🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹
مادر بزرگم یه بار بهم گفت:
آدمی رو پیدا کن
که بخاطر داشتنت احساس غرور کنه و
احساس ترس برای از دست دادنت.
قدرتو و بدونه و بهت احترام بزاره و بی
منت دوست داشته باشه ...♥️
🎀@delbrak1🎀
🌱🍃🥰🌸💖
بانو جان..
تو یک زنی...
زیبا باش ...
لباس خوب بپوش
ورزش کن
مواظب بدن و اندامت باش
هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد
همیشه بوی عطر بده
مطالعه کن و آگاهی ات را بالا ببر.
خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در يک خلوتِ دل انگیز مهمان کن
برای خودت گاهی هديه ای بخر
وقتی به خودت و روحت احترام می گذاری
احساس سربلندی می کنى
آنوقت ديگر از تنهايی به ديگران پناه نمی بری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می کنی
يادت باشد...
برای یک زن عزت نفس غوغا ميکند.♥️
🎀@delbrak1🎀
به همسرتان دروغ نگوئید
❤️
دروغ گویی باعث میشود احترام در رابطه از بین برود. زمانی که یک دروغ از یک فرد در رابطه دیده شود، تمام حرفهای دیگرش نیز زیر خط شک میرود. بهتر است آگاه باشید که در رابطه باید به خاطر داشته باشید که دروغگوئی یکی از مهمترین خط قرمزهای تمام روابط زناشوئی است و شکستن آن، به معنی سوق یافتن به نابودی یک رابطه محترمانه و پایدار میباشد. اهمیت صداقت در رابطه شاید بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنید.
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃 توی هیئت عاشق شدم 🎀@delbrak1🎀
دختر هستم ۱۷ ساله راستش می خواستم کمی درد و دل کنم.
من همیشه به دین و احکام پایبند هستم ، همیشه درگاه خداوند برام بهتر از هر اغوش دیگه ای هست. همه از سر به زیر بودنم تعریف میکنن و به نوعی سرم قسم میخورن.
راستش یک ساله موضوعی منو خیلی ازار میده
همه چی از شب هفتم محرم پارسال شروع شد که من به دسته عزاداری نگاه میکردم که حواسم نبود و پشت سرم پسری رو دیدم
حدودا ۲۲ ساله که همه چی تمام بود از هر لحاظ پسر خوبی بود و من همون لحظه دلم ریخت تا حالا هیچ پسری حتی چهره های معروف نتونسته بود منو اینطوری به وجد بیاره
و دختری نبودم که بفهمم عشق در یک نگاه چیه ، همیشه سرم به درس و کتابه و رسیدن به شغل معلمی ولی من عااااشق شده بودم . نمی دونم چه حکمتی بود که من هر کجا نگاه می کردم هر جا می رفتم ایشون رو می دیدم
یعنی شده سر بالا می کردم ایشون رو می دیدم . اون شب من اصلا نتونستم بخوابم با چند رکعت نماز از امام حسین (ع) خواستم که این پسر مال من بشه.
گفتم شاید تحت تأثیر هوای نفس قرار گرفتم مگه میشه یه اقا پسری که نه میشناسم نه می دونم کیه اینقدر منو دچار خودش کنه .
از محرم پارسال تا به امروز این اقا پسر رو خیلی دیدم وقتی خرید می کنم وقتی بیرون هستم و با هر بار دیدن داغون میشم این همه دعا کردم راستش این اولین بار بود از ته دلم از امام حسین حاجت دلم رو می خواستم .
راستش هیچ کس از دل من خبر نداره قسم می خورم این احساسی که من دارم هیچ وقت گذرا نبوده خیلی با خودم طی کردم که فراموش کنم ولی نمیشه
من راحت می تونستم با شماره دادن با اون اقا پسر در ارتباط باشم ولی رابطه با جنس مخالف خط قرمزمه
. یه شب وقتی دیدمشون حلقه ای تو دستشون بود و احساس می کنم ازدواج کردن ولی قلبم قبول نمیکنه تا حالا هیچ وقت اینجوری نبودم
. از خدا خواستم فراموشش کنم اما هر شب خوابشو میبینم چهره اش هیچ وقت از یادم نمیره .
با دیدن این اقا پسر میفهمم که دنیا باز قشنگی های خودشو داره میگن هیچ عشق مثل عشق اول ادم تو زندگیش نمیشه و من اینو تجربه کردم .
