eitaa logo
خانواده چند فرزندی🇮🇷
6.6هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
757 ویدیو
88 فایل
#خانواده_چند_فرزندی یک مادر در حال یادگیری مشاور و تسهیل گر متولد ۶۷ و مادر چهار فرزند مزیات چالش ها و راهکارهای چند فرزندی خادم کودکان و نوجوانان در کانون پرورش فکری @asheri110
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم از مطالب خیلی قدیمی با همون حال و هوا و ادبیات مطلب بعدی در مورد حفظ کرامت وشخصیت مستقل هرکودکه... حالانوزاد بعدی بدنیااومده اومده خونه...تمام حواس همه به اوست و بیشتر حواسشون هست که یوقتی بچه اول بهش آسیب نزنه بعضی هاهم که انگار دارن بچه شونو از دست دشمن حفظ میکنند میبرند میزارن اتاق درم قفل میکنند یا مثلا تابچه بزرگه میادسراغ کوچکه سریع عکس العمل نشون میدن محافظت کنید اما عکس العمل اینجور نه وقتی که دومی بدنیااومد وقتی اومدیم خونه پسراولم ۲۱ ماهه بود گفتم محمدامین بیا پیشم ...آجی کوچکشو دادم بغلش دستشو گرفتم واجزای بدنشو نشون دادم بهش ببینی نی نی شبیه تو ببین نی نی دست داره پا داره دهنشو ببین وهمونجا تموم شد...دیگه این بچه هیچ ولعی نداشت برانوزاد هرسری ام که میومد پیش بچه من استقبال میکردم . لازمه که از قبل آمادگی هایی ایجادبشه که در هایلایت گفتگو دوتا لایو مفصل در موردش گفتیم. میخواندبه بچه اول بگند توخوبی تومهمی تورو دوست داریم میگن نی نی بده همه اش گریه میکنه همه اش کثیف میکنه خب این اشتباهه چون شما دارید حس بدی رو درمورد این نوزاد به او منتقل میکنیدواین دو باید به هم احساس خوبی داشته باشند برای آینده... ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
به نام خالق یکتا همه میدونیم که این یه تصمیم مشترک بین والدین هست و لازم نیست ذهن بچه ها رو خیلی زودتر درگیر این ماجرا کرد. در مورد بچه های کوچک مفصل تو اسلایدها نوشتم. اما بچه های بزرگ تر بستگی به روحیه شون داره معمولا از پنج ماهگی میشه باهاشون مطرح کرد. یادمون باشه لازم نیست دائم جلو بچه از عوارض بارداری و حال بد و محدودیت ها صحبت کرد چون قراره یه خاطره خوش از بارداری و فرزند آوری در ذهنش بمونه. شما چی فکر میکنید؟! https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
به نام خالق یکتا مامان بچه‌ها از کجا میان؟! مادر: [مکث، خوب گوش دادن] تو چی فکر می‌کنی؟(اگر کودک این‌جا مثلا گفت به نظر من چون من دلم داداش خواسته، خدا یه داداش برام فرستاده و امثالهم و برای خودش قانع‌کننده بود، ما بحث رو ادامه نمی‌دیم و با گفتن "چه جالب. چه فکر جالبی! آره شاید اینجوری بوده." مکالمه رو تموم می‌کنیم. و کودک هم احتمالا می‌ره پی بازی! اما ممکنه مکالمه ادامه پیدا کنه.) کودک: نمی‌دونم! تو بگو مادر: از شکم مامان‌شون! همین! مامان بچه‌ها چجوری غذا می‌خورند؟! مادر: تو چی فکر می‌کنی؟ و مثلا مامان‌ها هرچی می‌خورند به بچه‌های تو دلشون هم می‌رسه. هرچقدر فاصله بچه‌ها کمتر باشه کمتر از این سوالات پیش میاد براشون. بچه‌های شما چه سوال هایی پرسیدند و چجوری جواب دادین؟! راستی آماده باشید پوستر کارگاه تربیت جنسی رو تو استوری میذارم براتون ان شاالله https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
خلاصه شرایط فرق کرده.نه این‌که بچه رو مجبور کنید بشینه، منظورم اینه که زمان بازی مشترکتون رو یه بازی نشستنی انجام بدید تا بچه کم‌کم به این روال عادت کنه. اگر مجبورید دائم به خاطر آب و میوه و ...بلند شید، می‌تونید یه بطری آب مخصوص بچه، توی طبقات پایین یخچال یا روی کابینت بذارید تا هر وقت آب خواست خودش بتونه توی آوردن یا بردنش خودش کمک کنه. سبد میوه هم در طبقات پایینی قرار بدید که دستش برسه. می‌دونم که به هر حال کلی شما رو بلند و کوتاه می‌کنن و بعضی از مادرها هم می‌خوان تا جایی که می‌تونن و جان در بدن دارن، دقیقا مثل قبل خدمات‌رسانی کنن که مبادا بچه‌ی کوچیک ضربه بخوره؛ ولی این یه جورایی عدم پذیرش شرایط جدید خودمونه! اولین کسی که باید شرایط جدید رو قبول کنه خودمون هستیم. این که خودمون رو سرزنش کنیم هیچ کمکی بهمون نمی کنه. پس با پذیرش شرایط جدیدمون بریم سراغ راهکارها. راهکار چیه؟! https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167 خانواده چند فرزندی
