#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
🔹 وقتی تصمیم گرفتم که به خواستگاری خواهرشان بروم اولین بار مسأله را با داریوش در میان گذاشتم؛ چون من دانشجوی تهران بودم و خانوادهشان شهرستان بودند، به ناچار با ایشان که تهران بودند قرار میگذاشتم.
🔹 وقتی قرار بود با هم صحبت کنیم، اصرار میکردند که من بروم خانهشان اما خجالت میکشیدم. برای همین، ایشان لطف میکردند و هر دفعه تا پارک نزدیک خوابگاهم میآمدند تا مبادا من در ترافیک تهران اذیت بشوم!
🔹 در تمام این جلسات، من منتظر یک سوال بودم، اما ایشان هیچ وقت نپرسیدند. هیچ وقت نپرسیدند که چی داری، چی نداری! حتی آن موقع که ازدواج من و خواهرشان قطعی شده بود، باز هم نپرسیدند!
📚 به نقل از شوهرخواهر شهید
❇️#الگوی_خانواده_تراز_اسلامی_مهدوی
💠 @khanevade_firoozeie 💠
#عاشقانه
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
❤️ دلتنگ کودک
🔹 داریوش یک شب شیراز بود، اما یک مرتبه غافلگیرمان کرد. زنگ خانه را زد. دویدم دم در. گفتم: مگه تو شیراز نبودی؟
گفت: دلم خیلی برای آرمیتا تنگ شده بود نتونستم طاقت بیارم.
این همه راه آمده بود تا تهران!
شب را پیش آرمیتا ماند و صبح دوباره رفت شیراز!
📚برشی از زندگی شهیددکترداریوش رضایی نژاد
راوی: همسرشهید
❇️#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
❇️#الگوی_خانواده_تراز_اسلامی_مهدوی
❇️#مسجد_مقدس_جمکران
💠@khanevade_firoozeie 💠