eitaa logo
خانه سبز🌿
445 دنبال‌کننده
2هزار عکس
236 ویدیو
15 فایل
❁﷽❁ 🍃فروش انواع محصولات ارگانیک و طبیعی با قیمت مناسب به صورت عمده و خرده. 🚚ارسال از کرمان
مشاهده در ایتا
دانلود
🌧➼‌┅═🌊═┅┅───┄ #خادمان_مردم 💎امام موسی کاظم علیه السلام: 💠خداوند در زمین بندگانی دارد 🔷که برای برآوردن نیازهای مردم می کوشند ؛ 🔹اینان ایمنی یافتگان روز قیامت اند.. 📘منبع :الکافی ج۲ص۱۹۷ جهت رفع بلایای طبیعی #صلوات ✊ #سپاه_مقتدر_مظلوم #⃣ #نیرو_های_مسلح #⃣ #سپاه #⃣ #بسیج #⃣ #نیروی_انتظامی #⃣ #ارتش #⃣ #روحانی #⃣ #تلنگر #⃣ #کار_جهادی #⃣ #سیل کانال حیدریون↙️ http://eitaa.com/joinchat/1777664018C299123be5c
#سپاه کانال حیدریون↙️ http://eitaa.com/joinchat/1777664018C299123be5c
♦تو دهنی که شبکه ضد ایرانی منوتو خورد 🔹 شبکه ضد ایرانی منوتو توی شبکه اجتماعی توییتر یک نظر سنجی بزرگ گذاشته که" آیا با تصمیم دولت آمریکا مبنی بر تروریست شناختن سپاه پاسداران موافقید " که 89درصد گفتن خیر ... این درحالی است که در این شبکه اجتماعی ارتش‌های مجازی و فیک سعودی و صهیونیستی حضور فعال دارند. کانال حیدریون ↙️ http://eitaa.com/joinchat/1777664018C299123be5c
☎️زنگ عبرت: این بار مذهبی های در خطر هستند !! لطفاکامل مطالعه بفرمائید. ✅ تکرار سه زمان حضرت علی(علیه السلام) – در زمان ما .!!!؟ 1️⃣ رنگی سهم خواهی- حبس خانگی – انحراف توسط فرزندان – ناکثین 2️⃣ مذاکره با شیطان بزرگ زمانه - و فریب خوردن ابوموسی اشعری - قاسطین 3️⃣ القای ناکارآمدی القای عدم عدالت- توسط مذهبی های احمق – یا 🔺 در اول: یاران نزدیک پیامبر (طلحه و زبیر) که بعد از پیامبر خیلی ثروتمند شده بودند. - وقتی دیدند نمی توانند در حکومت حضرت علی (ع) سهم خواهی کنندو به پست و مال ومقام برسند با همراهی خانواده پیامبر (یعنی عایشه) علیه جانشین پیامبر (یعنی علی ع) شورش کردند– و خیلی ها در این وسط کشته شدند. – زبیر از اولین یاران پیامبر و علی (ع) بود – ولی پسرش او را منحرف کرد . و بعد از جنگ به شکل بدی کشته شد. - حضرت علی (ع) از کشته شدن دوست قدیمی اش (یعنی زبیر) در حال انحراف خیلی غمگین و ناراحت شد – این یک فتنه رنگی بود و به جَمل (یعنی شتر سرخ) شهرت یافت. - در آخر با اینکه بانی اصلی جنگ جمل موجب فتنه و قتل و کشتار خیلی ها شده بود . حضرت علی (علیه السلام) او را به حبس خانگی محکوم کرد تا مسبب دیگری نشود و افراد بیشتری در این میان کشته نشوند. به نظر شما زمان ما چه کسی است؟ 🔺 در دوم: حضرت علی(ع) با شیطان بزرگ زمان (یعنی معاویه) در جنگ بود و چون در حال شکست بود پیشنهاد داد – برخی یاران حضرت علی فریب خوردند و پیشنهاد را باور کردند – حضرت قبول نکرد و فرمود به آنها اعتماد نکنید – ولی مردم با سر کَردگی بعضی از و خائنین داخلی ، و مذهبیون بی بصیرت، با تبلیغات مسموم بین یاران ،، حضرت علی (ع) را تحت فشار گذاشته و مجبور کردند. – حضرت پذیرفت و شخصی را برای مذاکره فرستاد یعنی (مالک اشتر) –اما باز مردم و بعضی از مسئولین نظر ایشان را نپذیرفتند و گفتند ما مالک اشتر را نمی خواهیم او جنگ طلب است – ما فرد باسواد سیاستمدار و صلح طلب را میفرستیم (ابوموسی اشعری) که امنیت و آرامش به ارمغان بیاورد. – چند مدت طول کشید – تا اینکه ابوموسی اشعری فریب خورد و ابتدا شرایط را اجرا کرد و انگشتر را درآورد و حضرت علی را از خلافت و رهبری خلع کرد. – ولی و تعهدات را اجرا نکردند و معاویه شد ولی امر و .... – بعد از اینکه مردم دیدند در شکست خوردند به جای اینکه پشیمان شوند و از علی حمایت کنند. – گفتند ما اشتباه کردیم. چرا علی قبول کرد پس علی هم اشتباه کرده و باید توبه کند به نظر شما زمان ما چه کسی است؟ 🔺 اما سوم: برخی از حضرت علی(ع) (یعنی مذهبی های بی بصیرت و مدعی) با استدلال خود به این نتیجه رسیده بودند که حکومت حضرت علی ناکارآمد و ناعادلانه است – آنها در نتیجه جنگ های متعدد و تخلف و خیانت های برخی به این نتیجه رسیده بودند – آنها به حضرت علی(ع) اعتراض میکردند و قصد داشتند ایشان را به و مذاکره کنند – آنها خود را از رهبر و ولی امرشان حضرت علی (ع) عادل تر و دین شناس تر و فهمیده تر میدانستند - شروع به اعتراض کردند – سه خصوصیت عجیب این بود که 1- آنها همه را فاسد می دانستند و برای ولی امرمسلمین (یعنی علی ع) تعیین تکلیف میکردند 2– خود را طلب و دین دار واقعی می دانستند و جلوتر از امام حرکت میکردند 3 – و در آخر باقیمانده حضرت علی (ع) را به شهادت رساندند 📌 📌 📌 خیلی مواظب باشیم این قصد القای ناکارآمدی و بی عدالت را دارد و همچنین ناامید کردن بچه های – توسط افراد به ظاهر و با رمز ✍️ولی در تمام سخنرانی ها به مردم می دهند و تاکید میکنند خیلی از فاسد نیستند. بصیرت داشته باشیم عمار گونه یاور رهبرمان باشیم کانال حیدریون ↙️ http://eitaa.com/joinchat/1777664018C299123be5c
رهبرانقلاب: دست برادری دادنِ #ا حرکتی زیبا پس از حرکتِ زشت آمریکایی‌ها بود. ۹۸/۱/۲۸ 🌺حیدریون🌺 🆔 @heydareion
🔴 آقای #حق_الناس حالا که #گوگل به گوشیای ملت دستبرد زده برگشته گفته: ما گفته بودیم پوسته های #تلگرام ناامن اند.. مردم خودشون رفتن.. اما آقای #شوآف #دروغگو نمیگه خود تلگرام صهیونیستی چی؟! امن هستش مهندس؟! 😐 وزیر اطلاعات #روحانی: (97/3/19): #تلگرام_طلایی متعلق به ماست! #خائن #ایتا #سروش #پیامرسان #هاتگرام #حریم_الکترونیک #ایران #اصلاحات #جاسوس #مزدور #فضای_مجازی #مجلس #رهبر #دولت #سپاه #آذری_جهرمی #قلابی 🍃•| @heydareion
خانم ها ڪجاے هستند؟🧕🏻 ✉️ مردم به رهبرے پیام میدهند و تقاضا میکنند که «هر طور شده انتقام خون حاج قاسم را بگیرید». خب قوم موسی هم که گفتند تو و خدایت بروید مبارزه کنید ما اینجا نشسته ایم! 🚀 انتقام را فقط در موشک های و ارتش جستجو نکنید. یادتان باشد آمریکایی که حاج قاسم را ناجوانمردانه شهید کرد، همان آمریکایی است که میخواهد را از سر دختران این کشور بردارد. و تقدس را از واژه ے مادر بگیرد 🇱🇷 همان که میلیاردها دلار برای ترویج فساد و فحشا در کشورهای اسلامی هزینه میکند. ✅ امروز روزِ است. از قاتلی که دستش به خون خانه و خانواده و ذهن و ایمان مردم ما آلوده است. و نبض این مبارزه فرهنگی دست . 🔥 بسم الله.. همین امروز، همین الان، تصمیم بگیر و کن برای ساختن جامعه ای عاری از .. •| @heydareion |•
1.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استـوری #حاجی_زاده #کمپین_حمایت_از_سردار_حاجی_زاده #سپاه ◎◎❀قڕٱږڱٱﮫ ﺣێڊڕێۅڻ❀◎◎ @heydareion
خانه سبز🌿
- از قدرت علی (ع) بالاتر ؟ + جهل مردم ! •| @heydareion |•
عـدو شـود سبب خیـر اگر خـدا خـواهـد! خواستنـد اسم و رسـم را بردارند تمـام ایران یک‌پارچه سلیمانی شد.. خواستند را تضعیـف کننـد امـا تمـام ایران سپـاهی شـد..! :) •| @heydareion |•
خانه سبز🌿
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم در این قحط #آب، چشمانم بی‌دریغ می‌بارید و در هوای بهاری حضور حیدرم
✍️ به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر را به یوسف برساند. به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالی‌که تنها یک بطری آب و بسته‌ای آذوقه سهم‌شان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت. هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زن‌عمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند. من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجره‌اش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!» انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه امشب هم نمیشه!» عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«ان‌شاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر را به چشم دیده بود که جواب خوش‌بینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های و جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلی‌کوپترها سالم نشستن!» عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، چطور جرأت کردن با هلی‌کوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمی‌شد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش می‌گفتن و همه دورش بودن، یکی از فرمانده‌های ایرانه. من که نمی‌شناختمش ولی بچه‌ها می‌گفتن !» لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :« ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده !» تا آن لحظه نام را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» حال عباس هنوز از که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمی‌دونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن!» حیدر هم امروز وعده آغاز را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم می‌خواهد با آمرلی صحبت کند. عباس با تمام خستگی رفت و ما نمی‌دانستیم کلام این فرمانده ایرانی می‌کند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم کردند. غریبه‌ها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو می‌بریم همون سمت و با می‌کوبیم‌شون!» سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط کن!» احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمی‌ترسید و برایشان خط و نشان هم می‌کشید، ولی دل من هنوز از داعش و کابوس عدنان می‌لرزید و می‌ترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم. بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب می‌شد از خواب می‌پریدیم و هر روز غرّش گلوله‌های تانک را می‌شنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز را می‌کوبید، اما دل‌مان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه بر بام همه خانه‌ها پرچم‌های سبز و سرخ نصب کرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام (علیه‌السلام) پرچم سرخ افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل حیدر را نمی‌دانستم که دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه می‌سوختم. چشمان و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بی‌صدا می‌بارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را بگذاریم. ساعتی به مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد