eitaa logo
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
3.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
بلاها 😍اینجا اومدیم یادبگیرم بجای غُری بودن قِری باشیم تا ببینیم کل زندگی مثل همون دوران نامزدیه😍😍🕊. لینک کانالمون👇🏾👇🏾 https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
مشاهده در ایتا
دانلود
تجربه ی اعضای کانال 👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
تجربه ی اعضای کانال 👇👇
😔 سلام عزیزم امیدوارم حال خودت وحال دل کوک کوک باشه ان‌شاءالله هرچی از خدا میخوای بهت بده ادمین جان خواهش میکنم پیام منو بزار تو گروه که مادرای سرزمینم براشون یه تلنگری باشه که بیخیال بچه هاشون نباشن وبه هرکس وناکسی اعتماد نکنن سارا جان من 38سال سن دارم در سن 12سالگی 😔 عموم بهم تعرض کرده!!! من هرگز نمیبخشمش خدا کنه از سر خودش در بیاد خداکنه خدا چوب محکمی بهش بزنه ویاد کار اشتباهش بیفته مامان من اینقدر بیخیال بچه هاش بود خدا میدونه ما پنج تا خواهر بودیم ویه داداش که موقعی که مدرسه ها تمام می‌شد مامانم ما رو می‌گذاشت خونه پدر بزرگم اصلا براش مهم نبود که دوتا عموی مجرد تو خونه پدربزرگم هست من خیلی از اون زمان تا الان که مادر سه تا بچه هستم همش میگم هرگز مادر وعموم رو نمیبخشم خیلی در حقم ظلم کردن مادرای گروه تو رو خدا اینقدر بیخیال بچه هاتون مخصوصا دخترتون نشید که مثل من روحیشون داغون بشه وذهنشون خراب من همیشه وهر روز برای عموم دعا میکنم میگم خداکنه خیر از زندگیش برداشته بشه خداکنه خدا از سر خودش در بیاره نه از سر دخترش دخترش گناهی نداره خودش خداکنه به زمین گرم بخوره خداکنه روزی بشه یه بلایی سرش بیاد که خودم برم پیشش وبهش بگم این بلا رو خدا سرت آورد بابت اون کار کثیفت 😭😭😭😭😭😭خدا لعنتش کنه 🎀@delbrak1🎀
حالا که اقدام کردم باردار نمیشم 🌸🍃🌸🍃🍃 سلام وممنون ازکانال خوبتون داستانهای زیبای کانالتون منوپایبندکرده منم الان۱۱ساله ازدواج کردم واوایل ازدواجم گول همسرم‏ روخوردم که فعلابچه دارنشیم بعدمتوجه شدم داره بهم خیانت میکنه خیلی اذیت شدم وتوزندگیم سختی کشیدم تااومدم شکایت کردم ودرخواست طلاق دادم دیدم برگشت وابرازپشیمونی کردتعهددادآدم بشه ازترس هرزگیش۶سال خودم جلوگیری کردم تامطمئن بشم به راه اومده حالاکه اقدام کردم خبری نیست بهترین دکتررفتم نذرونیازکردم میگن مشکلی نداری ولی هنوزباردارنشدم حالاکه کانالتون رودیدم خواستم بگم برای منم دعاکنیدانشالله خدابه همه اولادسالم واهل صالح بده واز دعای شمایک بچه سالم واهل صالح به من بده.ممنونم ازکانال خوبتون 🎀@delbrak1🎀
✨❤️ چقدر قشنگه ؛ شنیدن صدای ضربان قلب کسی که دوستش داری چقد قشنگه تماشای چشمای قشنگ کسی که دوستش داری چقدر قشنگه آغوشه کسی که دوستش داری دوست داره ♥️؛) ────𝐥𝐨𝐯𝐞 ᥫ᭡ 𝐲𝐨𝐮──── 🎀@delbrak1🎀 ‌ ‌ ‌ خانومِ آقامونم😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. من نياز دارم به يه حس خوب به يه آرامش به يه شخص به تو به تو به تو به تو به تو👫🏻❤️ ────𝐥𝐨𝐯𝐞 ᥫ᭡ 𝐲𝐨𝐮──── 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غصه فردا را بزار فردا بخور امروز را زندگی کن... 🐚⃝⃤ 🎀@delbrak1🎀
🍂❤ عزيز من! زندگي، بدون روزهاي بد نمي شود، بدون اشك و درد و خشم و غم نمي شود. اما، روزهای بد، همچون برگهای پاييزي؛  باور كن كه شتابان فرو مي ريزند، و در زير پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان مي شكنند و درخت استوار و مقاوم بر جای مي ماند. عزيزمن! برگهاي پاييزی، بی شك، در تداوم بخشيدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشيدن به تداوم درخت، سهمی از ياد نرفتنی دارند.... 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای کاش مثل حس بویایی، حس چشایی، حس لامسه حسی هم داشتیم به نام حس هشدار، حس اعلام خطر ... وقت ها که اشتباهی و بی‌حساب و کتاب غرق رابطه ای می شدیم می آمد و تذکر می داد برای زیاد خوب بودنمان می آمد و تلنگر می زد که فلانی حواست را جمع کن! داری زیادی خودت را وقفش می‌کنی، داری خطر می‌کنی، بد عادتش می‌کنی، داری هلش می‌دهی توی یک جاده یک طرفه... می آمد و با قاطعیت می گفت یاد بگیر کمی پرتوقع باشی! دوستت دارم هایت را آسان خرج نکن برای عشقی که به پایش می‌ریزی همانقدر عشق بخواه، برای احساسی که هدیه اش میکنی همانقدر احترام بخواه، می‌گفت کمی به خودت بیا... لطفا... لطفا... لطفا مراقب غرورت باش! آنقدر هشدار می‌داد آنقدر تذکر می‌داد آنقدر زنگ خطر می‌زد که اگر می خواستیم هم نمی‌توانستیم بی‌خیالش شویم. اصلا ای کاش در مواقع لزوم دستی نامرئی می‌شد و چنان محکم می‌خواباند توی گوشمان که از خواب بیدار می‌شدیم از خوابی که دیدنش باعث یک عمر تباهی‌مان می‌شود...! 🎀@delbrak1🎀
همیشه که به خیانت نیست! گاهی همین نبود یک گوش شنوا کار رابطه را می سازد. وقتی که دست کم میگیریم و دریغ می کنیم لمس یک نوازش ساده را یک کلمه محبت آمیز و یک تعریف صادقانه را یک ارتباط چشمی عاشقانه را.... کار رابطه تمام می شود با همین دل دل کردن ها با همین امروز و فردا کردن ها با همین ندیدن ها و توجه نکردن های گاه و بی گاه! همه این موارد به ظاهر ساده قابلیت این را دارند تا هوای آفتابی رابطه را تیره و تار کنند و کار رابطه را یکسره...! 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر چیزی حدی دارد..! حتی زیباترین رفتارها و قشنگ‌ترین خصلت‌ها هم وقتی از حدش می‌گذرند تبدیل به آسیب می‌شوند، و به آدم ضرر می‌رسانند! انسان بی آنکه بداند بیشتر وقت‌ها سخت‌ترین ضربه‌ها را از باورهایش می‌خورد! از اینکه می‌خواهد در هر شرایطی خوب بماند و مدال افتخار صبر و شکیبایی را به گردن بیندازد… بارها به خودش پشت می‌کند تا دیگران را راضی نگه دارد… آنجا که باید فریاد بزند سکوت می‌کند آنجا که باید از حقش دفاع کند، گذشت می‌کند آنجا که باید تذکر بدهد حرفی نمی‌زند و اینگونه است که هر روز بدی‌ها بیشتر تکرار می‌شوند و خوبی‌ها کمرنگ تر… چون همیشه عده‌ای خطا می‌کنند و عده‌ای بی وقفه می‌بخشند ما همانطور که در برابر رفتارهای منفی‌مان مسئولیم در برابر خوبی هایمان هم مسئولیت داریم که به جا و به اندازه خرج کنیم… و ای کاش با تصمیم‌های اشتباه "انسانیت" را در چشم آیندگان به "حماقت" تبدیل نکنیم..!!! 🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#قسمت_دهم #ماهچهره 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 خودش هم کنارمون نشست و گفت حرف زدین چی شد؟ میخواین چیکار کنین.حبیب
🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 حبیب مثل همیشه با قربون صدقه نامه رو شروع کرده بود و نوشته بود توی یکی از شهرهای اطراف تهران خونه گرفته یه سری وسایل ضروری از پس اندازش خریده و خونه فقط منتطر ما دوتاست تا زندگیمونو داخلش شروع کنیم. ادامش نوشته بود امشب ساعت یک به بعد دم خونتون منتظرم هر وقت همه خوابیدن وسایل ضروریتو بردار و بیا ماشین گرفتم خودمونو به اتوبوس ها برسونیم. ته دلم ذوق کرده بودم از این که قراره از شر احسان خلاص بشم و به عشقم برسم توی دلم غوغایی بود ولی از طرف دیگه یه هول عجیبی توی دلم افتاده بود و همش با خودم فکر میکردم اتفاق بدی میفته. مدام سعی میکردم خودمو اروم کنم و میگفتم این فکرارو نکن به خاطر حرف های طلعته که چنین فکرهایی توی سرت افتاده هیچ اتفاقی نمیوفته راحت از این شهر میری و زندگیتو با حبیب شروع میکنی.همین که اروم میشدم به خانوادم فکر میکردم به این که دیگه هیچوقت نمیتونم پیششون برگردم و دوباره ببینمشون بیشتر از همه دلم برای طلعت تنگ میشد و نمیدونستم که قراره چجوری دوریشو تحمل کنم. ولی باز خودمو دلداری میدادم و میگفتم هیچکس بیشتر از حبیب دوستت نداره. فقط حبیب بود که به راه چاره برات پیدا کرد و از این وضعیت نجاتت داد. فکرم که اروم شد خیلی اروم چند دست لباس و یه سری وسایل ضروری برداشتم و داخل یه ساک دستی گذاشتم ساکو توی کمدم زیر لباس ها قایم کردم و از اتاقم بیرون رفتم. دلم میخواست روز آخر بیشتر خونوادمو ببینم انگار از همین الان دل تنگشون شده بود.همش چشمم به ساعت بود و منتظر بودم شب بشه. بلاخره بابام اومد و بعد از اینکه شام خوردیم همه یکی یکی برای خواب اماده شدن.به اتاقم رفتم و طلعتو صدا زدم 🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 حبیب مثل همیشه با قربون صدقه نامه رو شروع کرده بود و نوشته بود توی یکی از شهرهای اطراف ته
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 همین که وارد اتاق شد مثل دیوونه ها بغلش کردم و گفتم خیلی دوستت دارم ابجی. طلعت که حسابی تعجب کرده بود خودشو عقب کشید و گفت بسم الله دیوونه ای چیزی شدی؟ یه دفعه این کارها چیه میکنی؟ برای این که دستم رو نشه من هم خودمو عقب کشیدم و گفتم ای بابا محبت هم به تو نیومده دلم خواست بغلت کنم دیگه چه عیبی داره؟ برو بیرون اصلا نخواستیم میخوام بخوابم.طلعت همونطور که با تعجب نگاهم میکرد از اتاق بیرون رفت و قبل از این که کامل از اتاق خارج بشه گفت خدا شفات بده دختر.هرچی به اخر شب نزدیک تر میشدیم حس های بد بیشتری پیدا میکردم و دلشورم بیشتر میشد دیگه حتی نمیتونستم با اون دلایل بیخود و مسخره خودمو اروم کنم.ساعت از دوازده گذشته بود که همه ی چراغ های خونه خاموش شد. دو دل بودم نمیدونستم برم یا نه میترسیدم کسی بیدار باشه و برای رفتن به دسشویی به حیاط بیاد ولی بلاخره دلمو به دریا زدم و پنجره ی اتاقمو باز کردم و ساکمو خیلی اروم توی حیاط گذاشتم. خودم هم از پنجره بالا رفتم و بیصدا کف حیاط پریدم. ساکو از روی زمین برداشتم و خواستم به سمت در برم که صدای ریز ریز حرف زدن سمیه به گوشم رسید.فکر اینجاشو نکرده بودم سمیه چندین بار شب بیدار میشد و طلعتو به خاطر دستشویی تا حیاط میکشوند. حسابی هول کردم و به سمت در دویدم درو اروم باز کردم ولی موقع بستن در بدجوری به هم خورد.دیگه نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم مثل دیوونه ها تا سر کوچه دویدم و خوشبختانه حبيب سر کوچه به ماشینی که کرایه کرده بود تکیه داده بود چندین بار پشت سر هم گفتم بریم بریم زود باش حبیب بیدار شدن. 🎀@delbrak1🎀
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بچه ی دومم رو باردار بودم که متوجه خیانتش شدم و......
