eitaa logo
خانواده چند فرزندی🇮🇷
6.6هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
756 ویدیو
88 فایل
#خانواده_چند_فرزندی یک مادر در حال یادگیری مشاور و تسهیل گر متولد ۶۷ و مادر چهار فرزند مزیات چالش ها و راهکارهای چند فرزندی خادم کودکان و نوجوانان در کانون پرورش فکری @asheri110
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز رو اختصاص میدیم به یک مادر بزرگ دیگه مادر حضرت موسی علیه السلام نام مادر حضرت موسی علیه السلام در کتاب مقدس یوکابَد ذکر شده[۱] به معنای (خداوند؛ داراى مجد است) زيرا كلمه (يوكابد) مركب است از: «يهوه» يعنى خداوند و از: «كابد» يعنى داراى مجد و بعبارت ديگر، مجيد.[۲] تولد موسی علیه السلام مطابق با آنچه در قرآن آمده حضرت موسی علیه السلام در زمانی به دنیا آمد که فرعونيان به دستور فرعون پسر بچه‌هاى بنى اسرائيل را سر مى بريدند. موسى علیه السلام چند ماهى پس از ولادت، در دامان مادر زندگى كرد، و آن‌گاه كه مادرش بيمناک ‌شد مبادا راز او فاش شود، خداوند بدو الهام فرمود تا موسی را در صندوقى نهاده به رود نیل بيفكند و خدا قلب او را آرامش بخشيد و به وى مژده داد كه موسى را به سوى او باز خواهد گرداند و او را به پيامبرى برمی‌گزيند. مادر موسى بعد از انجام اين دستور، خواهر موسى را در كنار ساحل به همراه فرزند خود فرستاد تا ببيند سرنوشت كودكش به كجا مى‌‌انجامد. صندوق به همراه جريان آب وارد قصر فرعون شد و همسر فرعون به محض آنكه به موسى نظر كرد، خداوند محبت وى را در دلش افكند و لذا از فرعون تقاضا كرد كه اين طفل را پیش خودشان نگه دارند و فرعون با تقاضای همسرش موافق نموده از قتل او منصرف شد. فرعون و همسرش برای شیر دادن موسی دايه‌‌هاى شيرده را احضار كردند، شايد طفل سينه يكى از آنها را بگيرد ولى موسى از همه آنها روى گرداند! تا اینکه خواهر موسى مادرش را به عنوان دایه به آنها معرفی نمود و به این صورت موسی علیه السلام به مادرش برگردانيده شد تا شيرش دهد و تربيتش نمايد. [۳] https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
مادر موسی، چو موسی را به نیل در فکند، از گفتهٔ رب جلیل خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه گفت کای فرزند خرد بی‌گناه گر فراموشت کند لطف خدای چون رهی زین کشتی بی ناخدای گر نیارد ایزد پاکت بیاد آب خاکت را دهد ناگه بباد وحی آمد کاین چه فکر باطل است رهرو ما اینک اندر منزل است پردهٔ شک را برانداز از میان تا ببینی سود کردی یا زیان ما گرفتیم آنچه را انداختی دست حق را دیدی و نشناختی در تو، تنها عشق و مهر مادری است شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است نیست بازی کار حق، خود را مباز آنچه بردیم از تو، باز آریم باز سطح آب از گاهوارش خوشتر است دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است رودها از خود نه طغیان میکنند آنچه میگوئیم ما، آن میکنند ما، به دریا حکم طوفان میدهیم ما به سیل و موج فرمان میدهیم نسبت نسیان بذات حق مده بار کفر است این، بدوش خود منه به که برگردی، بما بسپاریش کی تو از ما دوست‌تر میداریش نقش هستی، نقشی از ایوان ماست خاک و باد و آب، سرگردان ماست قطره‌ای کز جویباری میرود از پی انجام کاری میرود ما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایم میهمان ماست، هر کس بینواست آشنا با ماست، چون بی آشناست ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت کشتئی زاسیب موجی هولناک رفت وقتی سوی غرقاب هلاک تند بادی، کرد سیرش را تباه روزگار اهل کشتی شد سیاه طاقتی در لنگر و سکان نماند قوتی در دست کشتیبان نماند ناخدایان را کیاست اندکی است ناخدای کشتی امکان