بسم الله الرحمن الرحیم بعد از مدت‌ها اومدیم با یه پست جدید 🥰 تا‌اینجا در مورد این‌که چجوری به بچه‌ها بگیم و به سوالاتشون جواب بدیم صحبت کردیم و در مورد راهکارهایی که میشه تو بارداری با بچه های کوچک داشته باشیم تبادل تجربیات کردیم. حالا هم در مورد آمادگی های پایانی برای ورود عضو جدید خانواده صحبت کردیم. به نظرتون موضوع پست بعدی چیه؟! https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167 خانواده چند فرزندی
بسم الله الرحمن الرحیم بعد از مدت‌ها اومدیم با یه پست جدید 🥰 تا‌اینجا در مورد این‌که چجوری به بچه‌ها بگیم و به سوالاتشون جواب بدیم صحبت کردیم و در مورد راهکارهایی که میشه تو بارداری با بچه های کوچک داشته باشیم تبادل تجربیات کردیم. حالا هم در مورد آمادگی های پایانی برای ورود عضو جدید خانواده صحبت کردیم. به نظرتون موضوع پست بعدی چیه؟! https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167 خانواده چند فرزندی
بسم الله الرحمن الرحیم بعد از مدت‌ها اومدیم با یه پست جدید 🥰 تا‌اینجا در مورد این‌که چجوری به بچه‌ها بگیم و به سوالاتشون جواب بدیم صحبت کردیم و در مورد راهکارهایی که میشه تو بارداری با بچه های کوچک داشته باشیم تبادل تجربیات کردیم. حالا هم در مورد آمادگی های پایانی برای ورود عضو جدید خانواده صحبت کردیم. به نظرتون موضوع پست بعدی چیه؟! https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167 خانواده چند فرزندی
خب کم کم می رسیم به شمارش معکوس لحظات پایانی انتظار ها روزهای پر از خوف و رجا برای مامانی که قراره فرزند بعدی اش بیاد... هفته های آخر بارداری ... دیگه کم کم ساک بسته شده ، خونه آماده شده ، بچه های دیگه آمادگی نسبی پیدا کردند و حالا مامان قراره بره بیمارستان برای زایمان ان شاالله... یکسری نکات رو حتما باید در نظر بگیریم و اولین نکته مثل همیشه امنیت روانی کودک هست مراقب باشیم ذهنیتی که کودک از بیمارستان داره شبیه ما نیست به تک تک واژه ها دقت کنیم گاهی یه جمله شبیه اینکه مامان میخواد بره مثلا دلشو ببرند بچه در بیاره تمام امنیت روانی بچه رو مختل می کنه ... منظور از بچه ، سنین زیر هفت هشت سال هست که ادبیات مخصوص به خودشون رو دارند یا مثلاً انتقال ترس های اطرافیان مثل مادربزرگ و خاله و عمه و... به بچه ها دنیای بچه ها خیلی کوچکه و دیوارهاش شیشه ایه... پس مراقب باشیم ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167 خانواده چند فرزندی
به نام خالق یکتا همه میدونیم که این یه تصمیم مشترک بین والدین هست و لازم نیست ذهن بچه ها رو خیلی زودتر درگیر این ماجرا کرد. در مورد بچه های کوچک مفصل تو اسلایدها نوشتم. اما بچه های بزرگ تر بستگی به روحیه شون داره معمولا از پنج ماهگی میشه باهاشون مطرح کرد. یادمون باشه لازم نیست دائم جلو بچه از عوارض بارداری و حال بد و محدودیت ها صحبت کرد چون قراره یه خاطره خوش از بارداری و فرزند آوری در ذهنش بمونه. شما چی فکر میکنید؟! https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167
