🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🍃 آقای کانالمون میگه عشق یعنی اینکه.... 👇👇👇👇👇
سلام خدمت خواهران و برادران عزیز....
عشق یعنی اینکه مرام و معرفت برای نامزدت به خرج بدی... وقتی میدونی دست پدرش خالیه و اصلا نمیتونه جهیزیه تهیه کنه...
وقتی غصه های نامزدتو میبینی شیفت کارتو دوبرابر کنی و جهیزیه درخور شانشو با پول خودت براش بگیری....
حتی مادر خودتم ندونه که فردت منت بذاره سر زنت....
برای عشق خیلی فداکاری ها باید کرد.....
🎀@delbrak1🎀
موفقیت همیشگی نیست!🌸
شکست هم کُشنده نیست!
تنها یک چیز اهمیت دارد
و آن هم شهامت ادامه دادن است
خواستن توانستن است🌸🍃
جاده زندگیمان همیشه هموار نیست
تلاش کن و توکلت به خدا...
🎀@delbrak1🎀
🍃🌸
خیانت از کجا شکل میگیرد؟ 🤔
شما فکر میکنید تمام خیانتکاران با هدف خیانت به همسرشان وارد رابطه ای دیگر شده اند؟!
نه ابدا.
👈🏻 خیانت معمولا از جایی شروع میشه که تصورش را هم نمیکنید از یک دردودل ساده با همکارتان، دوست دوران مدرسه ،همسر دوست صمیمی و ...
👈🏻 اول فکر می کنید چقدر خوب درکتان می کند،بعد فکر میکنید به عنوان یک انسان با او نزدیکی فکری دارید،به مرور دلتان می خواهد بیشتر با او صحبت کنید چون حرفهای او روی شما تاثیر دیگری داردو فقط وقتی با او صحبت میکنید برایتان همه چیز خوب است حتی گاهی هیچ گله و شکایتی از همسرتان ندارید ولی برای دردودل با او از همسرتان شکایت میسازید
👈🏻 (همسرم اصلا نمیفهمه من چی میگم،من و درک نمیکنه و...)بعد یواش یواش دلتان میخواهد اورا بیشتر ببینید و طولانی تر ببینید و بعد کم کم ذهنتان درگیر مقایسه او با همسرتان و در بیشتر اوقات همسرتان در این مقایسه بازنده است
👈🏻 همین باعث میشود روابطتان سرد و سرد تر شود، چون شما کسی را دارید که با او دردودل کنید و برایش ناز کنید دیگر حوصله همسرتان را نخواهید داشت و دیگر به آن راحتی که رابطه را آغاز کردید نمی توانید از آن خارج شوید
👈🏻 خیانت مثل جانوری خزنده و بی صدا،بی دعوت وارد زندگیتان میشود و همه آن را به خطر می اندازد((مراقب مرزهایتان باشید ، )) این تصور واهی من با دیگران فرق دارم و در دام خیانت نمی افتم را دور بریزید " میلیونها نفر با همین تصور اشتباه در همین دام افتاده اند...
🎀@delbrak1🎀
هدایت شده از 🧕خانُــــم بَــــــلا💞
قدیم ترها رسم بود دختر که سیکل میگرفت شوهرش میدادن.....
#خورشید
شروع داستانی زیبا 😍👇👇👇👇👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#خورشید 🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 چشمم به ارباب افتاد. عموم ولم کرد و پرتم کرد روی زمین ارباب اخم وحشتناکی به
#خورشید
🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃🍃
چشمی گفتم تا از تنفر نگاهش فرار کنم اما با این پاهای داغون چجوری تمیز
کنم؟
دیگم جلو چشمم نبینمت
هر کی گوشهای پراکنده شد و مشغول به کاری و منم سطل آب و کف برداشتم رفتم تو سالن دستمالو خیس کردم و شروع کردم کفو روی زمین کشیدم.
سالن پذیرایی عمارت که مخصوص مهمونیهای اعیونی بود فرش نداشت، تمیز کردنشم مصیبت بود با صدای پایی سرمو بالا گرفتم و به هوای اینکه ارباب بزرگ اومده میخواستم عرض ادب کنم که چشم تو چشم با علی
شدم و بعدش پشت سرش و نگاه کردم که کلا جای کفشش مونده بود. کارمو دوباره کرده بود اما علی بی توجه به نگاه دلخورم گفت خورشید ملکه قلبم واقعا دارن زنم .میدن هرچی زور میزنم نمیشه.تو بگو چکار کنم.. نفسم از بغض سنگین شد سرمو پایین انداختم و گفتم مبارکه ارباب زاده امید به خدا که روز به روز علاقه تون روز افزون و نسلتون ادامه دار بشه. اگه ممکنه برید کنار کلی بدبختی .دارم جون توی تنم ندارم که باز تنبیه بشم بخاطر شما.
کلافه گفت نمیخوای چیزی بگی؟ باهام بحث کن مانع شو، نذار کاری کنن که به دلم نیست تو زن منی .خورشید بقیه نمیدونن تو که میدونی چرا وا دادی؟ کنارم بمون قوت قلبم باش بغضمو قورت دادم و آهسته گفتم خوشبخت بشی علی خان مثلا الان چی
ازم برمیاد؟ بشینم زیر پاتون بگم فرار کنیم؟ بگم تو روی پدر و مادرت وایستا؟ توقع چی ازم دارین وقتی حتی خدا با ما نیست. الانم برید لباس نو
بپوشین قراره مرد یه نفر دیگه و پدر بچههای یکی دیگه بشین. خورشید کیه؟ خورشید یه هوس زودگذر بود که گذشت و تموم شد.خواست حرفی بزنه که با صدای داد خانم از جا پریدم پام به سطل آب خورد و پخش سالن
شد.
معلوم هست داری چکار میکنی؟ از کی اومدی تو سالن که دست به سیاه و سفید نزدی؟ فکر کردی حواسم بهت نیست؟ باترس گفتم معذرت میخوام خانوم، الان تموم میشه بخدا... تموم شده بود ارباب زاده اومد جای کفشش
موند.
فریادی زد که مو به تنم سیخ شد چطور جرات میکنی در برابرم اما و اگر بیاری؟ چطور به خودت اجازه میدی که جوابم و بدی؟ فلکت کافی نبود؟ علی تند و تیز برگشت سمت مادرش و ،گفت خورشید حرفی نزد ،که این داد و هوارت برای چیه؟ مادرش پوزخندی زد و گفت چیه مثل بابات گلوت گیر کرده؟ اونم خوب پشت کلفت عمارت در اومد و سینه چاک میداد علی اخم
🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#خورشید 🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃🍃 چشمی گفتم تا از تنفر نگاهش فرار کنم اما با این پاهای داغون چجوری تمیز کنم؟ دی
#خورشید
🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃
از چی زورت گرفته؟ که مثل تو نمیتونه خودرای و خودخواه باشه؟ که
اسایش رعیتش براش مهمه؟ بترس از خدا تهمت نزن به زیر دستت مادرش هیچی نگفت، بجز همون پوزخندی که کنج لبش بود و طعنه زد تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها و ردشد و رفت علی گیج شده بود. گفت خورشید تو میدونی چیشده؟ جریان پدرم چیه؟ ناراحت گفتم، نمیدونم والا، خدا بخیر بگذرونه معلوم نیست خانم بزرگ قراره چطوری تلافی کنه، ازم کینه ای به دل داره که خودمم نمیدونم چیه. یه بار منو به شما نسبت میده و یه بارم به پدرتون!!!! دیگه از نظر مادرتون رعیت یعنی بدبختِ عالم و زور گفتن بهش و افترا زدن. على رفت توخودش حتی یادش رفت واسه چی اومده بود.بی خداحافظی رفت ولی زود برگشت گفت امشب منتظرم باش
با تعجب نگاش کردم مگه فردا نامزدیش نبود؟ پس چرا میخواست بیاد دیدنم؟ تا شب اینقد کار کردم که زخم پاهام و دردش یادم رفت بجاش خستگی و کوفتکی بدنم نایی برام نذاشته بود سرجام دراز کشیده بودم و تازه چشمم گرم خواب شده بود که دستی روی گونه ام کشیده شد.با ترس از خواب پریدم همین که خواستم داد بزنم کمک بخوام دستی جلوی دهنمو گرفت و صدای علی بلند شد که میگفت هیس خورشید سر و صدا نکن، مگه نگفتم میام پیشت منتظر باش؟ خورشید اومدم ،دنبالت بیا فرار کنیم توی تاریکی برق چشماش داشت دلمو آتیش میزد گفتم کجا بریم که هر جا بریم حکم تیر خورشید بی پدر و مادرو
منم....
میدن؟ گفت ببین خورشید تو زن عقدی منی و بهم ،حلالی میریم تهران واسه خودم کار دست و پا میکنم فرنگ رفته ام حرفه و هنر بلدم
با ترس بهش گفتم هرجا بریم پیدامون ،میکنن پسر اربابی بی فکر عمل نکنید آقا عصبی گفت متوجه میشی اگه اون دخترو عقد کنم خواه و ناخواه باید هم بالینم بشه؟ تا حرف و منت اینکه عقیم نیستم رو خونواده ام نباشه؟
خورشید دلم نمیره بهش دست بزنم من خودم زن دارم با رسوم فرنگیا بزرگ شدم. یه زن قانعم میکنه مثل ایل و تبارم چهارتا زن به کارم نمیاد. با تو راضیم و مادرم متوجه این موضوع نمیشه پس بهتره که باهم فرار کنیم بریم زندگیمونو توی شهر بسازیم اینجا بدردمون نمیخوره آهی کشیدم و گفتم ارباب درسته شهر ،شهره اما خیلی کوچک تر از اونیه که من و تو توش پنهون .بشیم اونجام پیدامون میکنن. عقلمو دست شما نمیدم من جایی نمیام کافیه زبونی طلاقم بدین طلاقمم ندادین باکی نیست.عصبی گفت خورشید هولم نده سمت بیچارگی و حسرت خوردن...
🎀@delbrak1🎀
سلاممالکِقلبِمن،صُبحتبخیرعشقَم🩷☀️𝆹𝅥 ִֶָ
────𝐥𝐨𝐯𝐞 ᥫ᭡ 𝐲𝐨𝐮────
🎀@delbrak1🎀
اختلاف سنی زن با شوهر❣❗️
دلایل مهمی که نشان می دهد سن زن از شوهرش بهتر است بیشتر نباشد:
➊ زن، زودتر به بلوغ عقلی و فکری میرسد؛ درنتیجه، پختگی روانی لازم را زودتر پیدا میکند.
➋ زن، زودتر به بلوغ جسمی میرسد؛ بنابراین به نیازهای جنسی او باید زودتر پاسخ داده شود.
➌ زن به علت زایمان، زودتر طراوت جسمی خود را از دست میدهد. درنتیجه اختلاف سن باعث توازن فیزیکی و موازنه در شکستگی صورت و اندامها میشود.
➍ نیازهای جنسی در زنان، زودتر فروکش میکند؛ بهعبارتدیگر، زنان پس از 50 سالگی نیاز زیادی به روابط جنسی ندارند. در عوض مردانی بودهاند که پس از 80 سالگی – و ندرتاً بیشتر – هم بچهدار شدهاند!
➎ زن، زودتر وارد مرحلۀ بلوغ اجتماعی شده و آماده برای ازدواج میشود.
بنابراین تفاوت سنی در ازدواج نباید زیاد باشد. دلایل بالا، و سایر ادلهای که در اینجا نیامده، نشان دادهاند که تفاوت سنی در ازدواج بین 4 تا 7 سال بهترین مدتی است که می توان پیشنهاد کرد. این فاصله موجب میشود که زن و شوهر ازنظر عقلی، تجربی، فیزیکی، و حتی هیجانات جوانی، جنسی و بالاخره در بیشتر رفتارهای اجتماعی و اخلاقی نزدیک و هماهنگ باشند. این عوامل باعث میشوند تا سایر اختلافات فکری، کمتر امکان بروز پیدا کنند
🎀@delbrak1🎀
تکنیک: جدا کردن مادر شوهر از شوهر
👈🏻بهترین روش جدا کردن مادرشوهر از شوهر، دوست شدن با مادر شوهر و جلب اعتماد او و بدگویی نکردن از مادر شوهر در پیش شوهر است. در مورد خواهر شوهر و بقیه اعضاء خانواده همسر نیز همین قانون صحیح است
👈🏻اگر توانستی، روزی یکبار به طور حضوری یا تلفنی از مادرشوهرت(یا مادر زنت) احوالپرسی کن که بعضی از عروسها با "کم محلی" و "نادیده گرفتن"به جنگ مادر شوهر می روند. مادرشوهران عزیز نیز، این کم محلی عروس را به خوبی تشخیص می دهند و با اتحاد با فرزند خود بر علیه عروس دست به انتقام میزنند
☑️ یادت باشد بهترین روش جدا کردن مادرشوهر از شوهرت(یا زن از مادر زن)، دوست شدن با هر دو نفر آنان است، نه دوست شدن با شوهر و نادیده گرفتن و جنگ کردن با مادر شوهر.
👤 #دکتر_ایم
🎀@delbrak1🎀