*#گاهی یک زن از انبوه خستگی ها و آرزوها*
*#پناه میبرد به کنج اشپزخانه اش*
*می شوید ،هم میزند و میپزد*
*و آخر کار برای خودش یک*
*#استکان چای میریزد*
*و در کمال ناباوری حالش #خوب میشود …*
*همین قدر ساده … همین قدر عجیب ....*
@khanom_kocholoo
*#گاهی یک زن از انبوه خستگی ها و آرزوها*
*#پناه میبرد به کنج اشپزخانه اش*
*می شوید ،هم میزند و میپزد*
*و آخر کار برای خودش یک*
*#استکان چای میریزد*
*و در کمال ناباوری حالش #خوب میشود …*
*همین قدر ساده … همین قدر عجیب ....*
@khanom_kocholoo