eitaa logo
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
3.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
بلاها 😍اینجا اومدیم یادبگیرم بجای غُری بودن قِری باشیم تا ببینیم کل زندگی مثل همون دوران نامزدیه😍😍🕊. 🗣تجربیاتتون رو اینجا برامون بفرستین👇🏻👇🏻 @saraa137600 🗣 لینک کانالمون👇🏾👇🏾 https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام وقتتون بخیر خانم عزیزی ک گفتند ۲۵ سالشونه دوتا بچه دارند ب عشق قدیمشون ک داره ازدواج می‌کنه فکر میکنند عصبی شدند ، خواستم بگم عزیزم این روال زندگیه ،اگر واقعا شما اونو در خور خودت میدونستی بدون شک حر ف گوش عروستون نمی‌کردی پس الان چهار چشمی چهار دست و پا شوهرت و بچت بچسب این فقط میخواد بچزونتت ازارت بده با قاصد راه میخواد ازدواج کنه اینقدر غرق زندگیت شو ک حسرت زندگیت بخوره ،اگر عروسیش دعوتت کردن برو خرده برده ای ک نداری ،،،فقط بگم دوره ای داره باید طیشه. منم شرایط تو داشتم عین تو ،،بخدا حیفم اومد پیامت نددم و من فقط ذکر میگفتم و قرآن میخوندم و یک روز در حد مرگ گریه ها زاری هامو کردم خودمو جمع کردم و خاطراتش چال کردم و یک مراسم مجلل گرفتم براش ولی برای اون من یک دختر شجاع و خانواده دوست و زندگی عالی هستم ،فقط خودتو نباز زنگش نزن میتونی کمتر از گوشی استفاده کن بهتر خودتو مشغول بچه‌ات کن پارک برو این روزا میگذره میفهمی گند زندگی اونا هم در میادتو هم میفهمی 😜👍می‌دونم دختر خوبی هستی خوشحال نمیشی ولی آرزو خوشبختی کن براش و خاکسپاری مجللی براش تو ذهنت براش بگیر هر وقت خواستی یادش بیفتی خاکسپاری یادت بیاد 😍یادت نره تاریخ انقضا داره بصبر بصبر یاد خدا از دلت نره برا سلامتی امام زمان وگرفتاری من صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شریف 🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#ماهچهره قسمت بیست و نهم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 بابا در حالی که به من خیره بود خطاب به عمه گفت خودت خوب مید
قسمت سی ام 🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 سعی میکردم باهاش چشم تو چشم نشم تا بیشتر از این حالم به هم نخوره. خدمتکار عمه برامون چایی آورد و بعد از اینکه چاییو خوردیم احسان گفت ما بریم بخوابیم دیگه. با نگاهم از عمه خواهش کردم که نذاره احسان منو با خودش ببره ولی عمه انگار بیشتر از احسان منتظر چنین موقعیتی بود.سریع از جاش بلند شد و گفت ریحان رخت خواب براشون اماده کن دو نفرن رخت خواب احسان تک نفرس اذیت میشن. چاره ای نداشتم و سکوت کردم. به فکر نقشه ی بعدی بودم که چطوری از دست احسان در برم ولی هیچی به ذهنم نمیرسید. دنبال احسان به سمت اتاق راه افتادم وارد اتاق شدم احسان درو بست و قبل از این که حتی ساکمو کنار اتاق بذارم بهم حمل ه کرد. مثل یه گرگ گرسنه رفتار میکرد و اصلا به من فرصت هیچکاری نمیداد.احسان اون شب به بدترین شکل دستوری که بابا بهش داده بود و انجام داد. همه به کمک هم منو توی شرایطی قرار دادن که هیچ راه برگشتی نداشته باشم و به این ازدواج اجباری تن بدم. روز بهد عمه که حسابی ذوق داشت صبحانه ی مفصلی آماده کرده بود و چشم هاش میخندید.سر سفره ی صبحانه بدون هیچ ملاحظه ای گفت ایشالا کی نوه دار میشم؟ احسان بدون توجه به من که از خجالت سرخ و سفید میشدم گفت همین روزها.عمه ذوقی کرد و گفت خداروشکر که ارزو به دل از این دنیا نمیرم و هر چه زودتر نومو میبینم. پدر احسان که از همه باحیا بود بحثو عوض کرد و منو از اون وضعیت بد نجات داد.از شب قبل حال خوبی نداشتم و بیشتر از دردی که به جسمم وارد شده بود روحم درد میکرد.عمه تا قبل از ظهر گوسفندی برام کشت و جگرشو برام کباب کرد. ظهرهم با گوشت گوسفند کباب درست کردن و کلی گوشت به خوردم دادن. طلعت تا عصر بیشتر تحمل نکرده بود و عصر بود که در خونه ی عمه رو زد و وارد خونه شد. 🎀@delbrak1🎀
تربیت فرزند🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 قهر طولانی و کم محلی کردن به کودکی که همه چیزش پدر و مادرش هست آیا مجازات مناسبی است؟ کدام قاضی چنین حکمی می‌دهد؟ قهر طولانی آسیب زیادی به کودک می‌زند. وقتي براي انجام كارهاي فرزندانمان غر ميزنيم منت ميگذاريم، آنها را غرغرو، طلبكار و ناراضي بار مي آوريم و کودک این رفتار را باخود به زندگی مشترک هم می برد. 🎀@delbrak1🎀
🎀سیاست های زنانه🎀👠 👩🏻 روابط با فامیل هرجا و هر زمانی دیدی جایی میری که بهت احترام نمیزارن یا جوابگوی محبت هات نیستن خودتو کم کم بکش کنار، و به کاری سرگرم کن مثلا برو کلاسی که دوس داری بعد هم بهونه بیار که کار دارم بعضی جملات هم خیلی تاثیر گزارن تو اینجور مواقع اصلا نرید، بعدا بگید: ✔ "ببخشید کار داشتم وگرنه حتما دوست داشتم بیام پیشتون اما نشد." ✔ "یا بگید جسارت میکنم خیلی باهاتون راحتم امروز شرایط مهمانی تو خونه رو ندارم". 👈🏻 هرکی هم باهاتون خوب احوالپرسی نمیکنه عین خودش بشید. تو جمعشون هم زیاد نظر ندین، زیاد نگاهشون نکنید. مثلا طلاهاشونو میبینی سریع نگو مبارکه یا لباسشونو بزارید آخر وقت بگید یا اصلا نگید 👇👇👇 ‌🎀@delbrak1🎀
٤٠توصیه همسرانه (خانم ها بخوانند) 1. اجازه دهید، شوهرتان، متوجه شود چقدر وجودش برای شما اهمیت دارد. 2. حتی اگر با شما مخالفت می کند، باز هم به صحبت های او گوش دهید. 3. از او تقاضای کمک کنید. 4. به او بگویید که او را دوست دارید و به وجودش افتخار می کنید. 5. بگذارید برای خود سرگرمی داشته باشد. 6. به او اعتماد داشته باشید. 7. وقتی با هم بیرون می روید، درباره مشکلات صحبت نکنید. 8. بر روی اعمال خوب او متمرکز شوید. 9. به علایق او احترام بگذارید. 10. وقتی به منزل برمی گردد، خوشحال باشید. 💖رازهای💞همسرداری💝💍 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح بخیر 🎀🌷😍 🎀@delbrak1🎀
🍃🌸امروز روز جهانی خواهر هست این  دسته گل زیبا تقدیم کنید به خواهر های گلتون💕🌸🍃 ♥️خواهر از پنج حرف تشکیل شده که هرکدام دنیایی از معنا و معرفت است♥️ 🌸خواهر دنیای مهربانی و ایستادگی است خواهر معنی عشق و امید و زندگی است🌸 خ =یعنی خوب‌ترین تکیه گاه و = یعنی وفادار ا = یعنی آرامش دهنده روح و جان ه = یعنی همدم و همراه ر = یعنی رنگ سخاوت و مردانگی 💕روز جهانی خواهران مبارک💕 اونایی که خواهر دارن میدونن چه نعمتیه💕 🎀@delbrak1🎀
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 چگونه خواسته‌ی خود را به شوهرم بگویم؟!" بگذارید آقا غر بزند! مرد درخواست شما را می‌پذیرد؛ اما در حین انجام آن شروع می‌کند به غرغر کردن...! 👈 زنها معمولاً غرغر را اینگونه معنی می کنند: «نمی‌خواد کار کنه، منت میذاره. بهونه میاره». 👈 اما بهتر است بدانید این غر غر کردن یعنی: «اعلام وضعیت کار و می‌خواهد اعلام کند که به کار شما اهمیت داده است! اما به روش خودش» بهترین کار این است که زنها در این مواقع فقط سکوت کنند.و تشکر فراموش نشود مهمترین و آخرین نکته این است که حتماً بعد از انجام کار با مهربانی از شوهر خود تشکر کنید. این کار را یک الزام بدانید. البته میل خودتان است اگر می خواهید دفعه بعد برای یه کار نصفه جونتون کند، تشکر نکنید 🎀@delbrak1🎀
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 زندگی به سبک شهدا 👇👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 زندگی به سبک شهدا 👇👇👇
نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود!بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد.. تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو!رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند. بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد کریه می کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم. ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدارا شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد 🎀@delbrak1🎀