این اقا پسر خیلی خوب و مذهبی هستند و من مطمئن هستم امسال محرم در مراسم حضور دارن نمی دونم برم یا نه ولی وقتی می بینمشون قلبم انگار میخواد از جا کنده بشه .
همیشه مراقب دلتون پاکتون باشین .
امیدوارم بتونم فراموششون کنم ببخشید طولانی شد .
لطفا واسم دعا کنید 🙏
🎀 @delbrak1🎀
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹
آویزون گریزون
گریزون آویزون..
یعنی هرچی آویزون همسرت بشی اونو از خودت گریزون میکنی و هرچی گریزون یا دست نیافتنی باشی اون آویزون تو میشه
میانه رفتار کن😁
🎀@delbrak1🎀
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
من یک عروس هستم ...صحبتم با عروسهای خانواده است
🎀 @delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من یک عروس هستم ...صحبتم با عروسهای خانواده است 🎀 @delbrak1🎀
اصلا فاز این عروس هایی که اجازه نمیدن همسرشون به خانواده شون سر بزنه رو درک نمیکنم
مگه خانواده و پدر و مادر دشمن فرزندشون هستن
من خودم ی عروسم حالا فکر نکنید خانواده شوهرم رویایی برخورد میکنن و روابطمون بدون عیب و نقص هست
گاهی ایقد مادرشوهرم حرصم میده که تا چند روز حالم بده ولی خب مطمعن هستم که همسرم و بچه هام رو خیلی دوست داره و موفقیت ما خوشحالش میکنه...
من شاغل هستم و خانواده دار ی جورایی سوگلی خانواده
ولی مثل کوزت کارهای خونه مادر شوهرمم رو انجام میدم و بیشتر از مادرم بهش کمک میکنم.
خداشاهده هیچ وقت نه خودم و نه جاری هام کاری نکردیم ارتباطشون کم بشه روز به روزم بهتر میشه
من واقعا همسرم رو دوست دارم و مادرشوهرم رو با زبون تندش پذیرفتم. بلاخره منم روزی مزد صبرم رو میگیرم😍
برعکس ی خواهر دارم ذره بین گذاشته رو رفتار مادرشوهرش ایقد حاشیه و مشکل دارن
🎀 @delbrak1🎀
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
توسل به حضرت ام البنین ...
مجرب🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
ختم سوره یاسین؛ به این صورت که فرد، از شب جمعه مابین نماز مغرب و عشا تا هشت شب، به تعداد فرزندان حضرت امالبنین و حضرت زهرا سلام الله علیهم، به تلاوت سوره یس اهتمام ورزد. به این نحو که از شب جمعه آغاز کند و اولین شب، به نیابت از حضرت عباس سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه کند و مابین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت امالبنین را خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت امالبنین (ذکر مخصوص تسبیح ام البنین) کند.
در شب دوم که شب شنبه میشود، به نیابت از عبدالله دیگر فرزند حضرت امالبنین، شب سوم به نیابت از عثمان فرزند سوم، شب چهارم به نیابت از جعفر فرزند چهارم، شب پنجم به نیابت از حضرت زینب، شب ششم حضرت ام کلثوم، شب هفتم به نیابت از امام حسن (ع) و شب هشتم که مجددا شب جمعه میشود، به نیابت از امام حسین (ع) اعمال را تکرار کند. سپس با ذکر مصائب حضرت ابا عبدالله به حضرت امالبنین متوسل شده و از ایشان طلب حاجت کند که ان شاءالله برآورده میگردد
🎀 @delbrak1 🎀
خوشا درخت ِ همیشه جوان ِ عشق، خوشا!
که ریشه چون بدواند، هماره می پاید...
سلام صبح زیباتون بخیر و نیکی😍
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
🎀 @delbrak1 🎀
دلبر . .🍃🌸
حال و هوایی دیگر می گیرد
لحظه هایی که تو در کنارمنی ؛
تعبیر" بهشت" ، جز این
خلوت های عاشقانه نیست!
بودنت، بوی عشق می دهد ؛
بوی" آرامش " ؛
تو جریان حیاتی در رگِ زندگی!🌼💜•
• · · · · · • ✢ • · · · · · •
🎀 @delbrak1 🎀
هدایت شده از Sara
❌ماجرای تارا دختری که عاشق پسر خاله میشه اما.....
کیارش: میخواستم یه چیزی بهتون بگم.
همه ساکت شدیم دلم بد جور شور میزد..
