اولین موکب تخصصی کودک و نوجوان #عمود۹۰۹ طرح مشارکت کسب و کارها در خدمات و هدایا و نذورات جهت کودکان و نوجوان حاضر در طریق نجف به کربلا جهت پرداخت نذورات نقدی و همکاری با شرکت ها و مجموعه های فعال در زمینه کودک و نوجوان با شماره (۰۹۰۵۷۶۸۶۸۰۹) تماس بگیرید #حیاتنا_الحسین #اربعین۱۴۰۲ جهت کسب اطلاعات بیشتر ⬇️⬇️⬇️ @khane_madahan_ir 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan

#انتشار_شمارۀ_دهم #ماهنامۀ_خانوادۀ_مبلغان به گزارش روابط عمومی «مجتمع آموزشی پژوهشی تبلیغ»، شمارۀدهم#ماهنامۀ_خانوادۀ_مبلّغان،(ویژۀ همسران و فرزندان طلاب و مبلغان) منتشر گردید. 🔻عناوین مطالب این شماره عبارتند از: 💎دانش‌افزایی: 🔖پیام فرمانده (الگوی اسلامیِ تربیت) 🔖نگاه داریم تا نگاه 💎دانش‌افزایی: 🔖یمانی‌ها و خراسانی‌های عجول! 🔖دلباختۀ صبور 🔖حاج‌آقای مشکل‌گشا 6 (با اجازۀ شما) 🔖آسیب‌های فضای مجازی‌ات را بشناس (روابط همسران 4) 🔖کارد به استخوان؛ کار با استخوان (2) 🔖خوشبخت‌ترین آدم دنیا 🔖اشک‌های سازنده (2) 🔖عشق سه طرفه 🔖چی بخونیم؟(شصت پرسش اعتقادی) 🔖قصه‌های من و مادربزرگ (3) 🔖میهمان ناخوانده 🔖بازی - گوشی 💎مهارت افزایی: 🔖تفاوت‌های من و همسرم (4) 🔖تربیت صحیح نوجوانان 💎بصیرت افزایی: 🔖جنایتِ نابخشودنی 💎با مخاطبان: 🔖آغوش اَغَشت 🔖می‏تونی بگی؟(به همراه اسامی برندگان شماره قبل) 👈 دریافت فایل ماهنامۀ خانوادۀ مبلغان شماره دهم سامانه ارسال یادداشت‌ها و مقالات جهت انتشار در ماهنامه👇 🌐http://mobaleghankhanvade.ismc.ir 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan

شمارۀ دهم #ماهنامۀ_خانوادۀ_مبلّغان،(ویژۀ همسران و فرزندان طلاب و مبلغین) 📌جهت مطالعه هر یادداشت؛ روی عنوان آن در فهرست مطالب، کلیک کنید. 📌با لمس آدرس‌های اینترنتی در پاورقی‌ها، وارد سایت مورد نظر خواهید شد. 📌جهت استفاده از همه امکانات فایلpdf ماهنامه، برنامه زیر را نصب کنید👇 https://b2n.ir/n91136 #شماره_دهم_ماهنامه_خانواده_مبلغان 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan 🌐http://mobaleghankhanvade.ismc.ir

🛑🎥فضیلت زیارت پیاده کربلا در کلام امام صادق (علیه السلام) 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan

❇️نگاه داریم تا نگاه عِدّه‌ای می‌گویند: «سفر اربعین سخت است، 80 کیلومتر پای پیاده، در گرمای 50 درجه، در گردوغبار، بدون برنامه‌ای از پیش تعیین‌شده برای آب، غذا، اسکان، حمام و نظافت؛ خوابیدن زیر پتویی که هر ساعت رواندازِ یکی بوده، غذاهایی که با طبع‌ات سازگار نیست، فشارِ جمعیت، ازدحام، جاماندن از گروه و گم‌شدن در آن غُلغُلۀ قیامت و بدتر از همه تاول پاها، گرفتگی عضلات، بیماری و همه این‌ها در دیار غربت و مردمی که زبانشان با شما فرق می‌کند و... ✍️محمود مقدمی 🔖برگرفته از شماره دهم ماهنامه خانواده مبلغان #زیارت_اربعین #تبیین_تا_قیام 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan

#مهمان_ناخوانده دانه‌های درشت عرق، پیشانی آفتاب‌سوخته و گونه‌های چنگ‏زده‌اش را براق‌تر کرده بود. صدای لالایی خواندنی که بیش‏تر شبیه ناله و مویه بود، اتاق کوچکش را پر کرده بود. با صدای بلند خودش، تکان شدیدی خورد، از خواب پرید و نشست. دستی به‌صورت نمناکش کشید و خیسی عرق و اشکش را با شال عربی‌اش پاک کرد. نفس‌نفس زدن‌های پیاپی گلویش را خشک کرده بود. دست دراز کرد تا لیوان نصفۀ آب را بردارد. نگاهش روی صورت حسان ثابت ماند. حسانِ کلافه، نچ‏نچی کرد و لیوان را به دست حلیمه داد: نمی‌خوای تمومش کنی؟ ادامه ماجرا را اینجا مطالعه کنید. 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan

🎥 تنها گوشه‌ای از حیات حماسی دختر شهید صدرزاده #شیرزن‌انقلابی‌دهه‌هشتادی👌👌👌 قم، دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan

📜 متن زیارت اربعین 👌🏻با ترجمه و متن روان ☀️ بهتره تاظهر اربعین بخوانیم 📲 برای دیگران هم بفرستید به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan

💢نگاه متفاوت یا چرخش زمان؟ همانطور که پاشنه‌ی کفشم را بالا می‌کشیدم حرفهای دکتر را با خودم مرور می‌کردم.《اگر سلامتیت برات مهمه حتما باید روزی ۴۰ دقیقه پیاده روی کنی ۲۰ دقیقه رفت ۲۰ دقیقه هم برگشت》 در خانه را آهسته بستم تا مبادا بچه‌ها از خواب بیدار شوند. تایمر گوشی را روی ۲۰ دقیقه تنظیم کردم. کنجکاو بودم و تمام فکرم این بود که ۲۰ دقیقه‌ام کجا تمام می‌شود. مثل کسی که وارد بازی حدس شده باشد مکانهایی را مدنظرم گذاشتم تا ببینم کدام حدسم درست از آب در می‌آید. فقط تندتند راه می‌رفتم و به پایان ۲۰ دقیقه فکر می‌کردم. انگار مسیر خیلی طولانی شده‌بود. خسته و کلافه ادامه می‌دادم. پسر بچه‌ای با مادرش در ایستگاه اتوبوس ایستاده بودند و باهم حرف می‌زدند《ببین چقد هوا خوبه نه از آلودگی خبریه و نه از گرما تا میتونی کِیف کن》 زنی میانسالی همانطور که از کنارم می‌گذشت به گلهای انار درخت کنار خیابان اشاره کرد و گفت:《وای چه خوشگله خدا خیرش بده هر کی این درختای خوشگل را اینجا کاشته آدم دلش حال میاد》تازه متوجه گلهای انار شدم واقعا زیبا بود. آلارم گوشی پایان ۲۰ دقیقه اول را فریاد زد. به خودم گفتم《انقد فکرت درگیر این کردی که ببینی کجا ۲۰ دقیقه تموم میشه نه خوشگلیای مسیرت را دیدی نه از این ۲۰ دقیقه چیزی فهمیدی》 می‌توانم زیبایی‌ها را ببینم و زیبایی را هدیه دهم. باید راه رفته را برگردم اما این بار باید از ۲۰ دقیقه‌ام بهتر استفاده کنم. نفس عمیقی کشیدم و ریه‌هایم را از هوای مطبوع صبحگاهی پُر کردم. ذکر گویان، قدم‌هایم را سریع بر‌داشتم. زنانی که از کنارم عبور می‌کردند را به یک لبخند و سلام صبح بخیر مهمان می‌کردم. انگار گلها، درختان، پرندگان و... تازه در مسیرم قرار گرفته‌بودند و خودشان را به من نشان می‌دادند. به خودم که آمدم جلوی درخانه بودم. به نظرم این بار مسیر کوتاه‌تر و جذاب‌تر بود. سرحال کلید را در قفل در چرخاندم و در را باز کردم. ✍️مریم نوری امامزاده‌ئی #طلبه_نوشت 🏡به خانوادۀ مبلغان بپیوندید👇 🌐https://eitaa.com/khanevademoballeghan