eitaa logo
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
3.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
بلاها 😍اینجا اومدیم یادبگیرم بجای غُری بودن قِری باشیم تا ببینیم کل زندگی مثل همون دوران نامزدیه😍😍🕊. لینک کانالمون👇🏾👇🏾 https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
مشاهده در ایتا
دانلود
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#پل #قسمت38: 💎هیچ حسی نسبت به من، کسی که بهش پیشنهاد ازدواج داده نبود. حس کردم زیر این تهی بودن دار
حسرت تو رو داشت که اگر لحظه ای حتی نگاهم به نگاه کسی میفتاد کوس رسوایی این عشق ممنوع همه جا زده میشد. نمیشد اون روزا کسی منو ببینه و نفهمه چمه جز تو . جز تویی که همه چیزم بودی. من از شکیبا خواستم که منو از این خونه ببره که اگر نرفته بودم تو همون روزها یا روانی میشدم یا میمردم. من رفتم که مبادا لحظه ای حتی نگاهم و آهم و رفتارم باعث آزارتون بشه. ولی تمام مدت برای خوشبختیتون دعا میکرد خوشحال بودم که حداقل تو به عشقت رسیدی. تا تمنا به دنیا اومد تمنا برای من سمبلی از تو بود سمبل عشق از دست رفته ام انقدر دوستش داشتم که انگار دختر خودمه برای همین برگشتم تو این خونه والا من قصد برگشت نداشتم. تمام عشقی که دلم میخواست روزی به پای تو بریزمو ریختم به پای دخترت. میدیدی که لحظه ای از خودم جداش نمیکردم. چون تمنا برای من کیارش بود عشقم بود. تمام زندگیم. وقتی بهانه رفت و خورد شدن تو رو دیدم هر لحظه با تو میمردم و زنده میشدم. هر شبی که گریه میکردی تا صبح تو اتاقم تو بالشم فریاد میزدم و گریه میکردم هر روزی که حتی برای لحظه ای میخندیدی از ته دل میخندیدم. برای تو زندگی کردم با گریه ات گریه کردم با خنده ات خندیدم با عصبانیتت هزار بار مردم و زنده شدم. تا دیشب، تا دیشب که فکر کردم خدا به گریه ها ی چند ساله من نگاه کرده و دلش برام سوخته . فکر کردم اگر فقط بتونی منو تحمل کنی زندگی رو برات شیرین میکنم. صبح به این نیت بلند شدم که بهت جواب مثبت بدم ولی الان میگم نه کیارش چون فهمیدم تو منو برای خودم نمیخوای تو میخوای به بهانه نشون بدی میتونی بدون اونم زندگی کنی ولی نمیبینی که داری منو قربانی میکنی تو داری با خودتو زندگیت لج میکنی ولی منو فدای این احساس گذرات میکنی.من مستحق اینهمه ظلم نیستم کیارش . نباید با من این کار و میکردی هدیه ای که دیشب بهم دادی برای یک عمر با رویای تو زندگی کردن کافیه ولی از من نخواه که باز هم نقش یه پل و بازی کنم. دیگه میون هق هق گریه حرف میزدم. -: تمام مدت عمرم یه پل بودم. کاوه و همتا میخواستن همدیگر و ببینن من شدم دستاویز و پلی واسه این رابطه و آخرش تو بهم گفتی که سر این قضیه دیگه به من اعتمادی نداری. واسه بودن تو و بهانه من شدم یه پل که زیر لگدهاتون لهم کردید . بدون اینکه بفهمم از وجود من استفاده کردید که به هم نزدیک بشید . پیش خانواده اون تو پسر خاله ی من بودی و من پل ارتباطی شما. دیگه بسه کیارش دیگه نمیخوام این نقش و ادامه بدم. میخوام خودم باشم. بد یا خوب میخوام تنها باشم نمیخوام به خاطر اینکه تو به هدفت برسی من قربانی بشم. من میرم ،میرم و عشقتو برای همیشه با خودم میبرم میدونم بی تو یه جایی تو دلم برای همیشه میمیره . میدونم دیگه هیچوقت عاشق نخواهم شد برای اینکه تا آخرین نفسم عشق تو با منه ولی نمیخوام برات نقش یه مترسکو بازی کنم. میرم ولی بدون عاشق میمونم سالها دلم میخواست جرات اینو پیدا کنم که بهت بگم چقدر دوستت دارم ولی فکر نمیکردم یه روز اینجوری این حرفها رو بهت بزنم. با این همه خوشحالم که بهت گفتم.برات آرزوی آرامش میکنم.خداحافظ کیارشم. گفتم و سریع لباسهامو پوشیدمو از خونه اومدم بیرون. تا سر کوچه دویدم که دیدم شکیبا پشت سرم بوق میزنه سوار ماشین شدم . شکیبا بدون اینکه حرفی بزنه منو برد بام تهران. خلوت خلوت بود. از ماشین پیاده نشد میخواست تنها باشم. تا نیم ساعت نشستم و نگاه کردم روزها و شبهایی که با کیارش بودمو مرور کردم . تمام فریادمو از تو گلوم آزاد کردم. خداااااااااااااااااااا. چرا من؟ من که داشتم با یادش زندگی میکردم . چرا این کارو کردی چرا؟ 🎀 @delbrak1 🎀