کیارش دست بهانه رو که کنارش نشسته بود و سرش و انداخته بود پایین تو دستش گرفت و ادامه داد
کیارش: وقتی بهانه رو دیدم انگار خدا چیزی رو که میخواستم برام آفریده و به عنوان هدیه برام فرستاده. حالا میخوام اجازه ازدواج منو بهانه رو بدید.😢😱😭😭😭ادامه داستان 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
.
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
❌ماجرای تارا دختری که عاشق پسر خاله میشه اما..... کیارش: میخواستم یه چیزی بهتون بگم. همه ساکت شدیم د
#پل
#قسمت3
. وقتی کیارش از تو دستشویی اومد بیرون رفت تو آشپزخونه . نمیدونم شاید دیدن چهره ی عادی کیارش یک دفعه همتا رو جری کردکه رفت طرف در و کفشاشوپوشید و درو باز کرد که داد کیارش رفت رو هوا
-: گفتم بیا تو .
همتا: من میخوام برم مدرسه
کیارش: تو بیخود میکنی. مگه دست توئه که هر روز دلت بخواد بری هر روز نخوای نری؟
همتا: من میرم.
کیارش رفت طرف درو درو قفل کرد و با تحکم گفت برو گم شو تو اتاقت. همتا در حالیکه بغضش
ترکیده بود فریاد زد اگر نذاری برم خودمو از پنجره پرت میکنم بیرون و میرم نمیتونی جلومو بگیری.
کیارش چند لحظه به همتا نگاه کرد و بعد کلید و گذاشت تو قفل و رفت تو اتاقش . همتا چند لحظه مکث کرد و بعد مثل پرنده ای که از قفس آزاد شده آنچنان از در رفت بیرون و دوید طرف خیابون که تا من به خیابون برسم از دیدرسم دور شده بود. داشتم اطرافمو نگاه میکردم که دیدم کیارش در حالیکه داره میره طرف ماشینش گفت بیا برسونمت. سوار ماشین کیارش شدم و راه افتادیم. دلم میخواست بدونم چرا کیارش یک دفعه رضایت داد که همتا به مدرسه برگرده و همین سوالو ازش کردم. کیارش خندید و گفت همتابیخود میکرد نره مدرسه. من مبهوت موندم. از دیدن چهره ی من کیارش خندید و گفت:
دخترخوب آدمها اینطوری هستن وقتی یه چیزی رو دارن قدرشو نمیدونن باید حتما اون چیز ازشون گرفته بشه. مثل همین نفسی که میکشی. تا حالا چند بار نفسهاتو شمردی و یا حتی فکر کردی که نفس کشیدن مهمه؟ قول میدم اصلا بهش فکر هم نکردی حالا همین تو اگر یکی بیاد دست بذاره رو گلوت و بخواد خفه ات کنه تازه میفهمی نفس یعنی چی درسته؟
من که تو فکر حرفهاش بودم جواب ندادم. خوب همتا هم باید آزادی مدرسه رفتن و اون آینده ازش گرفته میشد و دورنمایی که دوست نداره داشته باشه بهش داده میشد تا بفهمه مدرسه رفتن اجبار نیست بلکه تعهدیه که آدم در قبال ساختن آینده اش داره. حالا اگر بعد از دیپلمش دلش نخواست ادامه تحصیل بده اون با خودشه ولی تا قبل از اون این ماییم که باید راه و چاه و نشونش بدیم. من فقط چیزی رو که داشت ازش گرفتم تا برای دوباره به دست آوردنش تلاش کنه میخواستم بترسه که ترسید وقتی گفت خودشو از پنجره پرت میکنه پایین فهمیدم این همتا دیگه نه تنها از مدرسه غیبت نمیکنه بلکه شاگرد درس خونی هم میشه.
همینطور که حرف میزد به لبهاش نگاه میکردم اول داشتم به حرفهاش گوش میکرد ولی وقتی گفت آدما اینطورن که قدر چیزی که دارن نمیدونن یاد خودم افتادم فکر کردم اگر کسی خاله رو از من بگیره یا کاوه یا همتا حتی فکرش هم دیوونه ام میکرد وقتی فکر کردم که یکی کیارش و ازم بگیره قلبم تیر کشید برای یک لحظه حسی بهم دست داد که گفتم الانه که خفه بشم. انگار تازه کیارش و میدیدم . چشمای سیاه و درشتشو. لبهای قلوه ایشو. صورت گندمیشو. دلم داشت براش پر میکشید این حسی بود که تا اون روز تجربه اش نکرده بودم… انقدر تو این حس غرق بودم که وقی کیارش رسید دم در مدرسمون من هنوز داشتم نگاهش میکردم.
