eitaa logo
خانه کتاب کوثر
86 دنبال‌کننده
985 عکس
324 ویدیو
65 فایل
پیشنهادات و انتقادات خود را با مادرمیان بگذارید. ادمین @yaaghelatolarabs
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانه کتاب کوثر
سربلند : به یاد داشته باشیم پاکیزه نوشتن، هنر است. #نقد_کتاب #سربلند❗❗❗ #نویسنده:محمد_علی_جعفری سرم را انداختم پایین وقتی کتاب #عارفانه را خواندم یا #شاهرخ و #سلام_بر_ابراهیم را … هم به احترام سر پایین گرفتم و هم از شرمندگی … اما کتاب سربلند را که خواندم سرم را تکان دادم به تاسفی که وجودم را فرا می گرفت… این کتاب داشت چه می گفت؟ نویسنده چه هدفی داشت؟ خواننده چه دستگیرش می شد؟ این سوال ها را من جواب نمی دهم… نیاز نبود که #حججی را کسی برایمان کتاب کند، خودش کفایت می کرد اما قطعا نیاز است که کسی از نویسنده و ناشر بپرسد که چرا این کار را به وجهه ی خوب این شهید عزیز انجام دادید. واگویه های خیالی و ذهنی همسرش و حرف های خالی از محتوای بعضی از خاطراتش یک الگوی نامناسب از ایشان در ذهن می تراشید که خاصیت ثبت را نداشت. ما هم قبول داریم که #شهدا تمام و کمال نبودند، انسان بودند و در مسیر پر پیچ و خم زندگی حتما اشتباهاتی داشتند اما آنقدر عمیق و فکور و عابد بودند که دست به ریسمان الهی زدند و خودشان را تا مقام #شهادت بالا کشیدند. ادامه نقد👇👇👇👇👇💥💥💥
دانلود از کتاب صوتی اینجا👇👇👇 سلام بر ابراهیم۱ http://namaktab.ir/کتاب-صوتی-سلام-بر-ابراهیم-۱ سلام بر ابراهیم۲ http://namaktab.ir/کتاب-صوتی-سلام-بر-ابراهیم-۲ 📚درباره کتاب: هم درس‌خوان بود هم جوانی خوش بر و رو و با همه ... اگر سودای متفاوت بودن در سر داری و می‌خواهی مثل همه نباشی با یک زندگی تکراری! چندساعتی همنشین و هم صحبت شو با ابراهیم ✏برشی از کتاب: تا ابراهیم وارد باشگاه شد بهش گفتم وهیکلت خیلی جالب شده.تو راه دوتا پشت سرت مدام از تو حرف می‌زدن. خیلی ناراحت شد. فردا که اومد باشگاه خنده‌ام گرفت . پیراهن بلند و شلوار گشاد پوشیده بود. و لباس‌هایش را به جای ساک ورزشی داخل کیسه پلاستیکی انداخته بود. 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir @khaneketabkosar
با ابراهیم سوار موتور بودیم.کنار جاده چشممان به پیرمردی افتاد که همراه خانواده اش آنجا مانده بود. ابراهیم جیب هایش را گشت ولی چیزی پیدا نکرد. به من گفت امیر چیزی داری به اینها بدهیم دست در جیبم کردم چیزی نبود. گفت دوباره بگرد باز هم گشتم گفتم چیزی نیست. سوار موتور شدیم و حرکت کردیم راه دور بود. از آینه موتور دیدم ابراهیم گریه می کند گفتم چرا گریه می کنی؟ گفت ما نتوانستیم به یک انسان محتاج کمک کنیم. گفتم خب پول نداشتیم گفت: میدونم ولی دلم برایش سوخت. توفیق نداشتیم. این رفتار ابراهیم مرا یاد این حدیث از امام حسین علیه السلام انداخت: 🌺حوائج مردم به شما از نعمت های خدا برای شماست، در ادای آن کوتاهی نکنید چرا که این نعمت گذراست🌺 📖گزیده ای ازکتاب (خاطرات عارف پهلوان ) ص ۱۸۲ @khaneketabkosar
24.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
براتون یه سوپرایز دارم 👌😄 شعر خوانی در حضور زاکانی امروز مشهد پیشنهاد دانلود الهی دلتون شاد 💖لبتون پرخنده باد 😂