#منم_درد_کشیدم
#تلنگر_ناب_اعضا
ماری جون سلام عزیزم. ویه سلام گرم وصمیمی هم خدمت همه ی دوستان مجازی. میخواستم تجربه ی خودمو به خانم مهربونی که از خانواده ی همسرش متنفر شده بگم .راستش من وهمسرم باهم همه جوره خوب بودیمو اختلاف نداشتیم فقط خانوادش بودن که باعث اختلاف ما میشدن .منم روز به روز تنفرم ازشون بیشتر میشد .چون باعث میشدن که شوهرم که همیشه عاشقم بود رو ازم دور کنن .تا اینکه یه روز یکی از اقوام دورمونو که چند ماهی بود از شوهرش به خاطر رابطه های پنهانیش #خیانت شوهرش جدا شده بود دیدم .برام کلی درد ودل کرد و از طرفداری خانواده ی شوهرش از پسرشون گفت خیلی دلم براش گرفت وبهش گفتم عیب نداره نفرینشون کن بذار سر دخترای خودشون بیاد.ولی اون خانم مهربون که سنشم از من خیلی کمتر بود به من گفت نه اصلا.نفرین من باعث میشه دعای من بالا نره تنفر چیز خوبی نیست.من از همه شون گذشتم .میخوام تو دلم هیچ کینه ای نداشته باشم که دعام پیش خدا بالا بره .اونجا بود که من به خودم اومدم .فهمیدم که من دارم اشتباه میکنم .منی که تو مهربونی زبانزد فامیل بودم ولی قلبم از کینه ی خانواده ی شوهرم پر شده بود.به حدی که حتی صورتشونو نمیبوسیدم .نگاهشون نمیکردم .ازشون فراری بودم .ولی حرفای اون روز فامیلمون تلنگری به من زد وکینه رو گذاشتم کنار .الان جوری شده که شوهرم بارها ازم تشکر میکنه به خاطر لطفایی که به خانوادش کردم
مادرشوهرم که فقط دعا میکنه هم برای دنیام هم آخرتم.خلاصه که تنفر بدترین چیزه عزیزم .قلبتو از کینه خالی کن وبا محبت کردن همه چیو از نو و درست بساز.ممنونم که نوشته هامو خوندید
#نفرین_نکردم_تا_دعام_اثر_کنه
⛱️@delbrak