کیارش: هی خانوم کجایی؟ رسیدیم.
یک دفعه به خودم اومدم.
_: وای ببخشید حواسم نبود.
کیارش خنده ای کرد که دلم براش ضعف رفت.
کیارش: خداحافظ
-: خداحافظ.
ازاون روز انگار یه چیزی تو قلبم اضافه شده بود چون حس میکردم قلبم گنجایش نداره حس میکردم هر آن ممکنه قلبم بترکه . هر جا کیارش بود هم دلم میخواست اونجا باشم هم دلم میخواست فرار کنم و برم جایی که کسی نباشه نمیدونستم اسم این حسو چی بذارم. من فقط یه دوست صمیمی داشتم اونم اسمش بهانه بود ولی نمیتونستم حسمو بهش بگم بهانه و من تا اون روز فقط در فکر درس و مدرسه و آینده و این چیزها بودم ..
🎀 @delbrak1🎀
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
این تجربه شخصی من هست
واقعی🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
چند سالی بود که من محبت و شوق زیارت اباعبدالله ( علیه السلام ) را داشتم و دعا می کردم که خدا نصیب کند ، ولی خیلی أسرار به دعا نداشتم به قولی به کمال نرسیده بود.
دوستی داشتم که ایرانی نبود کافر بودو خداوند رحمت بی نهایتش را شامل حالش کرده بود و مسلمان شده بود و شیعه . و سال قبل رفته بود کربلا و از زیارتش برای ما می گفت ، و من از أین که فیض زیارت کربلا نصیب ایشون شده و چرا نصیب من نمی شود خیلی حسرت می کشیدم . تا أین که محرم رسید و شبهای محرم خوشبختانه در کشوری که من بودم مراسم به خوبی برگزار می شد . أین محرم دل من خیلی شکسته بود به حدی که در گریه های روضه به شدت منقلب می شدم و ندا می کردم که : آقا جان می دانم ناقابلم ... ولی شما مرا به کرمت مهمان کن .
هنوز ده روز از عاشورا نگذشته بود که خواب مادرم ( خدا بیامرزدشون) را دیدم ، آمدن دست من را گرفتن بردند به دو حرم که نزدیک هم بودند و خادمین حرم لباس بلند و کلاه مخصوصی به سر داشتند .
خلاصه صبح که برای همسرم خواب را تعریف کردم گفتند حرم حضرت عباس علیه السلام و حضرت اباعبدالله علیه السلام بود .
و هنوز محرم صفر تمام نشده بود که من از یک کشور دور با فرسنگها فاصله عازم مشهد مقدس و از آنجا کربلای معلا شدم و به قدری مقدمات أین سفر سریع و آسان انجام شد که قابل باور نبود .
و من أین تجربه رو بدست آوردم که تا شوق وصال واقعی در ما نباشد به مقصد نمی رسیم .
و زیارت کربلا برای من لحظه به لحظه آش درس بود ..
🎀@delbrak1🎀
شوهرم بعد ده سال میخواد زن دوم بگیره چون....
🌸🍃
سلام جانم ممنون از کانال بی نهایت خوبتون
ممنون میشم مشکل منم بزارید تا نظر اعضا رو بدونم چون دیگه نمیدونم چیکار کنم
من و همسرم ۱۰ ساله ازدواج کردیم ولی متاسفانه بعد تلاش های بسیار و دکتر رفتن فهمیدیم ک من نازام و اینکه همه راه ها امتحان کردیم و رحم من نمیتونه بچه بپذیره خلاصه
الان بعد ۱۰ سال ک عاشقانه همو دوست داریم همسرم میخواد زن دوم بگیره به خاطر بچه
البته میگ هم من باشم و هم زن دومش میگه فقط به خاطر بچس و البته خانمی رو هم انتخاب کرده و پسندیده....
ما روزای سختی رو تو این سال ها داشتیم مستاجری و کار سخت و من قالی میبافتم و...
الان تازه یه ساله خونمون ساختیم و تلکمیل شده وسیله هامو عوض کردم و کار شوهرم رو به راه شده و ماشین خریدیم....
ولی با این حال چطور بمونم و شوهرمو با کسی تقسیم کنم یا اینکه چطور طلاق بگیرم؟؟؟خیلی سخته...
