت کند. انگار همین دیروز بود که دست در دست هاشم سراسیمه وارد مغازه شدید و گفتید: «مرد کوتوله شعبده بازی
گفته اگر سکه ای بدهیم شتری را توی شیشه می کند. پدر بزرگ خندید.
✨ نگاه شرم آگین من و ریحانه لحظه ای به هم گره خورد. این هم هاشم است می بینید که او هم برای خودش مردی شده. خدا پدرش را رحمت کند، گاهی خیال می کنم پدرش این جا نشسته و کاغذ سیاه می کند. با آن خدابیامرز مو نمی زند. اگر یک ساعت نبینمش دل تنگ می شوم! ببینید چطور مثل دخترها خجالتی است و قرمز می شود! او دلش می خواست آن بالا توی کارگاه بنشیند و جواهر سازی کند. ولی من نگذاشتم دلم می خواست پیش خودم، کنار خودم باشد. این طوری خیالم راحت است.
✨به مادر ریحانه سلام کردم. جواب سلامم را داد و به پدربزرگ گفت: واقعاً که بچه ها زودتر از بوته کدو بزرگ می شوند خدا برای شما نگهش دارد.
💟✨💟✨💟✨💟✨💟✨💟✨
#رمان
#کتاب
🍃join:👇
https://eitaa.com/joinchat/2878079525Cb0d77a2f78
#ارسالی_مخاطبین
شبتون خوش دوستان خوبم.
نظر یکی از عزیزان کانال در مورد رمانمون.👆
نظر شما برای ما مهمه. چون کانال خانه شاد آسمانی/دکتر فقیهی، متعلق به شماست🫵
჻ᭂ࿐❁❥کانال خانه شاد آسمانی
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ روبیکا࿐❁❥
https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ ایتا࿐❁❥
@khaneh_shad_asemany
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تبیین فقیهی👇
🇮🇷 https://eitaa.com/tabyyn
48.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنگاه که کارها گره میخورد...
#انتخابات
#رهبر_انقلاب
#جلیلی
჻ᭂ࿐❁❥کانال خانه شاد آسمانی
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ روبیکا࿐❁❥
https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ ایتا࿐❁❥
@khaneh_shad_asemany
༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تبیین فقیهی👇
🇮🇷 https://eitaa.com/tabyyn
#تقویم_نجومی
👈 یکشنبه 👈10 تیر / سرطان 1403
👈23 ذی الحجه 1445 👈30 ژوئن 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
🌕امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅خواستگاری و عقد و عروسی.
✅خرید و فروش.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅بردن جهاز عروس.
✅و دیدار بزرگان خوب است.
🚘مسافرت : خوب و سود و مال به دنبال دارد. ان شاءالله.
👶زایمان خوب و نوزاد زیبا و خوشرو و محبوب و روحیات پاکی دارد.
@taghvimehamsaran
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز تا عصر : قمر در برج حمل است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️آغاز به درمان و معالجات.
✳️خرید مایحتاج زندگی.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️خون دادن و حجامت.
✳️صید و شکار و دام گزاری.
✳️و دیدار با مقامات مسول نیک است.
🔵برای بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب: مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند حافظ قران گردد.
⚫️ اصلاح سر و صورت. #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث روبراه شدن امور می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث شادی دل می شود.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸https://eitaa.com/khaneh_shad_asemany
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دولت پزشکیان.....😎
-برای کاهش قیمتها دعا کنید😭
- در آلودگی هوا دعا کنید باد بیاد😳
-واکسن سوهان قم نیست که فراوان باشد😩
-مردم قطع برق را تحمل کنند، چاره نداریم😒
-سبوس بخور اعصابت آروم بشه😡
-هزینه فیزیوتراپی همسرت رو نداری خودت بمال😔
-نگران کشتهشدههای قطار نیستیم، همه بیمه بودند🤬🤯😤
#جلیلی #نه_به_دولت_سوم_روحانی
#جهاد_تبیین #سعید_جلیلی #انتخابات
نشر با شما☺️
╭┅────┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄─────┅╮
📡 کانال خانه شاد آسمانی
🇮🇷 @khaneh_shad_asemany
https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany 🇮🇷
╰┅──────┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄───┅╯