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بچه ی دومم رو باردار بودم که متوجه خیانتش شدم و......
همسرم خیلی بداخلاق بود ومن چون تو شهرغریب بودیم خیلی بهش وابسته بودم هیچوقت نمیذاشت من از خونه بیرون برم ولی خودش با دوستاش میرفت . گاهی که همکاراش دعوت میکردن شام از خونه میرفتم بیرون . خیلی دوستش داشتم . تجربه دوم:هیچوقت به شوهرتون نچسبید مستقل باشید . دوست داشتنتونم همیشه ابراز نکنید فقط گاهی بگید تا براش خوش آیند باشه. بعد از مدتی یکی از همکاراش نامزد کرد . همون موقع همسرم از کارش خسته شد و ول کرد اومدیم شهر خودمون پدرم براش یه کار خوب پیدا کرد . دوستش که نامزد بود بعد از اومدن ما به شهرمون ازدواج کردن . همسرم گفت پاگشا دعوتشون کنیم خیلی با همکارش صمیمی بود. منم قبول کردم . اینا که اومدن من تازه فهمیدم خانمش از یه خانواده خیلی سطح پایینه همش سعی میکردم بهش کمک کنم به همسرم میگفتم براش کادو بخریم میومدن خونمون براش بهترین غذاها رو درست میکردم . مثلا بیرون میرفتیم به شوهرش نمی گفت به من مثلا بستنی بخر به شوهر من می گفت . منم می گفتم عب نداره حتما با ما احساس راحتی داره . شب و روز به شوهرم پیام میداد به من وسایل بخر نمیتونم برم بیرون . اونم میخرید . البته پولش و میداد . خلاصه اینکه خب ادامه بدم . یه شب با همسرم نشسته بودیم با شوخی زدم رو دستش تعادلش و از دست داد گوشی از دستش افتاد دیدم نوشته دوست دارم داد بزنم همه دنیا بفهمن دوستت دارم . به همسرم گفتم به اون دختره فرستادی گفت غلط کردم . اون شب بدترین شب زندگیم بود تا صبح بیدار بودم همش فک میگردم که وای چرا من من که همیشع به خودم میرسیدم همیشه به شوهرم میرسیدم با بد اخلاقیاش کنار میومدم با تمام عیب و نقصش وای هنوزم اون شب یادمه صبحش همسرم بهم پیامارو داد نگاه کردم دیدم با درد و دل شروع شده اون درد و دل میکرد تا به اینجا کشیده خلاصه زنگ زدم به دختره گفتم چرا اینکارو کردی گفت وای نگو فقط درد و دل تنهایی بود و چی و چی به همسرمم گفت دیگه نمخوامت . بهمن ماه سال ۹۳ بود همسرم گفت خواهرت تازه زایمان گرده خوشی خانوادت و بهم نزن واسا بعد از عید برو به منم یه فرصت میدی . قبول کردم . دلم برای مامانم میسوخت فک می کرد من خیلی خوشبختم وصف دوست داشت من به شوهرم همه جا پر بود . ماه بعد هر چی منتظر شدم دیدم پریود نشدم رفتم بی بی گرفتم دیدم وای خدایا حاملم . بعد که همسرم فهمید باردارم خیلی خوشحال شد . اون دختره از خونشون قهر کرد رفت خونه مامانش رابطش با شوهرم دوباره شروع کرد . دیگه به روی خودم نیاوردم انگار نه انگار که میدونم . خدا بهم یه آرامش داده بودم نمیگم غصه نمیخوردم چرا خیلی ناراحت بودم ولی حرص نمیخوردم . حاملگی خیلی سختی هم داشتم استراحت مطلق بودم همسرم خونه رو تمیز میکرد غذا میپخت برام حتی زیرم ظرف میاورد ولی همچنان با اون رابطه داشت طوری بود که بهش