eitaa logo
خانه سبز🌿
463 دنبال‌کننده
2هزار عکس
236 ویدیو
15 فایل
❁﷽❁ 🍃فروش انواع محصولات ارگانیک و طبیعی با قیمت مناسب به صورت عمده و خرده. 🚚ارسال از کرمان 🌿آیدی مدیر کانال جهت ثبت سفارش: @sarbaz_zahra313
مشاهده در ایتا
دانلود
°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°·°· بہ نظر شما بهترین زمان براےبخشیده شدن گناهان چہ زمانیست❔📿🙏 1⃣شب قـدر →°�° 2⃣عیدفطـــر →°�° 3⃣عیدغدیــر →°�° 4⃣روزعــرفـہ →°�° 5⃣عـیدقـربـان →°�° 6⃣شـب عاشورا →°�° 7⃣لـیـلـة الـرغــائـب →°�° 8⃣وقتےکه دلـت بشکنہ →°�° 9⃣هروقت که بهش روبزنے →°�° 🔟؛🤔🔍 🎦پایانِ چالش جایزه‌ی جالب داده میشه😉😉 🛍جاییزش معنویہ عدز گزینه‌ی مورد نظر رو بفرستین به این ایدی @Sarbaz_gomnam_emamzaman333
هدایت شده از ‌
ــ میشع لطفا 10 تا ادمین عضو این کانال بشع........👇🏿 ♥️ eitaa.com/joinchat/848232499C1ca3997883 ⚜️ تمام برنامه های "اندروید|ویندوز " در این کانال موجود می باشد .. تایید شده توسط ادمین های ایتایی (✔️)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زشتہ‌کہ‌مابچہ‌شیعہ‌هاموقع‌اذان‌توگوشےبچرخیم🙃 پاشیدپاشیدخدامنتطرمونہ😍📿 بشتاب‌بہ‌سوےنماز😍📿 بشتاب‌بہ‌سوےبهترین‌عمل😍📿
ShahadatImamBagher1390[02].mp3
9.14M
🎧|   ●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷    [زِ غربٺِ تو مدینہ غوغاست... زائرت امشب حضرت‌زهراست💔] 🎤 🖤(؏) ✅
بسم الله❤️
به گَردِ قافله‌ی اشک‌های تو نرسیدیم تو دیده‌ای همه‌ی آنچه را که ما نشنیدیم کل‌سال‌مُحرم‌برایت‌بوده‌ چه‌دیده‌ای‌که‌گریه‌میکنی °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱° @heydareion °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
|🏴🥀🍃| ای‌آنکه‌‌قبرت‌بی‌چراغ‌و‌سایبان‌است‌روضه نمی‌خواهی؛‌مزارت‌روضه‌خوان است گلدسته‌ات‌سنگی‌ست،‌روی‌تربت ‌توگنبد نداری...گنبد‌تو آسمان‌است... (ع) °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱° @heydareion °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زشتہ‌کہ‌مابچہ‌شیعہ‌هاموقع‌اذان‌توگوشےبچرخیم🙃 پاشیدپاشیدخدامنتطرمونہ😍📿 بشتاب‌بہ‌سوےنماز😍📿 بشتاب‌بہ‌سوےبهترین‌عمل😍📿
خانه سبز🌿
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم در این قحط #آب، چشمانم بی‌دریغ می‌بارید و در هوای بهاری حضور حیدرم
✍️ به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر را به یوسف برساند. به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالی‌که تنها یک بطری آب و بسته‌ای آذوقه سهم‌شان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت. هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زن‌عمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند. من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجره‌اش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!» انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه امشب هم نمیشه!» عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«ان‌شاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر را به چشم دیده بود که جواب خوش‌بینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های و جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلی‌کوپترها سالم نشستن!» عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، چطور جرأت کردن با هلی‌کوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمی‌شد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش می‌گفتن و همه دورش بودن، یکی از فرمانده‌های ایرانه. من که نمی‌شناختمش ولی بچه‌ها می‌گفتن !» لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :« ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده !» تا آن لحظه نام را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» حال عباس هنوز از که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمی‌دونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن!» حیدر هم امروز وعده آغاز را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم می‌خواهد با آمرلی صحبت کند. عباس با تمام خستگی رفت و ما نمی‌دانستیم کلام این فرمانده ایرانی می‌کند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم کردند. غریبه‌ها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو می‌بریم همون سمت و با می‌کوبیم‌شون!» سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط کن!» احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمی‌ترسید و برایشان خط و نشان هم می‌کشید، ولی دل من هنوز از داعش و کابوس عدنان می‌لرزید و می‌ترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم. بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب می‌شد از خواب می‌پریدیم و هر روز غرّش گلوله‌های تانک را می‌شنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز را می‌کوبید، اما دل‌مان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه بر بام همه خانه‌ها پرچم‌های سبز و سرخ نصب کرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام (علیه‌السلام) پرچم سرخ افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل حیدر را نمی‌دانستم که دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه می‌سوختم. چشمان و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بی‌صدا می‌بارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را بگذاریم. ساعتی به مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمی‌گم شبٺون شهدایی که‌خیریسٺ به‌کوتاهی‌شب 🍃🌸 می‌گم که‌خیریست به‌بلندی سرنوشت:) 🌸🌹 🌙 +یاحق✋🏼 ❤️ ‌
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انبیانازفروشندبه‌گلزاربهشت اگرازدوربه‌ایوان‌طلایت‌نگرند🕌♥️ 💛 °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱° @heydareion °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
【• 🗣 •】 + میگفت‌ڪهـ ... مُفت‌نمی‌اَرزهـ اگه‌توکوچـه‌خیابـون‌ومجازۍ لبخند رولبـتِ اما واسهـ مادرٺ اخم میکنے ...! °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱° @heydareion °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
•• انگار‌مثلا روبروۍحرمت ایستادم ڪتاب‌دعادر دست‌و‌ذڪربرلب واشڪ به‌صورتم‌دارم... وهواۍحرمت را‌نفس‌مۍكشم... شما بگو خورشید این همہ‌ را چگونہ در این دلِ تنگ جاۍ دهم؟! . °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱° @heydareion °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
🍃امام رضا علیه‌السلام: امامت، ريشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است.🍃 📚 الكافی، ج۱، ص۲۰۰، ح۱ °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱° @heydareion °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
آنچه‌از‌همه‌فراتر‌میرود‌؛انسانیت‌توست...! و‌انسان‌اگر‌انسان‌باشد؛ ندای‌"هَل‌مِن‌ناصِر"‌سیدالشهدا‌را از‌باطن‌خود‌،خواهد‌شنید...! :)🌱 °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱° @heydareion °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
خدایا↯♡ قرار ده بے نیازی را در ذاتمツ یقین را در دلم♥⇩ اخلاص را در عملم∞ نور را در دیده ام😌 و بصیرت را در دینم‌✔💚 . . . بخشی از °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱° @heydareion °⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
حی علی آغوش خدا:)🍃💚
زشتہ‌کہ‌مابچہ‌شیعہ‌هاموقع‌اذان‌توگوشےبچرخیم🙃 پاشیدپاشیدخدامنتطرمونہ😍📿 بشتاب‌بہ‌سوےنماز😍📿 بشتاب‌بہ‌سوےبهترین‌عمل😍📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ ] [ {عݪیہ‌‌السلام‌}مۍفرمایَند: ] زمانیڪہ امام مہدۍ ظهورڪند ، زمین چنان برڪات و گنج هایش را خارج میڪند ڪہ دیگر فقیرۍ یافت نمیشود ڪہ بہ او صدقہ دهند...! 📚منبع| بحارالانوار ، جلد۵٢ ، صفحہ ٣٣٨ الـــــلـــــهـــــمــــــ صـــــلـــــیـــــ عــــــلـــــیـــــ مــــــحــــــمــــــد ؤ آلـــــ مــــــحــــــمــــــد ؤ عــــــجــــــلـــــ فـــــرجــــــهـــــ [❤️🍃]