eitaa logo
انجمن ادبیات (خوان هشتم)
109 دنبال‌کننده
138 عکس
40 ویدیو
38 فایل
انجمن زبان و ادبیات‌فارسی پردیس فاطمه‌الزهرا (س) فرهنگیان اصفهان تاریخ تاسیس : آبان ۱۴۰۳
مشاهده در ایتا
دانلود
□ نام شعر: □ شاعر: □ بهمن ماه ۱۳۱۶ ققنوس، مرغ خوشخوان، آوازه‌ی جهان، آواره مانده از وزش بادهای سرد، بر شاخ خیزران، بنشسته‌است فرد. بر گردِ او به هر سرِ شاخی پرندگان. او ناله‌های گمشده ترکیب می‌کند، از رشته‌های پاره‌ی صدها صدای دور، در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه، دیوار یک بنای خیالی می‌سازد. از آن زمان که زردی خورشید روی موج کم‌رنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج بانگ شغال، و مرد دهاتی کرده‌ست روشن آتش پنهان خانه را قرمز به چشم، شعله‌ی خردی خط می‌کشد به زیر دو چشم درشت شب وندر نقاط دور، خلقند در عبور. او، آن نوای نادره، پنهان چنان که هست، از آن مکان که جای گزیده‌ست می‌پرد در بین چیزها که گره خورده می‌شود با روشنی و تیرگی این شب دراز می‌گذرد. یک شعله را به پیش می‌نگرد. جایی که نه گیاه در آنجاست، نه دمی ترکیده آفتاب سمج روی سنگهاش، نه این زمین و زندگی‌اش چیز دلکش است حس می‌کند که آرزوی مرغ‌ها چو او تیره‌ست هم چو دود. اگر چند امیدشان چون خرمنی ز آتش. در چشم می نماید و صبح سفیدشان. حس می کند که زندگی او چنان مرغان دیگر ار به سر آید در خواب و خورد، رنجی بود کز آن نتوانند نام برد. آن مرغ نغزخوان، در آن مکان ز آتش تجلیل یافته، اکنون، به یک جهنم تبدیل یافته، بسته‌ست دم به دم نظر و می‌دهد تکان چشمان تیزبین. وز روی تپه، ناگاه، چون به جای پر و بال می‌زند بانگی برآرد از ته دل سوزناک و تلخ، که معنیش نداند هر مرغ رهگذر. آنگه ز رنج‌های درونیش مست، خود را به روی هیبت آتش می‌افکند. باد شدید می‌دمد و سوخته‌ست مرغ خاکستر تنش را اندوخته‌ست مرغ! پس جوجه‌هاش از دل خاکسترش به در. □ _______________________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
□ نام شعر: □ شاعر: خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه. گرچه می‌گویند: «می‌گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران.» قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟ بر بساطی که بساطی نیست در درون کومه‌ی تاریک من که ذره‌ای با آن نشاطی نیست و جدار دنده‌های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می‌ترکد " چون دل یاران که در هجران یاران " قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟ □ _______________________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
□ نام شعر : □ شاعر : آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید ! یک نفر درآب دارد می سپارد جان یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتررا پدید آرید آن زمان که تنگ می بندید بر کمرهاتان کمربند در چه هنگامی بگویم من ؟ یک نفردرآب دارد می کند بیهوده جان قربان! آی آدمها که برساحل بساط دلگشا دارید نان به سفره جامه تان بر تن یک نفردرآب می خواند شما را موج سنگین را به دست خسته می کوبد بازمی دارد دهان با چشم از وحشت دریده سایه هاتان را زراه دور دیده آب را بلعیده در گود کبود وهرزمان بی تابیش افزون می کند زین آب ها بیرون گاه سر، گه پا . آی آدم ها ! او زراه دوراین کهنه جهان را باز می پاید می زند فریاد و امید کمک دارد آی آدم ها که روی ساحل آرام ، درکار تماشائید ! موج می کوبد به روی ساحل خاموش پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش می رود نعره زنان، وین بانگ بازازدورمی آید آی آدم ها ! و صدای باد هر دم دلگزاتر در صدای باد بانگ او رهاتر از میان آب های دورونزدیک باز درگوش این نداها آی آدم ها ! □ _______________________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
□ شعر : □ شاعر : تو را من چشم در راهم شباهنگام که می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم تو را من چشم در راهم شباهنگام در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم تو را من چشم در راهم. □ _______________________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
□ شعر : □ شاعر : □ سال 1331 «ری را»... صدا می‌آید امشب از پشت «کاچ» که بند آب برق سیاخ تابش تصویری از خراب در چشم می‌کشاند. گویا کسی ست که می‌خواند… اما صدای آدمی این نیست با نظم هوش‌ربایی من آوازهای آدمیان را شنیده‌ام در گردش شبانی سنگین؛ ز اندوه‌های من سنگین تر. و آوازهای آدمیان را یک‌سر من دارم از بر. یک‌شب درون قایق دل‌تنگ خواندند آن چنان که من هنوز هیبت دریا را در خواب می‌بینم. ری را.ری را... دارد هوا که بخواند. در این شب سیا. او نیست با خودش، او رفته با صدایش اما خواندن نمی‌تواند. ـــــــــــــــــــــــــ نشانه‌گذاری در شعر نیما یوشیج همیشه مجادله‌برانگیز بوده است. نشانه‌گذاری و متن شعر که در بالا آمده، بر اساس کتاب ِ مجموعه اشعار نیما یوشیج، انتشارات زرین، چاپ اول انجام گرفته است. ـــــــــــــــــــــــــ پی‌نوشت‌ها: ۱- معنای «کاچ» در منابع مختلف به‌صورت «قطعهٔ کوچک جنگل در میان مزارع»، «کچلی‌های زمین»، و «بخشی از جنگل که درخت‌های آن را کنده‌اند» آمده‌است. ۲- بند آب: به‌صورت «حفره‌هایی که به دست روستاییان برای آبیاری زمین‌هایی که به آن مشرف است، ایجاد می‌شود»[۱۳] و «برکه‌ای مصنوعی که به‌منظور آبیاری زمینهای اطراف احداث می‌شود»[۱۴] معنی شده‌است. ۳- ری‌را: برخی منابع «ری‌را» را نامِ زن دانسته‌اند. برخی دیگر معتقدند که ری‌را یک صوت است. این کلمه که دارای واکه‌های بلند «ای» و «آ» است، با سه‌نقطه‌ای که بعد از آن آمده، فضای ابهام را ایجاد می‌کند. شاعر با استفاده از صدای مبهم مرکب از دو هجای کشیده، حس شنیداری مخاطب را از آغاز شعر تحریک می‌کند. معانی دیگر «ری‌را» در زبان مازندرانی عبارت‌اند از: (۱) بیدار باش، به هوش باش، هشدار؛ «ری‌را» در بازی‌ای به همین نام در مازندران یعنی «بپا و هوشیار باش» (۲) نام زنی که باید تیزهوش و کاردان باشد (۳) نام پرنده‌ای کوچک‌تر از گنجشک و شبیه به آن. □ ___________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
4_5816587751281131897.MP3
زمان: حجم: 4.96M
یک نفر در آب می‌خواند شما را... شعر : شاعر : اجرا : ___________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
نیما یوشیج4_5857057355505603223.mp3
زمان: حجم: 18.74M
شعر : آی_آدمها شاعر: اجرا : ، ،‌ ___________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
Nima Youshij4_5956555130525454863.mp3
زمان: حجم: 11.21M
شعر: شاعر: اجرا : ___________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
Nima Youshij | @Schahrouzk4_5767126628727526573.mp3
زمان: حجم: 6.67M
شعر: شاعر: اجرا : □ موسیقی: قطعه‌ی کجایی از و علی بهرامی‌فرد _______ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
Nima Youshij | @Schahrouzk4_5834655214111559951.mp3
زمان: حجم: 5.03M
شعر: شاعر: اجرا: ___________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
بدعت_ها_و_بدایع_نیما_یوشیج_اخوان_ثال.pdf
حجم: 12.39M
مهدی اخوان ثالث "بدعت ها و بدایع نیما یوشیج" اثری است از "مهدی اخوان ثالث" متخلص به "م. امید" که در آن مجموعه ای از چند مقاله ی او در مورد "نیما یوشیج" کنار هم قرار گرفته و به نوعی ادای دین شاگرد در حق استاد و معرف آرا و بدایع "نیما یوشیج" است. در میان شاعران نیمایی، "م. امید" از متعهدترین افراد بود که بیش از هر شاعر دیگری به ذهنیات، و نحوه ی بیان "نیما" وفادار ماند. می توان گفت سهمی که "مهدی اخوان ثالث" و "احمد شاملو" در معرفی شعر "نیما" به محافل ادبی داشته اند، بسیار در پذیرش آن به عنوان سبکی نو و سپس شکوفایی اش نقش داشته است. "اخوان" هم همچون "نیما" نشان داد که صرف بدیع بودن زبان، به اثر رنگ تازگی نمی بخشد و این فکر و نگاه شاعر است که باید نو شود. □ ___________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom