📔 #داستان_واقعی
در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند.
فرد دانايی که از اين نادانی مردم رنج ميبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکری به سرش زد
به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت :
قيمت جهنم چقدره؟
کشيش تعجب کرد و گفت : جهنم؟!
مرد دانا گفت : بله جهنم.
کشيش بدون هيچ فکری گفت: ۳ سکه.
مرد سراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت : لطفا سند جهنم را هم بدهيد.
کشيش روی کاغذ پاره ای نوشت : سند جهنم. مرد با خوشحالی آن را گرفت از کليسا خارج شد.
به ميدان شهر رفت و فرياد زد : من تمام جهنم رو خريدم اين هم سند آن است و هيچ کس را به آن راه نمیدهم.
ديگر لازم نيست بهشت را بخريد چون من هيچ کس را داخل جهنم راه نمیدهم.
اين شخص "مارتين لوتر" بود که با اين حرکت ، توانست مردم را از گمراهی رها سازد.
در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن #آگاهی است
و تنها یک گناه و آن #جهل است...!
❖ @Madarane_Beheshti
#داستان_واقعی
✍ از آخرین باری که دیده بودمش 6 سالی می گذشت.
👈 تقریبا 6 سال پیش بود که در بین بچه های دبیرستان زمزمه ی این بود که مهتاب با شوهرش تو همون دوره ی نامزدیشون اختلاف پیدا کردن و می خوان از هم جدا بشن.
🌹 خیلی خوشحال بود بعد این همه سال منو می دید، بعد لحظاتی که باهم بودیم ازش پرسیدم؛
راستی اون موقع که تازه ازدواج کرده بودی یادم میاد باشوهرت اختلاف زیادی داشتین؟
🔹 گفت راست می گی: بعد ازدواج با اون پسر؛ بهم می گفت باید چادرت رو برداری و اونجوری که منم می خوام باشی!
🔸 منم بهش گفتم : من از اعتقاداتم کوتاه نمیام حتی کار به طلاق برسه!!
🔵 آخرشم طلاق گرفتم و بعد یکسال یه آقایی اومد به خواستگاریم ؛ همون اول بخاطر این که مثل ازدواج قبلیم نشه بهش گفتم؛ من در زمینه اعتقاداتم کوتاه نمیام!؟
💢 گفت اتفاقا منم بعد تحقیق درباره شما، این قضیه ازدواج قبلیتون رو از همسایتون شنیدم بخاطر همین مصمم تر شدم که با شما ازدواج کنم.
📌 الان نزدیک 5 سالی هست که با هم ازدواج کردیم شوهرم از من مقیدتر و صاحب یه پسر و یه دختر هستم
هر روز خدا رو بخاطر این نعماتی که به من داده شکر می کنم.
📎 #اعتقادات
📎 #اخلاق
📎 #عفاف_و_حجاب
@khanevade_Beheshti