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
شوهرم بعد ده سال میخواد زن دوم بگیره چون.... 🌸🍃 سلام جانم ممنون از کانال بی نهایت خوبتون ممنون میشم
عزیز برید بچه از پرورشگاه بگیرید هم ثواب میکنید هم طعم بچه داری رو میچشید
و هر دوتاتون با هم بمونید
شوهرت هر چی بگه به تو بیشتر محبت کنه نمیتونه نمیشه دوتا زن رو مث هم دوست داشت کنار هم داشت و شما با وجود یه زن دیگه نمیتونی زندگی کنی
اگه شوهرت قانع نشد طلاقت بگیر بهتر از اینکه کنار زن دیگه زندگی کنی نظرمن اینه
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
شوهرم بعد ده سال میخواد زن دوم بگیره چون.... 🌸🍃 سلام جانم ممنون از کانال بی نهایت خوبتون ممنون میشم
#پاسخ_اعضای_خوبمون ❤️
سلام عزیز دلم خوبی
برای خانمی که ۱۰ سال ازدواج کرده و بچه دار نمیشه عزیزم این دکترا مواد شون همش،شمیایی من اصلن این دکترا برای بچه دار شدن قبول ندارم یه اقوام دار شوهرم اینقدر رفت دکتر تا خسته شد ۵ ماه رفت طب سنتی گیرش اومد بعد زندایی من ۱۰ سال بچه گیرش نمیومد اومد دارو عطاری گرفت خورد بعد ۳ ماه گیرش اومد ۱۰ سال هرچی رفت دکتر گیرش نیومد من خودم همون دارو عطاری که زندایم خورد گرفتم خوردم منم گیرم اومد
اسم دارو عطاری این
برز کاهو
تخم شملی
میل
این دارو برو عصاری بگیر شبانه روز دم کن بخور من همرا این دارو عسل میکردم تو سرنگ میزدم تو رحمم این دارو دوماه برای من جواب دادا برو بگیر بخور تا خدا بخواد دامنت سبز بشه...😍
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
🎀 @delbrak1 🎀
#سوال_اعضای_خوبمون 😍
سلام منم س ۳۶همسرم ۳۸ساله مشکل من باهمسرم خیلی خانواده دوست واسه من بچهاوقت نمیزاره سرهرچیزی قهرمیکرداویل زندگی من ۲۰سال ازدواج کردم اوایل من منت کشی میکردم بخاطرزندگیم باخانوادم رفت وامدنمیکرددعواراه مینداتت ولی من باخانوادش رفت وامدمیکنم خیانت ازش دیدم درحدپیام.ناراحتی میکردم .سریک خیانت ۵سال پیش قهرکردم رفتم خونه پدرم مهرگذاشتم اجرابعد۲ماه بخاطربچهام برگشتم .شوهرم گفت اگه میخوای که من دیگه قهرنکنم بایدمهرت ببخشی منم قبول نکردم الان ۳سال توخونه بامن حرف نمیزنه رابطه جنسی داریم ولی حرفی که میخوادبزنه به بچهامیگه من بشنوم خیلی عذاب میکشم راستی من قبل اینکه مهرم بزارم اجرا۶ماه قبلش توخونه قهربودبدون کلام.هرچی درخواست کنم خریدخونه کم نمیزاره ولی کارت پول توخونه نمیزاره بایدخودش خریدکنه خرید لباس بچهام خودش منودخالت نمیده اذیت میشم تورابخدااگه میتونین منوراهنمایی کنین ممنون میشم من بخاطربچهام تواین زندگی موندم الان توارایشگاه مشغول به کارم خودم سرگرم کردم..
🎀 @delbrak1 🎀
🌸🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃🍃
خانم کانالمون از یک بخشش و کارخیر میگه
وقت زایمان جاریش..چقدر غم انگیز😔
🎀 @delbrak1 🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃🍃 خانم کانالمون از یک بخشش و کارخیر میگه وقت زایمان جاریش..چقدر غم انگیز😔 🎀 @delbrak1 🎀
همیشه معتقدم از هردست بدی از همون دستم میگیری....ماه آخر بارداری جاریم بود و هر لحظه ممکن بود که زایمان کنه...هیچکس رو نداشت...
از بچگی یتیم شده بود...
باهم توی یک ساختمون بودیم..ساختمون دوطبقه برای خودمون بود...بنام من بود..
کلا تمام اموال همسرم برای منه...
