فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
2⃣ #الگو_کلیپ
🎬 #کلیپ_معرفی_کتاب
#استوری_موشن
🔹 فراداستانی
از میان جامعه ایران 👀
داستان زنانی که
مرزها را میشکنند😱
و مردانی که فرا
مرزی زندگی میکنند
📕 #زنان_عنکبوتی
🖌 #نرجس_شکوریان_فرد
@khaneketabkosar
♨️#زنان_عنکبوتی
📣 💥💥💥💥💥 📣
زنان عنکبوتی فرا داستانی است که از میان جامعه ایران، سر بلند می کند....
📢بزودی.....
😎با نمکتاب همراه باشید....
╭┅──────┅╮
@khaneketabkosar
╰┅──────┅╯
خانه کتاب کوثر
♨️#زنان_عنکبوتی 📣 💥💥💥💥💥 📣 زنان عنکبوتی فرا داستانی است که از میان جامعه ایران، سر بلند می کند
بزودی کتاب زنان عنکبوتی جزو کتابای خانه کتاب کوثر خواهد بود.
"در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته ی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرین کام شدم و لحظه ها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسنده ی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه ی این زیبائیها، پرداخته ی سرپنجه ی معجزه گر اوست درود می فرستم و جبهه ی سپاس بر خاک می سایم.
یک بار دیگر کرمان را از دریچه ی این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناخته ام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم."
#تفریظ_رهبر_انقلاب بر کتاب "آن بیست و سه نفر" ۱۳۹۴/۱/۵
خانه کتاب کوثر
"در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته ی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرین کام شدم و لحظه
سلا م دوستان کتاب آن ۲۳ نفر جزو کتابامونه با مراجعه به مکان نماز جمعه کتاب و امانت ببرید.
🔴 هرکس میخواهد حسینی باشد...
🔸هر کس میخواهد حسینی باشد باید دنیایی که سراسر سختی و #امتحان است را نه تنها استقبال کند بلکه آن را «احلی من العسل» بداند.
🔸یکی از آزادگان میفرمودند وقتی ما #اسیر شدیم، در زندان رژیم بعث روی دیوار با یک میخ نوشتم،
⬅️ حالا که #شهید نشدیم، #اسارت را با طعم «احلی من العسل» #تحمل خواهیم کرد.
#ایمان_به_غیب #سبک_زندگی #امتحان #مجاهدت #معرفت
@khaneketabkosar
📚#ناخدا_رحمت
✍#نرجس_شکوریان_فرد
#محمد_جواد_شکوریان_فرد
🌀 معرفی:
اگر می بینی👁 سختته از جات پاشی و حرکت کنی🚶 ، اگه بی حوصله ای🙍♂ ،اگه... این کتاب📘 رو از دست نده .
#ناخدا_رحمت 👳 همه چیزش را وقف جبهه کرده بود .
اموال🚙 ⛴ 🏠، بچه ها👦👱 ، وقت⏰ ، نیرو💪و...
*******
سرسپرده ودست نشانده که باشی ، تا هروقت بخواهند در امانی😊 و هروقت نخواهند باید بروی... 😟
اما آزاده ✊که باشی حتما به فکر🤔 نابود کردنت می افتند...اما تو تا هروقت بخواهی، آنگونه که بخواهی می مانی و می روی.
هر چند که فنا برای همه است...
اما آنچه که می ماند #اسلام است.
چون فداییانی💪 دارد از جنس #ناخدا_رحمت_ها.....👳
👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆
☘ برگی هایی از کتاب:
موقعی که به دنیا آمد ، باران🌧 زیبایی باریدن گرفته بود و برای همین ، اسمش را "رحمت الله" گذاشته بودند.
رحمت چهار سال👦 بیشتر نداشت که مأمورهای 👮ثبت احوال آمدند و فامیلی اش را گذاشتند"شکوریان فرد"
بی بی از صبح 🌞که بلند می شد، مشغول کار بود تا شب، پدر تاجر بود و برای کار به شهرها و کشورهای عربی رفت و آمد داشت، گاهی این رفت و آمد تا دوسال طول می کشید.
خبر آمدن کاروان تجار که رسید، بچه ها 👦👧👱تا بیرون شهر دویدند تا پدر👳 را ببینند؛ اما پدر بین آن ها نبود، خبر دهان به دهان میگشت. پدر، دو سال قبل ، در راه رفتن مرده بود.😔
یکی دو سالی که گذشت، رحمت👱 مکتب را رها کرد چون می خواست خیال بی بی را راحت کند که از خرج زندگی و یتیم داری نترسد.👌
برای بچه ای به سن او کاری جز پادویی و شاگردی در مغازه ها👨🔧 نبود. حقوقش💵 را که می گرفت با خوشحالی تا خانه🏃 می دوید تا پول ها را به بی بی بدهد.
...حالا که جوان رشیدی👨 شده بود، کارهای بزرگتری می کرد....
راه های طولانی را که از بیابان های ترسناک می گذشت، به تنهایی و با ذکر و دعا طی می کرد تا کار را انجام دهد. و به همین دلیل آرامش عجیبی پیدا کرده بود.
توی همین رفت و آمدها شنید که پالایشگاه نفت🏭 آبادان کارگر👷 می خواهد، پالایشگاه را انگلیسی ها اداره می کردند. ایرانی ها تنها کارگر ساده 👷بودند و با آن ها مثل برده رفتار می کردند. از صبح🌞 زود مشغول کار سخت می شدند و مهندس های انگلیسی با فخر بالای سرشان می رفتند و مثلا نظارت می کردند، رحمت👱 پیش خود می گفت: سگ 🐶ایرانی 🇮🇷شرف دارد به مهندس انگلیسی.
چندماهی ماند، اما انگار استخوان در گلویش بود. باید روی پای 👣خودش می ایستاد. با پول💶 کمی که داشت چند طاقه پارچه گرفت و کنار خیابان بساط کرد. خیلی زود توانست در خیابان احمد آباد مغازه ای اجاره کند. مغازه اش را پارچه فروشی کرد.
✅ سرت که به کار خدا گرم باشد
دنیا و آخرتت یک جا درست می شود
╭┅──────┅╮
@khaneketabkosar
╰┅──────┅╯
به نظرشما کدام شهید جذابتر و انسان را متحول می کند؟😇
انتخاب سخته مگه نه ....؟🌸
🔺شهیدی که نشانی قبر خود را داد
#شهید حمید (حسین) عربنژاد🌷
🔺شهیدی که قرضهای یک نفر را داد
#شهید سید مرتضی دادگر درمزاری🍃
🔺شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت
#شهید محمدرضا شفیعی ۱۴ ساله🌷
🔺شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت
#شهید محمودرضا ساعتیان🍃
🔺شهیدی که در قبر خندید
#شهیدمحمدرضا حقیقی🌷
🔺شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند
#شهید عباس صابری🍃
🔺شهیدی که روز تولدش شهید شد
#شهید سید مجتبی علمدار🌷
🔺شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد
#شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی🍃
🔺شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید
#شهید علیرضا حقیقت🌷
🔺شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست
#شهید نادر مهدوی🍃
🔺شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است
#شهید هادی ثنایی مقدم ۱۵ ساله 🌷
🔺شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود
#شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد🍃
🔺شهیدی که سیدحسن نصرالله سخنرانی خود را با نام او نامگذاری کرد
#شهید احمد علی یحیی🌷
🔺شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد
#شهید سیداحمد پلارک🍃
🔺شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت
#شهید رجبعلی غلامی از افغانستان🌷
🔺شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
#شهید علی اکبر دهقان🍃
🔺شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد
#شهید بروجعلی شکری🌷
🔺شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود
#شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز🍃
🔺شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید
#شهید مهدی خندان🌷
🔺شهیدی که با پیشانی بند "یاحسین شهید" ایرانی بودنش محرز شد
از شهدای گمنام هستند🍃
🔺شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود
ایشان غواص بودند دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند🌷
🔺شهیدی که بحرمت مادرش در قبر خندید
#شهید حاج اکبر صادقی🍃
🔺شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، شهادت ، اسارت و زنده ماندن و در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در آن دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی
#شهید حاج علی محمدی پور فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان🌷
و چه بسیارند✨
شهدایی که ......🦋
ما همچنان شرمنده آنهاییم🌹
#شهدا_شرمنده_ایم
@khaneketabkosar
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
هدایت شده از نمکتاب
#نوجوان
#نوجوان_رمان
#جستجوگران_شمشیر_عدالت
نویسنده: #داوود_امیریان
انتشارات #عهدمانا
معرفی:📃
تا حالا اسم رستمو شنیدی؟😉
قهرمان ایرانی که دائما با ظلم و ستم مبارزه می کرد؟
قراره یه سفر هیجان انگیز تجربه کنیم.😎
سفری به همراه دو رستم کوچک به اعماق ظلم و ستم و تاریکی…
میخوایم به کمک جی جی, آفریدو و آیریک طلسم سرزمینها رو بشکنیم و با موجوداتی که فکرشو نمیکنیم همراه بشیم😓
مبارزه با اهریمن و نیروهای ماورائی در داستان (جستجوگران شمشیر عدالت)…😵
خلاصه:📝
داستان، روایتگر ظلمی است که از مرگ ملکه آغاز می شود.
شاهزاده که تاب از دست دادن همسرش را ندارد، با عالم و آدم دشمن می شود.
آرزویش دستیابی به انگشتر جادویی 💍و شمشیر 🔪عدالت است که بتواند بر همه چیز، حتی مرگ مسلط شود.
اهریمن، آرزویش را برآورده می کند و در عوض اورا تبدیل به اژدهایی😈 مخوف می کند که برای زنده ماندن باید هرماه دختری چهارده ساله قربانی کند.😨
این میان، تنها راه شکست او دست یافتن نسلش به شمشِیر عدالت است.
آیریک و آفریدو، نوه هایش، برای نجات خواهرشان🙇 شجاعانه دست به این جستجو می زنند. جستجوی شمشیر عدالت….
بریده کتاب📙:
آفریدو گفت: این مجسمه ها خیلی طبیعی به نظر می آیند.
اگر این ها ناگهان زبان بازکنند و حرکت کنند،من خیلی تعجب نمی کنم.😑
هربار که این مجسمه هارا میبینم دلم بدجوری می گیرد.
آریاند گفت: بله فرزندانم این مجسمه ها خیلی طبیعی هستند. آخر این ها هم زمانی مثل من و شماها از زندگی شان لذت می بردند!😓
soleimani-mokhtar-navadiha.ir_.mp3
1.71M
آهنگ بسیار زیبای مختارنامه بازخوانی برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی