🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹
داریوش ارجمند تو یکی از دیالوگاش میگفت:
وقتی به کسی تعهد داری توی همه چیز
مسئولشی.تو اشکش مسئولشی، تو غمش
مسئولشی، تو تنهاییش مسئولشی. اگه
یادت بره این تعهد، دنیا یادت میاره.
بدجوری ام یادت میاره❤🙂
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 داستان من .. 🎀@delbrak1🎀
سلام به همگی
ممنون میشم با خوندن داستانم بهم کمک کنید و منم مثل خواهر و دختر خودتون بدونید
من اسفند سال گذشته به صیغه آقایی در اومدم که روز اول که دیدمش هیچ حسی نداشتم بهش و اصلا رفتار و ظاهرش رو نمیپسندیدم ولی خانواده اصرار کردند که اخلاق و ایمان و خانواده داره و منم به اجبار قبولش کردم
تو این راه از خدا و ائمه هم کمک خواستم که با وجود اینکه ظاهر این آقا به دلم نیست ولی بهم بفهمونید که این مرد آینده منه
گذشت و بعد از صیغه ایشون خیلی خیلی به من محبت میکنند ، چه کلامی ، چه فیزیکی ، همه جوره منو میخواد و برای آرامش و خوشحالی من هر کاری میکنه منم تا حدی دوستش دارم ولی نه به اندازه اون ، چند بار هم سر مسائل مختلف باهاش بحثم شد
که ایشون سکوت میکردند و حق رو به من میدادند.
بعد از صیغه متوجه شدم که ایشون علائم یک انسان عادی رو ندارند ، همراه ایشون رفتیم دکتر و فهمیدیم ک تیرویید دارند و وضعیت آنزیم های کبدی هم مشخص نیست
ایشون به من قول هایی دادن که عملی کنند و از حق نگذریم تا الان خیلی ها رو عملی کردن ، پیگیر سلامتی شدن ، بخاطر من باشگاه رفتن و حتی تمرین های قد انجام میدن که قد دلخواه من رو داشته باشند ، دنبال گواهینامه رفتن ، و هزار کار و محبت دیگه ،
ایشون حتی به خاطر من دنبال درمان جای جوش صورتشان هم رفتند و هنوز هم پیگیرن.
پدرم هم تعهد کتبی از من گرفته که این آقا رو همسر رسمی خودم بدونم و دیگه حق ندارم اما و اگر تو کار بیارم ، لازم به ذکره ک فامیلا هم بیخبرن هنوز
با دادن تعهد به پدرم ، افسردگی گرفتم ، انگار قبلش بیشتر میخواستمش ، میترسم وارد زندگی بشم و پشیمون شم ، اون واقعا پسر خوبیه ، با هوش ، دانشگاه شریف درس خونده ، کارش هم خوبه ، ظاهرش رو هم کلا به خاطر من تغییر داره ، منم دوست دارم که عاشقش باشم ، اما میترسم ، هیشکی رو هم ندارم که حرفمو بفهمه ، دیگه نه نمیتونم بگم چون بدبخت میشم ، از کارما میترسم چون دلش میشکنه و هم خونه امن پدری میشه جهنم سرکوفت
ی راهکار بدین بهم ، ختم و دعا و نماز که محبتش بیفته به دلم و عاشقش بشم
من ایشون رو از حرم یک امام درخواست کردم ، که از قضا هم اسم اون امام هم هستن ایشون
دلمو قرص کنید ، من هیشکی رو ندارم
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#ماهچهره قسمت هفدهم 🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 حبیب یادت باشه که اینا خواهر و بردادراتن من تورو مثل پسر خودم میدونم.
#ماهچهره
قسمت هجدهم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
حبیب تشکر کرد و گفت ممنونم خاله جون خسته نیستم که کم کنارتون میمونم بعد میخوابم.كنار حبیب نشستم ازش خوشم اومده بود از داداش های خودم مهربون تر بود به حرف هام گوش میداد و میخندید. لیلیو به طرفش گرفتم و گفتم تو عروسک نداری؟ حبيب خندید و گفت نه ندارم. گفتم میتونی با لیلی بازی کنی اصلا تو میتونی بابای لیلی باشی چون اون بابا نداره.حبیب که از خنده غش کرده بود لیمو کشید و گفت چقدر شیرینی تو دختر. سرمو پایین انداختم و وقتی دوباره بالارو نگاه کردم موهام توی صورتم ریخته بود. حبیب موهامو مرتب کرد و پشت گوشم زد و انگار تازه چشمش به لکه ی تیره رنگ روی پیشونیم افتاد.دستی روی لکه کشید و رو به بابا گفت اخی حاجی پیشونیش چی شده. قبل از این که بابا جوابی بده خودم حاظر جوابی کردم و گفتم اون ماهه ماه اومده روی پیشونیم. اخه وقتی توی شکم مامانم بودم یه شب ماه از اسمون رفته و چون مامانم دستشو به پیشونیش زده ماه اومده روی پیشونی من.دوباره صدای خنده ی همه بلند شد و مامان بود که قربون صدقم میرفت. مامان جواب نگاه متعجب حبیبر داد و گفت ماه گرفتگیه پسرم اون طوری براش تعریف کردیم که غصه نخوره.حبیب که تازه متوجه شده بود دوباره نگاهشو به من دوخت و گفت پس باید اسمتو میذاشتن ماه پیشونی چون روی پیشونیت په ماه داری و این خیلی منحصر به فرده چون هیچکس دیگه روی پیشونیش ماه نداره.بابا با دقت به حرف های حبیب گوش میداد و بعد از تموم شدن حرفش گفت به نظر میاد سواد داشته باسی چند کلاس درس خوندی؟ حبیب سری تکون داد و گفت درسته حاجی تا همین امسالک بابام به رحمت خدا رفت مدرسه میرفتم ولی دیگه نمیتونم درس بخونم. بابام سری به نشونه ی تحسین تکون داد و گفت خوبه پس از حساب و کتابم سردر میاری؟
🎀@delbrak1🎀
#ارسالی_اعضای_کانال 😍
سلام وقت بخیر میخوام از زندگیم بگم
من موقع که ۷ سالم بود مامانم سرطان گرفت ،خیلی بد بود زندگی سختی داشتیم ۲ تا زن عمو داشتم که اونها می آمدن برای من و داداشام غذا درست میکرد، یکی از زن عمو ها بچه داشت هر موقع زن عمو میآمد خونمون اونم با خودش میآورد خیلی منو داداش کوچیکه اذیت میکرد،دستا مونو گاز میگرفت ،کتکمون میزد اما بااینکه اون از ما کوچیک تر بود بابام نمیزاشت دست بهش بزنیم یا بهش حرف بزنیم میگفت اگه شما فاطیما رو بزنید مامانش دیگه براتون غذا درست نمیکنه از گرسنگی میمیرید،مامانمون هم نبود ازمون دفاع کنه همش به خاطر اینکه مسکن میخورد خواب بود یا بیمارستان بود، همه اینا گذشت گذشت ۶ سال بعد
توی ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۹۹ فهمیدیم دوباره مامانم سرطان گرفته،من ۱۳ سالم بود، تازه آشپزی یاد گرفته بودم، هیچ وقت مامانم نمیزاشت تنهایی برم اشپز خونه میترسید میآمد کمکم ، اون موقع کرونا بود تو شاد درس میخوندم زیاد بهم سخت نمیگذشت ولی وقتی که رفتم پایه هشتم مدرسه هام حضوری شد خیلی اذیت شدم، نمیتونم کار های خونه انجام بدم آشپزی هم زیاد بلد نبود کلی خراب کاری میکردم تا یه چیزی برام مامانم درست کنم، مامانم به خاطره دارو های شیمی در مانی زود زود گرسنه میشد اگه هم بهش غذا نمیدادی از گرسنگی غش میکرد، موقع که از مدرسه میآمدم میدیم صورت مامانم عین گچ شده گرسنش بود،بابام هم به خاطره مریضی مامانم اعصاب نداشت هی باهام دعوا کرد چرا کار های خونه رو خوب انجام نمیدی دیگه نمی خواد بری مدرسه، من خیلی مدرسه دوست داشتم و دارم هی جونم به مدرسه بود برای چند ساعت ناراحت نبودم همش دعا میکردم میگفتن ای خدا چی میشد مدرسه تا غروب بود،دوست نداشتم برم خونه دوباره برگردم به بدبختی، اردیبهشت ۱۴۰۰ مامانم شیمی درمانیش تموم شد خیلی خوشحال شدم،بعد اینکه امتحانات خرداد دادم دیدم خیلی تون این ۱ سال افت کردن معدلم خیلی امد پایین،
نزدیکان تیرماه بودم که دوباره مریض مامانم شیوع پیدا کرده، دیگه نمیتونستم دنیا رو سرم خراب شد گفتم سال دیگه پایه نهمم انتخاب رشته دارم، آمدن با خودم عهد بستم گفتم اگه همش مثل امسال بزنم سر خودم، هر شب گریه کنم هیچ فایده ندارد که نداره قسم خوردم تابستون همه غذا هارو یاد بگیرم، مدرسه شروع شد اصلا خودم نمی بازم،برنامه ریزی میکنم نمیزارم کارای خونه بمونه دوباره معدلم بیاد پایین، الان که میبینید ۱۵ سالم مدرسه تموم شد تونستم به کار های خونه هم به مامانم و هم درسم بخونم، و رشته مورد علاقم هم قبول شد ،
میخوام بگم هیچ وقت توی هر شرایطی خودتون نبازید، خودتون پاسوز اتفاقی که براتون افتاده نکنید، همش گریه زاری نکنید فکر کنید بینم چطور میتونید از این مشکل عبور کنید
🎀@delbrak1🎀
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹
کمی دلخوشی ..
دلم هوای خانه ی مامان بزرگ را کرده خانه ای نقلی ولی در عوض به وسعت آسمان 😍
دلم میخواهد مثل آن قدیم که مامان بزرگ حیاط را آب پاشی میکرد و باغچه را آب میداد و بوی شمعدانی های آب پاشی شده حال دلمان را خوب میکرد دوباره به آن روزها برمیگشتم.
دلم هوای حیاط نقلی و باصفای مامان بزرگ را کرده که آسمانش آبی بود همرنگ چشمهای صاحب خانه و دیوارهای کاه گلی اش وقتی خیس خورده ی باران میشد بوی عشق و مهربانی میداد مثل بوی تن مامان بزرگ.🍃🍃
دلم برای آن روزها تنگ شده و من فقط در خیالم به آن روزها سفر میکنم و در خیالم مهمان خانه ی نقلی و پر از صفای مامان بزرگ میشوم.
مامان بزرگ کجایی که یادت بخیر😔
دلنوشته ی پرستوی عاشق 🍀
🎀@delbrak1🎀
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
تا فهمیدن طلاق گرفتم
سلام شب تون بخیر
ممنون میشم مشکل منم بزارید تو کانال
دوستان ازتون میخواهم بدون قضاوت کمکم کنید و راهنماییم کنید
من توی سن ۱۵سالگی ازدواج کردم و توی سن ۱۶سالگی جدا شدم چون همسر سابقم شیشه ای بود وخیانت کار...
وقتی جدا شدم بعد چندین سال متوجه شدیم که پسر برادرزن دایی مامانم کافه داره
رفتیم کافه و از اونجا عاشق هم شدیم
کم کم پیام دادن هامون شروع شد
کم کم بیرون رفتن هامون شروع شد
و کم کم وابسته شدیم
خودش حرفی نداره برای بهم رسیدن
اما خانواده اش مخالفت دارند
اول که فکر میکردند من مجردم خیلی قربون صدقه میرفتند و...
تا وقتی که فهمیدند طلاق گرفتم از اون روز دیگه باهام برگشتندورفتارشون فرق کرد....
هیچ جوری نمیتونم ازش دل بکنم یا جدا بشم...
حتی اگر بدی هم کنه من نمیبینم فقط خوبی هاشو میبینم....
البته من۱۸سالمه و اون ۳۳سالشه😊
چیکار کنم که خانواده اش خوب بشن
یا کلا دل بکنم.....
🎀@delbrak1🎀
✨﷽✨
🌺🌿
سلام روزتون بخیر
الهی امروزتــون
پراز بهترينها و غرق
خوشبختی باشيد
دلِ مهربونتون شاد
تنتون سالم
و عاقبتتون بخیر
روز تون عالی
🎀@delbrak1🎀
🍃🌸
دیدی...؟ شده تا حالا...؟
توی اوج بی پولی، از جیب یک شلوار قدیمی، بدون اینکه انتظار داشته باشی، کلی پول در بیاری؟
دیدی...؟ شدی تا حالا...؟
توی خونه تنها باشی، گرسنه باشی و یک مرتبه همسایه، در خونه رو بزنه و برات نذری بیاره؟
دیدی...؟ هیچی برای امتحان نخونده باشی و یک مرتبه یک جوری امتحان کنسل بشه؟
شده تا حالا تنها باشی، دلت گرفته باشه و هیچ چیزی خوشحالت نکنه و یک مرتبه شمارهی یک دوست قدیمی، بعد مدت ها بیافته روی گوشیت؟ جواب بدی، صحبت کنی و حالت رو خوش کنه؟
دیدی یک مرتبه، بی خبر بارون میاد، برف میاد و یک شهر رو خوشحال میکنه؟
نمیدونم چه جوری، نمیدونم کِی، کجا، ولی یک روز، یک مرتبه، بیخبر، حالمون دوباره خوش میشه رفیق...حالا نگاه کن!
📝پرهام جعفری
آره حتما همینه...
بقول لسان الغیب
غبار غم برود...حال خوش شود حافظ
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#ماهچهره قسمت هجدهم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 حبیب تشکر کرد و گفت ممنونم خاله جون خسته نیستم که کم کنارتون میمون
#ماهچهره
قسمت نوزدهم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
حبیب گفت اره حاجی یه چیزایی بلدم. بابا خوشحال شد و گفت پس حساب و کتابارو هم میتونم دستت بسپارم.يعد از این که صحبت هاشون تموم شد حبیب برای استراحت به اتاق رفت. بابا به مامان نزدیک تر شد و گفت مریم پسره پسر خوبیه؟ مامان با سرش حرف بابارو تایید کرد و گفت هرچی باشه دیگه شما تاییدش کردی پس معلومه که قابل اعتماده بابا جواب داد اره یه چیزی میدونستم که به خونمون اوردمش خرید اینا هرچی داشتی بسپردست حبیب نمیخوام خودت و دخترها زیاد از خونه بیرون برین. هر روز سر ظهر میفرستمش ناهار بگیره از این به بعد به پیمونه برنج بیشتر درست کن حبیبم حساب کن همون موقع که برای گرفتن ناهار میاد کاری داشتی بگو انجام بده. مامان تشکر کرد و به سمت اشپزخونه راه افتاد. به بابا نزدیک شدم و گفتم بابا | داداش حبیب گفت اسمم چیه. بابا لبخندی زد و گفت ماه پیشونی. گفتم بابا میشه اسممو عوض کنیم دیگه بذاریم ماه پیشونی. بابا خندید و گفت نمیشه که دخترم اسم تو ماهچهره و حالا گاهی هم ماه پیشونی صدات میزنیم. از اون روز تا چند وقت ماه پیشونی از زبونم نمی افتاد و هر کی به خونمون می اومد کلی وقت براش توضیح میدادم که اسم من شده ماه پیشونی و این اسمو داداش حبیبم روم گذشته.حبیب چند روزی خونه ی ما موند و بعد از اون بابا براش توی مغازه جای خواب درست کرد و به اونجا نقل مکان کرد. حبیب هر روز سر ساعت دوازده برای گرفتن ناهار به خونمون می اومد و تا عصر چند بار دیگه خریدهای مامانو جور میکرد و براش می اورد.دیگه کم کم هممون بهش عادت کرده بودیم و به روز اگه ساعت از دوازده می گذشت و سر و کلش پیدا نمیشد مامان نگران میشد و پشت در منتظرش میموند.روزها گذشت و من بزرگتر شدم. هشت سالم شده بود که سر و صدای طاهره بلند شد.
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#ماهچهره قسمت نوزدهم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 حبیب گفت اره حاجی یه چیزایی بلدم. بابا خوشحال شد و گفت پس حساب و ک
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
#ماهچهره
قسمت بیستم
شوهرش معتاد بود و روزی نبود که طاهره رو کتک نزنه. طاهره از ترس شوهرش به خونه ی باباش پناه می آورد و از اون طرف بابام هم به خاطر قهر از خونه ی شوهر کتکش میزد و طاهره دست از پا دراز تر به خونش بر میگشت.یه روز که طاهره مثل همیشه با صورت کبود و دماغ و دهنی که خون ازش راه افتاده بود خودشو وسط حیاط انداخت ساعت دوازده ظهر بود و حبیب دم در منتظر بقچه ی غذای مامان بود.مامان با دیدن وضعیت طاهره قابلمه هارو ول کرد و دو دستی توی سرش زد. شروع به گریه زاری کرد و پشت سر هم شوهر طاهره رو نفرین میکرد.حبیب که تازه انگار متوجه ی طاهره شده بود به سمتش رفت و زیر بغلشو گرفت به کمک مامان طاهره رو روی تخت نشوندن و
به من اشاره کرد یه لیوان اب بیارم.بعد از اینکه طاهره لیوان ابو تا ته سرکشید بریده بریده گفت داشت میکشتم چاقو برداشته بود میخواست سرمو ببره. مامان رنگش پرید و گفت یعنی چی داشت میکشتم. طاهره جواب داد نمیدونم دوباره چیکار کرده بود با خودش که به این حال و روز افتاده بود اصلا حواسش سر جاش نبود الانم دنبالم راه افتاد و اومد.حرف طاهره تموم نشده بود که صدای مشت لگدی که به در میزدن بلند شد. طاهره شروع به لرزیدن کرد و گفت مامان توروخدا یه کاری کن بیاد تو منو میکشه. مامانم بدتر از اون ترسیده بود و از سر جاش تکون نمیخورد.حبیب که حسابی اشفته بود به سمت در رفت و گفت من حلش میکنم. درو باز کرد و اسماعیل شوهر طاهره خودشو وسط حیاط رسوند. چاقو دستش بود و داشت به سمت طاهره میرفت که حبیب از پشت یقشو گرفت و کشید. اون روز دعوای بدی بین حبیب و اسماعیل در گرفت و حبیب حسابی اسماعیلو کتک زد و وسط کوچه انداخت.
🎀@delbrak1🎀
روش هایی برای #افزايش_اعتماد_بنفس و عزت نفس
🕶١- از مقايسه خود با ديگران دست برداريد .
🕶٢- مثبت بيانديشيد .
🕶٣- اشتباهاتتان را بپذيريد .
🕶٤- خودتان معرف خودتان باشيد ، نه ديگران .
🕶٥- اهداف زندگي را خودتان تعيين كنيد .
🕶٦- به خودتان پاداش دهيد .
🕶٧- كاري كه عاشقش هستيد را انجام دهيد .
🕶٨- با خودتان زمان بگذرانيد .
🕶٩- همواره با خودتان مهربان باشيد .
🎀@delbrak1🎀
⛔️ هشدار ⛔️
🔴 چهار حرف راستی که نباید به همسرتان بگویید:
💞فلانی که اومده بود خواستگاریم خیلی مهربون بود. هر عاقلی می گوید، حرف شما درست است
چون هر آدمی حسنی دارد
اما زخم این سخن در وجود شوهر شما التیام ناپذیر است.
💞بدم میاد ازت
طبیعی است که هر رابطه ای پست و بلند دارد، اما وقتی حالتان بد می شود جملاتی از این قبیل فقط رابطه شما را برای مدتی خراب می کند و دیگر هیچ.
💞چکار داری؟
بیان گذشته، آن هم با جزئیات و موبه مو، آن هم برای آدم مو از ماست کش، کاری کشنده است؛ اما پنهان کردن گذشته و سانسور آن هم زندگی خراب کن!
💞از اون آبجی ات متنفرم. افکار منفی خود را درباره افراد برای خود نگه دارید. بخصوص اگر این افکار درباره دوستان یا بستگان شوهرتان باشد. سودی که ندارد هیچ، زندگیتان را هم تلخ نمی کند.
آری جز راست نباید گفت؛اما هر راست نشاید گفت .البته دروغ گفتن حتی اگر کوچک باشه بنیان خانواده رو نابود می کنه
🎀@delbrak1🎀
✅ده روش برای افزایش رضایت از زندگی:
🌸 لحظات روزانه زندگی را درك كنید
🌸 از مقایسه بپرهیزید .
🌸 بیش از اندازه به پول توجه نكنید .
🌸 اهداف معنادار داشته باشید .
🌸در كار ابتكار به خرج دهید .
🌸دوست پیدا كنید و به خانواده اهمیت دهید .
🌸لبخند بزنید، حتی زمانی كه حالش را ندارید .
🌸قدردان باشید
🌸 از خانه بیرون بروید و ورزش كنید
🌸بخشش را فراموش نكنید...🌺
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 تا فهمیدن طلاق گرفتم سلام شب تون بخیر ممنون میشم مشکل منم بزارید تو کانال دوستان ازت
#پاسخ_اعضای_خوبمون 🎀
سلام ، در پاسخ به خانمی که نوشتن «تا فهمیدن طلاق گرفتم...»:
خب اگه واقعاً دوست داره ، باید بخاطرت خانواده اش رو راضی کنه ، یا حتی میتونه در صورت راضی نشدن خانواده اش ... شما را ببره محضر عقد کنه ، بعد دیگه راضی میشن و جشن عروسی میگیرید .
اما اگه همچنان بهانه مخالفت خانواده اش رو میگیره و تلاش و اقدامی نمیکنه ، ادامه این رابطه اصلا به صلاح شما نیست.
موفق و پیروز باشید
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
شوهرم سیگار میکشه 👇👇👇
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
راستش من شوهرم سیگارمیکشه 😒
خانوادم اطلاع ندارن چون ماتوی فامیلامون کسی سیگاری نیست به شوهرم زیادنمیکشه خیلی کم درحدچندنخ فقط ...چندبارباکمک هم دیگه تصمیم گرفت ترک کنه و موفق شد...ولی بعدازچندوقت دوباره شروع کردبهش میگم اگرارادت کنی مطمین باش میتونی برای همیشه و ازشرشون خلاص شی..بهم میگه باشه سرفرصت ترکشون میکنم منم خیلی نگرانشم نگران ریه هاشم نگران قلبشم خیلی براش میترسم بنظرتون چکار کنم ک بتونه اراده کنه و دیگه نره سراغشون بااینکه میدونه خیلی ضرردارن ولی انگار دست خودش نیست لطفاً یه ذکری اگرتجربه کردین بهم بگیدمرسی ازدوستانی ک ندیده و نشناخته بهم دیگه کمک میکنن زنده باشید💋💋💋💋
🎀@delbrak1🎀
#ارسالی_اعضای_کانال ❤️
خانومای عزیزی که
تو خونه🏡 اصن آرایش 💅💄ندارن
و به خودشون نمیرسن
و از وقتی از خواب بیدار میشن
تا وقتی که شب میخوابن یه قیافه رو دارن،
بخاطر اینکه واسه بیرونشون پوستشون خوب باشه
تو خونه یه مرطوب کننده هم نمیزنن،
بعدش وقتی میرن بیرون شیک و پیک 👱♀میکنن
و لباس خوشگل👚👗 میپوشن
و به خودشون میرسن ....
