🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🎃 #احادیث زیادی داریم که کدو (مخصوصا کدو حلوایی) عقل را زیاد میکند
🎃و پیامبر مکرم (صلی الله علیه و آله) خیلی به کدو حلوایی #علاقه داشتند و بسیار می خوردند. شخصی از ایشان پرسید که یا رسول الله، شما خیلی کدو را دوست دارید.
حضرت پاسخ دادند که کدو مغز را بزرگ می کند و عقل را افزایش می دهد
🎃طبق نقل برخی کتب تغذیه، در اسراییل مدارسی وجود دارد که دادن کدو را به دانش آموزان اجباری کرده اند
آن وقت برخی تعجب می کنند که چطور یهودی ها بر مردم دنیا #مسلط شده اند !
🎃 همچنین در برخی کشورهای اروپایی، #جشنواره ی کدوحلوایی برگزار می شود و کودکان را تشویق به خوردن کدو میکنند.
قدیمی های ما سعی می کردند حتی از طریق #داستان هایی مثل کدوی قلقله زن، کودکان را با این ماده ی غذایی فوق العاده مفید آشنا کنند....
#طب_اسلامی_ایرانی
@khanevade_Beheshti
مرد ثروتمند
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:
عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.
ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.
حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.
#داستان #کوتاه #پندانه
@khanevade_Beheshti
📚 #حکایت_طنز
شخصی وارد دهاتی شد و در مکانی
که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت سبب گریهاش را پرسیدند گفت : من مرد غریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه میکنم مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند
شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه میکند گفتند هان!؟ دیگر چه شده است تو را؟
حالا که شغل پیدا کردی گفت: شما همه منزل و ماءوا مسکن دارید و میتوانید خوتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی گریه میکنم
بار دیگر اهالی ده همت کردن و برایش خانهای تهیه کردند و وی را در آنجا جا دادند ولی شب باز دیدند دارد گریه میکند وقتی علت را پرسیدند گفت : هر کدام از شماها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم میخوابم
مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او در آوردند ولی باز شب هنگام داشت گریه میکرد گفتند باز چی شده
گفت : همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم بدستور کدخدا شال سبزی به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه میکند وقتی علت را پرسیدند گفت : بر جّد غریبم گریه میکنم و بشما هیچ ربطی ندارد!!!😐
#داستان #پندانه
@khanevade_Beheshti
بهای یک لیوان شیر
روزگاری پسرکی فقیر برای گذران زندگی و تأمین مخارج تحصیلش دستفروشی میکرد؛ از این خانه به آن خانه میرفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی میکرد. تصمیم گرفت از خانهای مقداری غذا تقاضا کند. به طور اتفاقی در خانهای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر به آهستگی شیر را سر کشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟»
دختر پاسخ داد: «چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.»
پسرک گفت: «پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری میکنم.»
سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و به سرعت به طرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکیاش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه او را شناخت.
سپس به اطاق مشاوره بازگشت تا هر چه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجهاش را جلب کرد. چند کلمهای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آن را خواند: «بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است!»
#داستان #کوتاه
#پندانه
@khanevade_Beheshti
#تربیت_فرزند
برای کمک به رشد مغز فرزندتان برای همديگر داستانهای جديد بسازيد و بگوييد: می توانيد از خودتان يک #داستان بسازيد و برای كودک بگوييد؛ اين كار به اندازه خواندن یک كتاب داستان می تواند برای او مفيد باشد.
همچنين اگر بتوانيد از خود او به عنوان شخصيت اصلی داستان استفاده كنيد، به كودک كمک خواهد كرد تا درک و احساسش را پيرامون خودش به عنوان يک موجود مستقل، پرورش دهد. البته او هم به زودی قادر خواهد بود كه از خودش داستان بسازد و برای شما بگويد.
#تربیتفرزند
🌺 @khanevade_Beheshti
دزد باورها
گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
#داستان #کوتاه #تلنگرانه
@khanevade_Beheshti
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان سید مهدی قوام و سگی که در حال غرق شدن بود
گرفتاری و بلا برای همه است به هم رحم کنیم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@khanevade_Beheshti
•✾📚 📚✾•
✍مرد نمازگزار و شیطان
☘مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا🏫 پوشید و راهی خانه خدا شد.🚶
⚠️در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.🏡
✅مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!
🔷او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.🚶
💥در راه به مسجد، با مردی که چراغ🔦 در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.؟؟🤔
👨💼مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..
♥️از این رو چراغ آوردم 🔦تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
✋مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند.
🔯همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.🙏
⛔️مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
🙏مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.😳
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند؟؟؟.🤔
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان👿 هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..😳
👿شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
💟وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید.
⭕️من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
🌹به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.🙏
✅بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم
❇️ نتیجه #داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید
چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیردریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید. ان شاءالله
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#پندانه
@khanevade_Beheshti
#تربیت_فرزند
#داستان
برای کمک به رشد مغز فرزندتان برای همديگر داستانهای جديد بسازيد و بگوييد: می توانيد از خودتان يک #داستان بسازيد و برای كودک بگوييد؛ اين كار به اندازه خواندن یک كتاب داستان می تواند برای او مفيد باشد.
همچنين اگر بتوانيد از خود او به عنوان شخصيت اصلی داستان استفاده كنيد، به كودک كمک خواهد كرد تا درک و احساسش را پيرامون خودش به عنوان يک موجود مستقل، پرورش دهد. البته او هم به زودی قادر خواهد بود كه از خودش داستان بسازد و برای شما بگويد
#تربیت_فرزند
@khanevade_Beheshti
ام المصائب.mp3
3.44M
🎙حضرت زینب سلام الله علیها
#محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#داستان
#روضه
☑️ #حجت_الاسلام_عالی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@khanevade_Beheshti
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💽 #پادکست
💢 داستانی از مهربانی رسول اکرم
🎙 حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعی
📎 #پیامبرمهربانی💚
📎 #داستان
🌸@khanevade_Beheshti
#ازدواج
#زوج_تراپی
#روایت_درمانی
💠 تکنیکهای ترمیم روابط زوجین1️⃣:
✅ روایت درمانی....
🔰 یکی از تکنیک های مشاوره زوجین، "#روایت_درمانی" است، که تلاش میکند با بیرون کشیدن مسائلی که باعث #نگرانی میشوند، #مشکل را از فرد جدا کند.
🔰 در این روش، درمانگر از شما میخواهد که مشکلات خود را به صورت یک #داستان توصیف کنید و سپس به شما کمک میکند تا قسمتهای منفی داستان را دوباره بنویسید. این روش به شما دیدگاه جدیدی در مورد وضعیت خود میدهد.
🔰 روایت درمانی به شما کمک میکند تا مشکل خود را از زوایای مختلفی مشاهده کنید: از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی.
🔰 با بیان #موضوعات_منفی در داستانی که تعریف میکنید، شما به یک #عنصر_پویا در داستان تبدیل میشوید. پویا بودن میتواند باعث #تغییر داستان شود.
🔰 در کل #روایت_درمانی به شما این امکان را میدهد تا اندکی در گذشته خود کاوش کنید، و موارد منفی را که یک گوشه، در پس ذهن خود پنهان شده را آشکار کنید. با #کاوش در #تصورات و #رفتارها، به حقایقی که باعث آزار خود و همسرتان شده، دست پیدا میکنید.
💎 بنابراین، شما روشهای جدیدی را برای مقابله با مشکلات خود پیدا میکنید و به طور موثرتری داستان روابط خود را دوباره مینویسید.
#همسرانه
🌸@khanevade_Beheshti
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