#حرف_دل_اعضا
سلام من خواستم داستان زندگیم و براتون بگم من و اقای
5سال بود ک واقعا هم دیگه رو دوس داشتیم و خانواده هامون هم مخالف ازداوج ما بودن من تو این 5سال خیلی سختی کشیدم ی شب ک بابام فهمید با اقایی مون حرف میزنم ازساعت 12شب تا 5صبح منو با لوله پلاستیک اب زدب من میگفت ک باید قید شو بزنی اما من پرو صبح باز با بدن کبود زنگ زدم ب اقایی بهش گفتم کلی گریه کرد و ناراحت شد خلاصه از اون جایی هم ک ما میرفتیم بیرون قایمکی ی روز لو رفتیم همه فهمیدن کلی کتک خوردیم صبح رفتیم ازمایش واس ازواج اما خو کلی حرف شنیدیم الان 10ماه ک عقد کردیم خدارو شکر همه چیز خوبه بخدا قسم اقامون روز ک عقد کردیم ی 5هزاری نداشت من فقط ی گوشی خریدم و ی دست گل تازه پول گوشی م هم بعد دو ماه نامزدم کار کرد خلاصه چیزی هم ک خرج کرد واس عقدمون قرض کرد خدارو شکر الان تو این ده ماه کل وسایل ک ب عهد اقامون بده خریده فقط تنها مشکلی ک داریم ضامن نداریم ک اقامون وام شو بگیره عروسی کنیم تو رو خدا برام دعا کنید،راستی اینم بگم فقط مادرپدرای عزیز با ازواج بچه هاتون مخالفت نکنید انقد سخت نگیرید بقران من وقتی ک عقد کردم فقط ی حلقه ازدواج گرفتم تازه شم کل فامیلای نامزدم دهن شون وا مونده ک انقد پرتوقع نیستم ولی خداروشکر نامزدم در هرتوان ش هر چی خواستم محیا کرده بدون این ک ی ریال باباش کمک ش کنه تازه اقامون هم ب پدرش هم کمک میکنی از لحاظ مالی منم چیزی نمیگم خدا عوض شو میده تو رو خدا برام دعا کنید زود وام نامزدم جور بشه
⛱️@delbrak