❌ این کارتون خیلی اشتباست....❌
آقایون از این مدل خانوما اصلا خوششون نمیاد...🙎♂🙅♂
باید اول زیبایی و خوشگلیتو 💇💄👗👠به شوهرت👱 هدیه کنی
و واسه اون خانوم👱♀ باشی
بعد تو محیط بیرون هم خانوم خوش تیپ و خوش قیافه باشی ...
من خودم از اون دسته خانومایی هستم که همیشه به خودم میرسم
یعنی به همون اندازه ایی که به خودم میرسم تو خونه که میتوم برم مهمونی یا هرجایی خارج از محیط خونه....
منظور از به خود رسیدن رژ قرمز💄 زدن و خط چشم کشیدن نیست....
در حقیقت بیشتر آقایون از آرایش غلیظ خانوما متنفر هستن🙍♂
و هرچیزی رو طبیعیشو دوس دارن
باید #تعادل حفظ بشه ،
کم و کاست و عیب و ایرادو فقط با آرایش درست کنید مثلا:
خانومایی که ابروهاشون خیلی کمرنگ و کم پشته،
یا مژه ی کم دارن، یا لب هاشون رنگ نداره یا پوستشون کک و مک ، جوش یا ایراد داره، اونارو رفع کنن...
آرایش های غلیظ و جیغ رو فقط تو مهمونیایی شلوغ و عروسی یا ... انجام بدین
که اونجا شوهرتون شمارو با خیلـــــــی تغییر ببینه و سورپرایز
🎀@delbrak1🎀
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ
ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ
ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ
ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ،
ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ
ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ،
ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ
ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..
ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ
ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!
ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ؛
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ
ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ
ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ
ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ
ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ،
ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ...
🎀@delbrak1🎀
▫️لازم است قبل از بازگشت به رابطه تمام شده، در ابتدا باید دلیل اصلی جدایی و شکست رابطه ارزیابی شود که به چه علت این جدایی اتفاق افتاده است، همچنین باید بررسی کنید که دلیل فعلی شما برای بازگشت به رابطه چه می باشد، آیا این دلیل منطقی و موجه بوده و یا خیر.
▫️حال به منظور برگرداندن رابطه در ابتدا باید تمام راه های ارتباطی خود با شریک عاطفی قبلی تان را به طور کامل کات و مسدود کرده و ارتباط خود با وی را قطع کنید. از این طریق می توانید به خود و طرف مقابلتان این فرصت را بدهید که آرامش خود را پیدا کرده و از میزان هیجانات منفی جدایی کاسته شود، در نتیجه این فاصله گرفتن موجب خواهد شد تا طرفین دلشان برای هم کمی تنگ شده و تمایل بیشتری برای بازگشت به رابطه داشته باشد.
▫️بنابراین باید سعی شود, حداقل برای یک ماه، علاوه بر فاصله گرفتن از طرف مقابل و دور کردن ذهن از افکار منفی، بر روی سلامت جسم و روحتان نیز تمرکز داشته باشید. در طول این مدت شما می توانید رابطه عاطفی خود با اعضای خانواده و دوستان خود را تقویت کرده و از این طریق سطح انرژی روانی تان را بالا نگه دارید.
🎀@delbrak1🎀
#لطفا_آقایان_بخوانند
آقایون میدونستید زنانی که در خونه پرخاش میکنن و داد میزنن کمبود محبت شدید از طرف همسرانشون دارن؟
آقایون میدونستید که آرامش را مرد به زن میبخشه
و همون آرامش را زن در خانه بین بچه هاش تقسیم میکنه و دوباره به خودتون بر میگردونه...
آقایون آیا میدونستید صحبت در مورد احساسهای درونی بین زن و مرد،، باعث ایجاد ثبات و امید در زندگی میشه..
آقایون میدونستید یکی از نیازهای خانوم ها شنیدن تمجید و تعریف از سوی همسرشونه.
اقایون میدونستید نوازشهای محبت آمیز مردانه از مسکن های قوی بهتر عمل میکنه؟؟
اقایون میدونستید پیش نوازی هر رابطه سختی را آسان میکند
میدونستید معاشقه تو رابطه خانمها را تحریک میکند به عشق ورزی وسک.س
پس از خانومتون تشکر کنید،محبت کنید
براتون عادی نشه،کارهاش،تمیز بودنش،محبتش و ...
انقدر نگید خانم من سرد مزاج هست
ازش بپرسید دلیل سرد مزاجی چیه؟
🎀@delbrak1🎀
#پاسخ_اعضای_خوبمون 😍
سلام درجواب اون خانم که صیقه کرده شوهرش خوبه ولی اون دوسش نداره معذرت میخوام خیلی احمقی خدایا بعضی از این ادمات چه شونه
من میگم جز اینکه شیطان داره راهنمایش میکنه چیزی نیست بره دعا بخونه قران بخونه از شر شیطان پناه ببره بخدا تو اقوام داریم شوهرش بداخلاق بهش خیانت میکنه...و ولی داره زندگی میکنه ونمیخواد زندگیش ازهم بپاشه میگه من مطمئنم شوهرم داره اشتباه میکنه پشیمون میشه بعد این خانم چی میگه با این همسر خوبش خدایا خودت فرجی به حال ما انسان های نادان بکن...
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
یک زندگی یک خاطره👇
منو همسرم نامزد بودیم یه روز اومد خونمون اونروزم ما عروسی دعوت بودیم مامانم به من گفت پاشو بریم کادوشونو بدیم بیایم
من گفتم نمیام به داداشم گفت از پیش ابجیت اینا تکون نخوری تا من بیام🤨🤨
تا اینجارو داشته باشید
من یه لباس قهوه ای داشتم که همسرم خیلی خوشش میومد
اونروز من یه لباس صرورتی آستین خفاشی پوشیده بودم مامانم رفت عروسی داداشمم رفت حیاط
شوهرم گفت از این لباست خوشم نمیاد برو اون لباس قهوه ایتو بپوش
تا اونروز حتی ما همدیگه رو بوس هم نکرده بودیم آقا من رفتم اتاق لباسمو عوض کردمو اومدم نشستم پیش شوهرم
مامانم ازعروسی اومد دید من لباسم عوض شده فکر کرد کاری کردیم صدا زد تو اتاق تا میتونست فحش بارم میکرد و میگفت خاک تو سرت پنج دقیقه تنهات گذاشتم نتونستی خودتو نگه داری خاک تو سرت😂😂😂😂😂خلاصه آش نخورده و دهن سوخته
🎀@delbrak1🎀
❤️🍃❤️
#خانمهابخوانند
✍بین مادر و مادرشوهر عادلانه رفتار کنید
👈اگربرای روز تولد مادرتان هدیه میخرید
👌روزتولد مادرشوهرتان را هم فراموش نکنید و هدیه بخرید.
❤️اگر هفته ای یکبار به خانه مادرتان می روید
👌یکبار در هفته هم برای دیدن مادرشوهرتان وقت بگذارید.
🎀@delbrak1🎀
🎀سیاست های زنانه🎀👠
#سیاست_های_زنانه
#قهر
خانم گلم!
به اندازه ناز كن، راه آشتى رو باز بذار 🙃
قهر كردن هاى بيخودى يا دايمى فقط باعث ميشه بعد از يه مدت قهرتون ديگه تاثيرى نداشته باشه🙄 و حتى اگر واقعا حق با شما باشه و خداى نكرده قهر كنيد ديگه همسرتون براى آشتى كردن يا ناز كشيدن پيش قدم نشه!😐😑
يه خانوم با سياست بايد با توجه به شناختى كه از همسرش داره بروز ناراحتيش رو درجه بندى كنه.😎 اگر هر دفعه همون مدل هميشگى باشيد خب معلومه ديگه براتون تره هم خرد نميكنه.
براى هر ناراحتى يه راهكار براى آشتى جلوى پاى همسرتون بذاريد و بهش فرصت آشتى بديد😍
🎀@delbrak1🎀