eitaa logo
💖خانواده خوشبخت🏘️
345 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
649 ویدیو
60 فایل
و آدرس کانال های ما در ایتا 👇👇👇 http://eitaa.com/khaneyeashq♥️ 👇 http://eitaa.com/khanevadeh_mahdavi💖 👇 http://eitaa.com/hadyehasemani💝 لینک ایدی ما در ایتا برای پاسخگویی به سوالات شرعی شما عزيزان 👇👇👇 https://eitaa.com/sarbazegomnam313z
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام 🏴فرا رسیدن اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام ) تسلیت باد🥀
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم:🔻 کمپین برخورد جدی با استارت آپهای دیوار , دیجی کالا , فلایتو و اسنپ به دلیل تشویش اذهان عمومی درماجرای مهسا امینی https://www.farsnews.ir/my/c/163695 🚨 باید هزینه حمایت از فتنه را به شدت افزایش دهیم این یکی از این راه ها است، مطالبه کنید و به دیگران هم توصیه کنید ✅ تحلیل سیاسی و جنگ نرم http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032 https://farsnews.ir/my/c/163695
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 داستان کوتاه تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند، تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی می‌رفتند، مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد. غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد. چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند. غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت. بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند. در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند، غلام سکه‌ای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند. یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد.» تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از "عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.» من کنون فهمیدم که؛ "سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد. "آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی‌بودن می‌کنند، می بخشند."👌 "من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمی‌کردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی."
🌱 ✍️هر قفلی کلیدی داره... هیچکس قفل بدون کلید نمی‌سازه اگر قفلی در زندگیت می‌بینی شک نکن اون قـفل ڪلیدی هم داره... ✅کلید خیلی از قضاوتهای زندگی پـنج چیز است: ➊صـبر ➋توکل ➌تـلاش ➍آرامـش ➎ایمان به خدا
تا علی ماهش به سوی قبر برد ماه، رخ از شرم، پشت ابر برد آرزویش را علی در خاک کرد خاک هم گویی گریبان چاک کرد 💔😢💔 صلی الله علیک یا فاطمة الزهرا صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین