eitaa logo
خانواده ایرانی
157 دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
58 فایل
ارتباط با ادمین @Khanevadehirane2
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌼 ترنم زندگی 🌼
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃 🔹🔹 آنقدر این داستان زیبا ست که چندین بار خواندم و تحت تاثیر شدید قرار گرفتم : ✍گویند: روزی ابلیس ملعون خواست با فرزندانش از جایی به جای دیگر نقل مکان کند، خیمه ای را دید، و گفت: اینجا را ترک نمی‌کنم تا آنکه بلایی بر سر آنان بیاورم. 👈به سوی خیمه رفت و دید گاوی به میخی بسته شده و زنی را دید که آن گاو را می دوشد، بدان سو رفت و میخ را تکان داد. با تکان خوردن میخ، گاو ترسید و به هیجان درآمد و سطل شیر را بر زمین ریخت و پسر آن زن را که در کنار مادرش نشسته بود لگدمال کرد و او را کشت. 🔸مادر بچه با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت. 🔹 شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را زد و او را طلاق داد. سپس خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را زدند، و بعداز آن نزدیکان آن مرد آمدند و همه با هم درگیر شدند و جنگ و دعوای شدیدی به پا شد!! 🔹 فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از پدر پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود که کردی؟! 👈 ابلیس گفت: کاری نکردم فقط میخ را تکان دادم. ✨✨ بیشتر مردم فکر می کنند کاری نکرده اند، در حالی که نمی دانند یک رفتار یا یک کلام شان : 🔺 مشکلات زیادی را ایجاد می کند 🔺 آتش اختلاف را بر می افروزد 🔺 خویشاوندی را برهم می‌زند 🔺 دوستی وصفا صمیمیت را از بین می‌برد 🔺 کینه و دشمنی می آورد 🔺 طراوت و شادابی را تیره و تار می‌کند 🔺 دل ها را می‌شکند 👈 بعدا کسی که اینکار را کرده فکر می کند کاری نکرده است فقط میخ را تکان داده است! ✅قبل از اینکه حرفی را بزنی، مواظب سخنانت باش ! ❗️⚠️ 🚨 مواظب باش میخی را تکان ندهی و 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🆔️:@taranomzendegi110
هدایت شده از 🌼 ترنم زندگی 🌼
🌾🌾🌾🌾🌾 ✨﷽✨ 🔴 «داستان هیزم شکن و تبرش» ✍هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که میخواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند؛ آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود. اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. همسرش آن را جا‌ به‌ جا کرده بود.مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار میکند... 🔺همه چیز به نگاه ما بستگی دارد...... 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🆔️:@taranomzendegi110
هدایت شده از 🌼 ترنم زندگی 🌼
    •✦✭ ﷽✭✦• حکایت کوتاه و پندآموز⚜ ✍شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند،  زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!  اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست... حکایت زندگی هم این چنین است! ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم... و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم،  نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...! 💥زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🆔️:@taranomzendegi110
هدایت شده از 🌼 ترنم زندگی 🌼
🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 ⚜ حکایت های پند آموز ⚜ انگشت پادشاه 🌐پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند. روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟» وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.» ❣ای کاش از الطاف پنهان حق سر در می‌آوردیم که این گونه ناسپاس خدا نباشیم😔 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🆔️:@taranomzendegi110
...........•✿°∞🥀°❀🖤❀°🥀∞°✿•............ بُریحه عباسی از طرف متوکل، مسئولیت امامت نماز جمعه شهر مدینه و مکه را بر عهده داشت جهت تقرب به دستگاه، چندین نامه بر علیه امام هادی علیه السلام به متوکل نوشت که مضمون آن ها چنین بود: «چنانچه مردم و اختیارات مکه و مدینه را بخواهی، علی بن محمد را از مدینه خارج گردانی، چون که او مردم را برای بیعت با خود دعوت کرده است و عده ای نیز اطراف او جمع شده اند» متوکل با توجه به این سخن چینی ها و گزارشات دروغین و اینکه شخص متوکل نیز، دشمن سرسخت امام علی (علیه السلام) و فرزندانش بود، لذا یحیی فرزند هرثمه را خواست و به او گفت هر چه سریع تر به مدینه می روی و علی بن محمد را از مسیر بغداد به سامرا می آوری. یحیی می گوید زمانی که آن حضرت آماده حرکت و خروج از مدینه شد، عده ای از مردم و بزرگان مدینه به عنوان مشایعت، امام را همراهی کردند که از آن جمله همین بُریحه عباسی (امام جمعه مدینه که دست نشانده ی متوکل بود) بود. مقداری راه که رفتیم، بُریحه جلو آمد و به امام عرضه داشت: فهمیده ام که می دانی من با بدگویی و گزارشات کذب نزد متوکل، سبب خروج تو از مدینه شده ام. چنانچه نزد متوکل مرا تکذیب نمایی و از من شکایتی کنی، تمام باغات و زندگی تو را آتش می زنم و بچه ها و غلامانت را نابود می کنم. آن حضرت در جواب، با آرامش و متانت فرمود من همانند تو آبرو ریز و هتاک نیستم، شکایت تو را به کسی می کنم که من و تو و خلیفه را آفریده است. در این هنگام، بُریحه با خجالت و شرمندگی روی دست و پای حضرت افتاد و ملتمسانه عذرخواهی و تقاضای بخشش کرد. امام هادی (علیه السلام) اظهار نمود من تو را بخشیدم و سپس به راه خود ادامه داد. منبع: اعیان الشیعه، جلد ۲، صفحه ۳۷ ...........•✿°∞🥀°❀🖤❀°🥀∞°✿•............
❌ امان از این گناه... ⚠️گناه بد اخلاقی قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: انما بعثت لأتمّم مكارم الاخلاق؛ مبعوث شده ‏ام تا اخلاق كريمه و فضائل انسانى را اتمام و اكمال نمايم. (بحار الأنوار، ج ‏68، ص382) 🔸يكي از مهمترين مكارم اخلاقي كه پيامبر اكرم به دنبال رواج آن بودند، بود. 👈يكي از مهمترين مظاهر خوش اخلاقي، خوب در منزل است. و خدا نكند شخصي در خانه اش بد اخلاق باشد. 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 🌸 آیت الله مظاهری،در كتاب ارزشمند «تربيت فرزند ، از ديدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، مي آورند: 🔵فردی را می شناختم که آدم خیلی خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است، به او گفتم تو که آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟ 👈گفت: وای از در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! 👈بعد به من گفت: بيا برويم قبرم را نگاه كن جلو رفتم و ديدن ته قبرش سوراخ است 👈گفت:وقتي مرا داخل قبر گذاشتند، قبر چنان مرا فشار داد كه تمام روغن من گرفته شد و رفت در اين سوراخ. اگر سوراخ تنگ نبود، روغنها را نشانت مي دادم. 📚 تربيت فرزند از نظر اسلام، ص101 [با اندكي تلخيص].
| شهید مهدی زین‌الدین ◽️در زمان غیبت چه کسی منتظر است؟ ◽️۲۷ آبان، سالروز شهادت سردار مهدی زین‌الدین ▫️گرافیک: محمد شکیبـا ⬇️ دریافت نسخه‌ی باکیفیت |۲۰مگابایت https://rizy.ir/ARw92m ⬇️ دریافت https://rizy.ir/7wlJ |