میگفت طلاق بگیر خودم ساپورتت میکنم . هر روز پیاموشون و میخوندم . تا اینکه خانواده دختره از خونه انداختنش بیرون خانواده شوهرشم قبولش نمی کرد . مجبور شده بود پناه ببره خونه فامیلای شوهرش به همسرم پیام داده بود به همسرت بگو حلالم کنه . من زایمان کردم خیلی سخت روزای سختی داشتم . تجربه بعدی اینکه هیچوقت تو زندگی مظلوم نباشید من مظلوم بودم اگه الان بود اون دخترو همسرمو جرش میداد . مرد باید از همسرش حساب ببره . شاید قلب شکسته درست بشه ولی اعتماد از دست رفته هیچوقت ترمیم نمیشه . یادمه سریال ماه و پلنگ پدر ملکا بهش گفت تقصیر خودتم بود که دوستت و شوهرت و باهم تنها گذاشتی . هیچوقت کسی رو بیش از حد وارد زندگیتون نکنید . الان پسرم سه سالشه ولی ترس دارم و اعتماد ندارم . خانما از همسرتون زیاد تعریف نکنید و خودتون دست کم نگیرید . اگه تعریف کردید سریع بگید مثلا فلانی می گفت اندامت چقد قشنگ شده بذارید دیده بشید 🎀@delbrak1🎀
"دلایـل بی‌وفایـی مـردان بـه همسـرانشان" 1⃣ رفتار تحکم‌آمیز زن با شوهر 2⃣ سرزنش کردن مرد توسط زن 3⃣ بی‌توجهی زن به رابطه‌ی زناشویی 4⃣ توجه بیشتر زن به خانواده‌ی پدری خود 5⃣ تمرکز بیش از حد زن بر روی فرزندان و یا دوستان 6⃣ وقتی زن مانند یک مادر با همسرش رفتار می‌کند 7⃣ وقتی زن بذر شک و تردید را در ابتدای رابطه می‌کارد 8⃣ زنانی که به کار و مادیات بیشتر اهمیت می‌دهند. 🎀@delbrak1🎀
‍ ❣آیین همسرداری❣ 👤 حرفای دلم به خانمم ای کاش تو که زن زندگيمی اين رازها را بدونی: 👌🏻 منو تحسین کن. 👌🏻 می دونم که همیشه با من موافق نیستی و بعضی از تصمیم هامو را نمی پسندی، اما همیشه تاکید کن که عاشقمی. 👌🏻 سعی کن نیازهای مهم منو با صداقت برطرف کنی. زوری باشه و دلت نخواد ؛ من میفهمم😔 👌🏻منو همین طور که هستم بپذیر و سعی نکن تغییرم بدی. 👌🏻طوری باهام رفتار کن که احساس کنم بی همتا هستم؛ گاهی مردها مثل پسربچه ها می شوند 🎀@delbrak1🎀
🔵تا حالا شده حسابی وقت بذاری براي همسرت یه غذای خوشمزه درست کنی؟ هی منتظر باشی از غذات تعریف کنه...! ولی اونقدر که انتظار داری تعریف نشنوی؟ تا حالا شده؟؟ ❌می دونم وقتی منتظری تعریف کنه ازت و تشکر لازم رو نمی کنه ... براي اینکه مجبورش کنی تشکر کنه ازت، بهش می گی : دیدم این غذارو دوست داری برات درست کردم... یا می گی ببخش نمکش کمه... 🔵یعنی یه ایراد میذاری روش تا بگه ممنون،اتفاقا خیلیم خوب شده دستت درد نکنه...اما می دونی این کارت اشتباهه؟ مرد با این کار از جانب شما لطفی احساس نمی کنه ،حس می کنه زیر دین شما رفته... 🔵وقتی به مردتان لطفی ارائه می دهید، با ارائه دلیل و یا بازبان بی زبانی(معذرت خواهی) او را به تشکر مجاب نکنید. 🎀@delbrak1🎀
اگه دوست داری با حرز امام جواد از بلایای آخرالزمان در امان باشی، حرز مبارک امام جواد رو لمس کن ببین چی برات نشون میده😍👇 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 👆تا عید غدیر با هر خرید از ما هدیه بگیرین😍جا نمونین🥰
تا زمانی که دائما خود را با دیگران مقایسه می کنید، هیچوقت احساس خوبی نسبت به خود پیدا نمی کنید. یکی از طرز تفکرهای اشتباهی که در جامعه حاکم شده است این است که مثلا یکی از همکاران ما ترفیع می گیرد و ما فکر می کنیم که از او عقب افتاده ایم. یا جاری مون یا خواهر شوهر مون یا یکی از نزدیکان مون پولدار شد و ماشین و خونه و لوازم خونگی گرون قیمت خرید و ما عقب موندیم. اگر مواظب نباشیم همیشه کسی یا چیزی وجود دارد که باعث می شود احساس کنیم که نسبت به دیگران عقب افتاده ایم. باید این اصل را به یاد داشته باشیم که: تا زمانی که دائما خود را با دیگران مقایسه می کنید، هیچوقت احساس خوبی نسبت به خود پیدا نمی کنید. زندگی مسابقه دادن با دیگران نیست. مسیر زندگی هر فرد با دیگری فرق می کند. ما در زندگی فقط باید با خودمان مسابقه بدهیم و روی خودمان تمرکز کنیم، نه روی دیگران. باید سعی کنیم تا هرروز از روز قبل بهتر باشیم پس حواسمان هست که مقایسه کردن «خودمان» با «دیگران»...❌ ممنوع ❌ 🎀@delbrak1🎀
فن تمام کردن بحث و دعوا🤗 یکی از راه هایی که باعث میشه دعوا کم بشه، خندیدنه چطوری؟ آنتونی رابینز میگه: با زنم اختلاف پیدا کردیم. اون عصبی شد و رفت توی اتاق. وقتی از اتاق اومد بیرون یه بوق از قبلا داشتم که فشارش دادم. خانمم از ترس پرید بالابعدش بهم نگاه کردیم و خندیدیم. ازاونجا به بعد هر وقت مشکلی پیش میاد یکیمون بوق رو فشار میده. بعد بحث خنده دار میشه سعی کنید این روش رو امتحان کنید. وسط اختلاف یه چیز شاد بگین. یه شیطنت انجام بدین. همو ببوسین یا بزنین یواش پشت کمر هم و فرار کنین. اون وقت بعدا که یاد اون خاطره بیفتین غمگین نمیشین. بلکه خنده تون میگیره و این خیلی مهمه 🎀@delbrak1🎀
رفتار با 💜همیشه بخصوص در حضور مادر شوهر به وضعیت شوهرتان برسید. 💜در حضور او به پسرش احترام بگذارید و این را بدانید که با اولین بی احترامی به شوهر آنهم در حضور مادر شوهر،به او نشان دادید که اختلاف دارید و به او اجازه دادید که در زندگی خصوصیتان دخالت کند. 💜در حضور او از شوهرتان بدگویی نکنید. 💜همواره مراقب هزینه هایی که صرف زندگی، لباس، و وسایل آرایش خود میکنید باشید.لازم نیست دیگران از هزینه های کوچک زندگی شما باخبر شوند.با این کار شما به اختلافات خانوادگی دامن میزنید. 💜فقط خصوصیات بد او را نبینید و از خصوصیات خوب او نیز تقدیر کنید. 💜هرگاه تحت تاثیر محبتهای او قرار گرفتید آنرا به شوهرتان بگویید تا او بداند که مادرش را دوست دارید. 💜با سردی با او حرف نزنید و سعی کنید دوستانه تر باشید. 💜در جمع حرمت او را بیشتر از سایر مواقع حفظ کنید و جلوی پایش بلند شوید. 💜از هدایایی که از او میگیرید تشکر کنید.بدانید که او دوست دارد شما را در لباسی که برای شما خریده است ببیند. •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا