📚داستان عاشقی
➖ قسمت بیست و سوم
🌀با صدای اذان موبایلم بیدار شدم. دیدم مامان بزرگ نشسته سر سجاده و داره دعا میکنه.📿 کنارش نشستم سرم را گذاشتم روی شونه مامان بزرگ
🌀و گفتم:مامان بزرگ برای من هم دعا 🤲🏻می کنی؟
🔸مامان بزرگ👵🏻 با لبخند مهربونش گفت: آره عزیز دلم هم برای تو هم برای خواهر و برادرات دعا می کنم.
🔶صدای زمزمه زیر لبش که داشت بند بیست و چهار دعای جوشن کبیر را می خوند خیلی به دلم نشست.
بوسش کردم و گفتم ممنون مامان بزرگ❤️
♨️بند بیست و چهار: یا بَدِیعَ السَّمَاواتِ، یا جَاعِلَ الظُّلُماتِ، یا رَاحِمَ الْعَبَراتِ، یا مُقِیلَ الْعَثَراتِ، یا سَاتِرَ الْعَوْراتِ، یا مُحْیی الْأَمْواتِ، یا مُنْزِلَ الْآیاتِ، یا مُضَعِّفَ الْحَسَنَاتِ، یا مَاحِی السَّیئاتِ، یا شَدِیدَ النَّقِماتِ.
🍃🌸ای پدیدآورنده آسمان ها، ای برنهنده تاریکی ها، ای رحم کننده اشک های ریزان، ای درگذرنده از لغزش ها، ای پوشنده زشتی ها، ای زندگی بخش مردگان، ای فرود آورنده آیات، ای دوچندان کننده خوبی ها، ای ناپدیدکننده بدی ها، ای سخت شکنجه.🌸🍃
🌺 این بند برای دولتمند شدن و بخت بلند پیدا کردن به کار می رود.🌺
#داستان_منتظر
#قسمت_بیست_و_سوم
#امام_زمان_(عج)
#جوشن_کبیر
♨️برای خواندن قسمتهای قبلی کافیه روی #داستان_منتظر بزنی.
⚜حداقل ۱نفر رو به کانال خانه شاد آسمانی دعوت کنید⚜
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
کانال ✨ خانه شاد آسمانی ✨
https://eitaa.com/khaneh_shad_asemany
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•