#متن_خاطره
🌷 هر هفته با شهید احمدعلی نیری به زیارت مزار شهدا میرفتیم. یکبار سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختم. همانجا نشستیم فاتحه ای خواندیم. اما احمدآقا حال عجیبی پیدا کرده بود. در راه برگشت پرسیدم: «احمدآقا این شهید را میشناختی؟» پاسخ داد: «نه.» پرسیدم: «پس چرا سر مزار او آمدیم؟» اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد. اصرار کردم.
🌷وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: «اینجا بوی امام زمان (عج) را میداد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند.» البته میگفت: «اگه این حرفها را میزنم فقط برای این است که یقین شماها زیاد شود و به برخی از مسائل اطمینان پیدا کنی و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی!»
《شهید احمدعلی نیری، کتاب عارفانه》
⚘شادی روح شهدا صلوات⚘
🌸🍃💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313
#متن_خاطره
🌷 محمد پارسا سه ساله با لحن بچه گانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت: مامان نذار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه. ایوب فقط میخندید. نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر توئه ، من رفتن بابام رو از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم. حالا بعد از شهادت پدرشون میگویند: دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن. ایوب میگفت: مریم جان، من میدانم شهید میشوم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچهها بزرگ شدند پدرشان را ببینند. روزهای آخر شهید زنده صدایش میکردم. موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیتنامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود. فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه ات را کامل بدهم. عکس های حضرت آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند ، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم ، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.
📚 همسر شهید ایوب رحیم پور
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313
#متن_خاطره
🌷 یه روز آقا آرمان بهمون گفت: بچهها همهتون فردا روزه بگیرید بیاید حوزه، قراره افطاری بدیم. فرداش همه موقع اذان مغرب سر سفره نشسته بودیم. آقا آرمان رو کرد به بچهها گفت: خب انشاءالله که نماز و روزه هاتون قبول باشه؛ شما دلهاتون پاکه و چیزی به افطار نمونده، ازتون میخوام برام یه دعا کنید. همه گفتیم: آقا چه دعایی کنیم؟ آقا آرمان گفت: دعا کنید شهید بشم. همه مون دستامون رو گرفتیم بالا دعا کردیم؛ اصلا انگار نمیدونستیم داریم چه دعایی میکنیم؛ شاید بعضیها معناش رو هم نمیدونستند...
📚 شهید آرمان علی وردی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313
#متن_خاطره
🌷 مقید بود به من یاد بدهد همیشه لباس ارزان قیمت بپوشم. علتش را هم میدانستم. میدانستم او فرمانده لشکر است و فرمانده های تیپ و گردان و گروهان چشم شان به او و خانواده اش است که چه میپوشند، چه میخورند، چه میگویند. میگفت: زن من باید بین همه شان الگو باشد. مواظب باش لباسی نپوشی که از بدترین لباس این جا بهتر باشد. خیلی از خانه های آن جا فرش و تلویزیون و وسایل رفاهی داشتند اما ما نداشتیم. ما فقط یک روفرشی داشتیم، که روی آن مینشستیم. ابراهیم همیشه هم میگفت: دوست ندارم زنم با بی دردها رفت و آمد کند. میگفت: اگر می خواهی ازت راضی باشم سعی کن با آن هایی نشست و برخواست کنی که مشکل دارند.
📚 همسر شهید محمدابراهیم همت
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🌸🍃
💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313
#متن_خاطره
🌷بچه که بودیم گاهی روزهای تعطیل به خانه پدربزرگمان میرفتیم و وقتی از بیکاری حوصله مان سر میرفت، یک توپ پلاستیکی میخریدیم و فوتبال بازی میکردیم. وسط شور و نشاط بازی، ناگهان عباس غیبش میزد! صدایش میکردیم و جوابی نمیشنیدیم. با کنجکاوی به دنبالش میگشتیم و میدیدیم که در حال وضو گرفتن است. بزرگ تر که شدیم، دیگر میدانستیم که حتی در گرماگرم بازی ، عباس نمازش را به موقع میخواند. این باعث شده بود که ما هم به تبعیت از او، بازی را تعطیل کنیم و نماز بخوانیم.
📚 شهید عباس دانشگر
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313
#متن_خاطره
🌷 محمدعلی نوزاد دخترش را به مادرش برگرداند و رفت تا وضو بگيرد. هنگام نماز، مانند هميشه سجادهاش را پهن کرد، ولي قبل از اين که نماز بخواند، نوزادش را کنار سجاده قرار داد و پس از مدتی کوتاه، به نماز ايستاد. همسرش با دقت کارهای محمد علی را زير نظر گرفته بود. صبر کرد تا نماز او تمام شود و از او پرسيد: برای چی موقع نماز بچه را گذاشتی کنار سجاده؟! محمد علی لبخندی زد و نگاهی به کودک سه ماهه و سپس به همسرش انداخت و گفت: ببين خانم! تربيت صحيح فرزند را بايد از همون ماهها و روزهای اول تولد آغاز کرد. شايد الان اين نوزاد چيزی متوجه نشه، ولی همين که از دوران شيرخوارگی، او را کنار سجاده میذارم، باعث میشه که ذهن و فکر اون به نماز و ذکر و عبادت عادت کنه...
📚 شهید محمدعلی رهنمون
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313
#متن_خاطره
🌷 چشمش آسیب دیده بود و دکترها میگفتند: بیناییاش رو از دست داده و دیگه نمیشه کاری کرد و جراحی هم بیفایده است. محمد اصرار میکرد که شما عمل کنید و کاری به نتیجهاش نداشته باشید. به دکترها میگفت: فقط با ذکر یا زهـرا (س) عمل رو شروع کنید. بعد از عمل دکترها از نتیجه جراحی حیرت زده شدند. عمل جراحی موفقیت آمیز بود! فقط با رمز یازَهرا سلاماللهعلیها
📚 شهید محمد اسلامی نسب
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🌸🍃💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313
#متن_خاطره
🌷 میگفت در هر قضیه ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه؛ مطمئن باشید كه كارتان راه می افتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت.
📚 شهید مجید شهریاری
کتاب شهید علم، ج۱، ص۶
🌸🍃 💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313
#متن_خاطره
🌷 دوستش میگفت: حضرت آقا که فرمودند تولید ملی، فردا محمدحسین گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت. محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی پیراهنش رو در بیاره شور میگرفت تو هیئت، میگفت برا امام حسین کم نذارین. حضرت آقا که فرمودند شعور حسینی؛ محمد حسین دیگه این کار رو نکرد. روز عید که بچهها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت. کی گفته ما دیوونه حسینیم؟! کاملاً هم آدمای عاقل با شعوری هستیم. عاقلانه عاشق حسینیم. به قول خودش نمیذاشت حرف آقا شهید بشه. بلافاصله اطاعت میکرد. توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود، رو کار تشکیلاتی حساس بود پای کار بود، هدف رو در نظر میگرفت و طرح میریخت و ولایت پذیری اعضاء براش اولویت داشت.
📚 شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🌸🍃💯خانواده بهشتی💯
³¹³_________________________________
@khanevade_beheshti313