تااینکه یه روز جاریم تماس گرفت و گفت درد دارم...
خودمو با عجله بهش رسوندم..بردمش بیمارستان...
توی بخش زایشگاه گوشیش رو بمن تحویل دادند...
نیم ساعت بعد با دیدن پیامی که روی گوشیش اومد دلم هری ریخت پایین...
شماره ناشناس نوشته بود دخترعمو بهت تسلیت میگم غم آخرت باشه...
دنیا روی سرم خراب شد آخه جاریم جز شوهرش که برادرشوهرم بود هیشکی رو نداشت....
فورا زنگ شوهرم زدم دیدم گریه میکنه..
متاسفانه روز زایمانش همسرش آسمانی شد...تصادف کرده بود...
خیلی سخته که موقع تولد بچه ت شوهرت نباشه😔
روز تولد پسرش و فوت شوهرش یکی شد...
خلاصه براش مادری کردم...توی اون شرایط سخت خدا نصیب هیچکس نکنه😔
طبقه بالای خونمون رو کلا به خودش دادیم...دلم نیومد که بی سرپناه بشه...آخه برادرشوهرمم هیچی نداشت...
هرچیزی برای خودمم میخریدم برای اون و پسرشم میخریدم...
خدا بعد از اون هزاربرابرش رو بهم رسوند..زندگیمون پر از برکت شد...همسرم مغازه خرید یه خونه دیگه خریدیم...
الان پسرش مثل پسر خودم میمونه...
وقتی میتونیم خوبی کنیم چرا بد باشیم....😊😊😊
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
🎀 @delbrak1 🎀
هدایت شده از 🧕خانُــــم بَــــــلا💞
تایم جذاب😍
#نگم_براتون
🍀بیاین از عالی بودن یا شیرین کاری؛ خراب کاری ؛ سوتی دادن ؛ آشپزی،خودتون و همسرتون بگین 💓
هر حرف و چیزی که اتفاق افتاده تعریف کنین زود باشین دیگه💣
قلبهای بلاااا 😍
شوتینگ کنین برام
📲📱👇👇
@saraadmin1
❌❌
دوستان جدیدمون خیلی خیلی خوش اومدین😍
کنارمون بمونین ،از تجربه های همدیگه استفاده کنیم😍🙏🙏
پیامی برای امروز :🌸
و آدم کیمیاگر است!
او می تواند روحی لطیف و نورانی را
از دلِ کوه های سرسخت ِ زندگی
استخراج کند....🌸🍃
صبحتون قشنگ😍
🎀 @delbrak1 🎀
🍃🍃🍃
من 27سالمه و اقامون32. راستش هفت ساله ازدواج کردیم. من 6سال خانوم غری بودم! 😐 #لجبازی میکردم و الکی گیر میدادم!...🌱🌸
بنده خدا اقامون افسرده شده بود. الان هفت ماهه داریم طعم واقعی زندگی رو میچشیم. خیلی از کانالتون یاد گرفتم😊
دیروز شوهرم از سرکار اومد، دیدم اخماش تو همه😒 قبلا گیر میدادم و دعوا میشد. اما دیروز، بلند با هزار ادا گفتم:
🌸 در وا شد و گل اومد ,,, علی اقا خوش اومد. 🌸
وای! شوهرم از این رو به اون رو شد. محکم بغلم کرد. گفت: ای جان! کی سرودی اینو؟😂 تا فرداش حسابی شارژ بود و خوش اخلاق.
خلاصه میخوام بگم تا اخم میکنن، شما اخم نکن. بعضی وقتا خسته میشن. ما باید ارامش بهشون بدیم. با ارزوی خوشبختی واسه همه اجیام. 😍
🎀 @delbrak1 🎀
ده راهکار برای جذب انرژی مثبت
1- روز خود را با دعا، نیایش و شکرگذاری شروع کن
2- همان طور با دیگران رفتار کن که دلت می خواهد با تو رفتار شود
3- در هر وضعیتی سعی کن بیشتر جنبه های مثبت را ببینی
4- از کنترل کردن همه چیز دست بردار
5- زندگی پر از صلح و صفا را تجسم کن
6- نگران آینده نباش، تنها برنامه ریزی کن و به خدا توکل کن
7- از دلخوری دست بردار
8- اوقاتی را در طبیعت سپری کن
9- در مقابل دیگران جبهه نگیر
10- آرامش را در وجودت احساس کن
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
🎀 @delbrak1 🎀