یکی است بندها را تار و پود، از هم گسیخت موج، از هر جا که راهی یافت ریخت هر چه بود از مال و مردم، آب برد زان گروه رفته، طفلی ماند خرد طفل مسکین، چون کبوتر پر گرفت بحر را چون دامن مادر گرفت موجش اول، وهله، چون طومار کرد تند باد اندیشهٔ پیکار کرد بحر را گفتم دگر طوفان مکن این بنای شوق را، ویران مکن در میان مستمندان، فرق نیست این غریق خرد، بهر غرق نیست صخره را گفتم، مکن با او ستیز قطره را گفتم، بدان جانب مریز امر دادم باد را، کان شیرخوار گیرد از دریا، گذارد در کنار سنگ را گفتم بزیرش نرم شو برف را گفتم، که آب گرم شو صبح را گفتم، برویش خنده کن نور را گفتم، دلش را زنده کن لاله را گفتم، که نزدیکش بروی ژاله را گفتم، که رخسارش بشوی خار را گفتم، که خلخالش مکن مار را گفتم، که طفلک را مزن رنج را گفتم، که صبرش اندک است اشک را گفتم، مکاهش کودک است گرگ را گفتم، تن خردش مدر دزد را گفتم، گلوبندش مبر بخت را گفتم، جهانداریش ده هوش را گفتم، که هشیاریش ده تیرگیها را نمودم روشنی ترسها را جمله کردم ایمنی ایمنی دیدند و ناایمن شدند دوستی کردم، مرا دشمن شدند کارها کردند، اما پست و زشت ساختند آئینه‌ها، اما ز خشت تا که خود بشناختند از راه، چاه چاهها کندند مردم را براه روشنیها خواستند، اما ز دود قصرها افراشتند، اما به رود قصه‌ها گفتند بی‌اصل و اساس دزدها بگماشتند از بهر پاس جامها لبریز کردند از فساد رشته‌ها رشتند در دوک عناد درسها خواندند، اما درس عار اسبها راندند، اما بی‌فسار دیوها کردند دربان و وکیل در چه محضر، محضر حی جلیل سجده‌ها کردند بر هر سنگ و خاک در چه معبد، معبد یزدان پاک رهنمون گشتند در تیه ضلال توشه‌ها بردند از وزر و وبال از تنور خودپسندی، شد بلند شعلهٔ کردارهای ناپسند وارهاندیم آن غریق بی‌نوا تا رهید از مرگ، شد صید هوی آخر، آن نور تجلی دود شد آن یتیم بی‌گنه، نمرود شد رزمجوئی کرد با چون من کسی خواست یاری، از عقاب و کرکسی کردمش با مهربانیها بزرگ شد بزرگ و تیره دلتر شد ز گرگ برق عجب، آتش بسی افروخته وز شراری، خانمان‌ها سوخته خواست تا لاف خداوندی زند برج و باروی خدا را بشکند رای بد زد، گشت پست و تیره رای سرکشی کرد و فکندیمش ز پای پشه‌ای را حکم فرمودم که خیز خاکش اندر دیدهٔ خودبین بریز تا نماند باد عجبش در دماغ تیرگی را نام نگذارد چراغ ما که دشمن را چنین میپروریم دوستان را از نظر، چون میبریم آنکه با نمرود، این احسان کند ظلم، کی با موسیِ عمران کند این سخن، پروین، نه از روی هوی ست هر کجا نوری است، ز انوار خداست https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi و این شعر زیبا و توحیدی از پروین اعتصامی
ارزش وقت گذاشتن و خوندن داره
-1937891583_-310641190.mp3
6.29M
✏️دوره آموزشی برنامه ریزی استراتژیک 💡جلسه اول؛ قسمت اول: تفکر استراتژیک و چشم انداز نویسی @manebabarname
این صوت ها رو موازی با دوره مون گوش بدید حتما
این کتاب هم خوندم جالب جذاب قابل تامل اراده به خرد ورزی https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
کتابی که مجددا دارم مرور می کنم آزادی معنوی https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
😔😔😔 اندر خم یک کوچه استغفرالله ربی و اتوب الیه هیچ هیچ هیچ... https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
1134042883_-243022662.mp3
7.75M
✏️دوره آموزشی برنامه ریزی استراتژیک 💡جلسه اول؛ قسمت دوم: تفکر استراتژیک و چشم انداز نویسی @manebabarname
-1718673661_-272381362.mp3
11.7M
✏️دوره آموزشی برنامه ریزی استراتژیک 💡جلسه اول؛ قسمت سوم (پایان جلسه اول): تفکر استراتژیک و چشم انداز نویسی @manebabarname
سه صوت جلسه اول