بسم الله الرحمن الرحیم شاید یکی از سوال ها در مورد زندگی با چندفرزند این باشه که چجوری میشه چندتا بچه رو جمع و جور کرد ، رسیدگی کرد؟! من وقتی به عقب برمیگردم نگاه میکنم میبینم مثل همه مادرها ، سر اولین بچه واقعا حساسیت داشتم ، سخت بهم می‌گذشت چون تجربه نداشتم ، چون ناوارد بودم ، چون فکر میکردم بچه بزرگ کردن مثل چهارتا کتابی که خوندم ولی فهمیدم فرق داره ... شاید چون نمی‌خواستم به خودم فرصت اشتباه بدم و فکر می کردم نباید اشتباه کنم یا بچه من نباید اشتباه کنه یا اگر بچه چیزیش شد تقصیر منه ، حتما من کم کاری کردم. فکر میکردم همه ی امور بچه رو باید ریز به ریز خودم انجام بدم و اجازه ندم آب تو دلش تکون بخوره ، انگار نمی دونستم که خدا به این بچه هم توانایی هایی داده و لازم نیست همه کار رو من براش انجام بدم. تا اونجایی که الان دارم آثار این افکار رو میبینم و البته دارم ترمیم میکنم و به خودم حق میدم چون اولین تجربه ام بود و هنوز خیلی آگاه نبودم. اما با ورود بچه های بعدی من فهمیدم که ای آقا ، این چیزا نه فقط تو بچه ها طبیعیه بلکه تو ماماناهم طبیعیه😁 درصد حساسیتم به شدت پایین اومده بود و مثل کسی که یه لباس تنگ رو از تنش درآورده باشه راحت شده بودم ... سومی هم که اصلا کاری با من نداشت و کاملا مستقل بزرگ شد و الان جزو با مهارت ترین بچه هاست شکر خدا ... البته چهارمی به علت ته تغاری بودن کمی لوس می باشد😁 که اونم دارم به صراط مستقیم هدایت میکنم😁 خلاصه...خدا که یهویی از اول چهارتا بچه رو با هم نداد ، اصل تدریج رو رعایت کرد قربونش برم😂 هر چند پشت سر هم. و این آمادگی و پختگی ( مثلا من خیلی پخته ام☺️) با ورود هر بچه بیشتر و بیشتر شد و حالا به اون مرحله از عرفان رسیدم که بچه مریض میشه تب می‌کنه و من با مشورت پزشک فقط در حد یک سرماخوردگی نهایتا میدم بهش ، همون منی که سر بچه اول تا هر چیزی میشد بدو بدو تو مطب دکتر بودم😁☺️ خلاصه جونم براتون بگه که بچه های بعد مثل هر بچه ای اولشون سخته ولی بعد مدتی میبینی زحمتشون و استرسشون خیلی خیلی کمتر از بچه های قبلیه🤪 @khanevadechandfarzandi
خب کم کم می رسیم به شمارش معکوس لحظات پایانی انتظار ها روزهای پر از خوف و رجا برای مامانی که قراره فرزند بعدی اش بیاد... هفته های آخر بارداری ... دیگه کم کم ساک بسته شده ، خونه آماده شده ، بچه های دیگه آمادگی نسبی پیدا کردند و حالا مامان قراره بره بیمارستان برای زایمان ان شاالله... یکسری نکات رو حتما باید در نظر بگیریم و اولین نکته مثل همیشه امنیت روانی کودک هست مراقب باشیم ذهنیتی که کودک از بیمارستان داره شبیه ما نیست به تک تک واژه ها دقت کنیم گاهی یه جمله شبیه اینکه مامان میخواد بره مثلا دلشو ببرند بچه در بیاره تمام امنیت روانی بچه رو مختل می کنه ... منظور از بچه ، سنین زیر هفت هشت سال هست که ادبیات مخصوص به خودشون رو دارند یا مثلاً انتقال ترس های اطرافیان مثل مادربزرگ و خاله و عمه و... به بچه ها دنیای بچه ها خیلی کوچکه و دیوارهاش شیشه ایه... پس مراقب باشیم ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167 خانواده چند فرزندی
به نام خالق یکتا مامان بچه‌ها از کجا میان؟! مادر: [مکث، خوب گوش دادن] تو چی فکر می‌کنی؟(اگر کودک این‌جا مثلا گفت به نظر من چون من دلم داداش خواسته، خدا یه داداش برام فرستاده و امثالهم و برای خودش قانع‌کننده بود، ما بحث رو ادامه نمی‌دیم و با گفتن "چه جالب. چه فکر جالبی! آره شاید اینجوری بوده." مکالمه رو تموم می‌کنیم. و کودک هم احتمالا می‌ره پی بازی! اما ممکنه مکالمه ادامه پیدا کنه.) کودک: نمی‌دونم! تو بگو مادر: از شکم مامان‌شون! همین! مامان بچه‌ها چجوری غذا می‌خورند؟! مادر: تو چی فکر می‌کنی؟ و مثلا مامان‌ها هرچی می‌خورند به بچه‌های تو دلشون هم می‌رسه. هرچقدر فاصله بچه‌ها کمتر باشه کمتر از این سوالات پیش میاد براشون. بچه‌های شما چه سوال هایی پرسیدند و چجوری جواب دادین؟! راستی آماده باشید پوستر کارگاه تربیت جنسی رو تو استوری میذارم براتون ان شاالله https://eitaa.com/joinchat/774570008C9052be5167