eitaa logo
گام دوم خوانسار
876 دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
172 فایل
اله یاری @Mohammad3471
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدحسین صبوحی :نام پدر علی :تاریخ تولد16/9/1371 محل تولد: خوانسار :تاریخ شهادت6/10/1393 نحوه :شهادت در درگیری بااشرار مزارشهید: بوستان شهدای خوانسار گلبرگ زندگی شهید حسین صبوحی فرزندعلی ،در آذرماه سال1371 در شهرستان خوانسار چشم به جهان گشود و به دلیل دلبستگی به امام حسین (علیهالسالم) نام او را حسین نهادند. او وارد حوزه علمیه باقرالعلوم (ع) شد و دوسال در حوزه تحصیل نمود؛ پس از گذراندن سال اول حوزه به جرگه متأهلان پیوست بعداز سال دوم حوزه تصمیم گرفت به خدمت مقدس سربازی برود . ودوره آموزشی را درپادگان اراك گذراند و پس از پایان این دوره به گلپایگان اعزام شد فقط یک ماه از دوران خدمتش باقی مانده بود که در درگیری با اشراردر تاریخ 6/10/1393 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
❇️زندگینامه شهید سید محمد میرشفیعی سید محمد میرشفیعی در سال ۱۳۴۲ در خانواده ای متدین و مذهبی در در بیدهند از توابع شهرستان خوانسار دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران شیرین در دامان پر مهر مادری راهی دبستان شد وسپس به مدرسه راهنمایی رفت و این دوران را نیز به‌ موفقیت به پایان رسانید. شهید به لحاظ علاقه زیادی که به مسائل مذهبی و دینی داشت و بسیار به اینگونه امور پایبند بود به همین لحاظ وارد حوزه‌ علميه خوانسار شد و تحصیلات علوم دینی را در آنجا آغاز نمود. او به لحاظ علاقه زیاد به اسلام و انقلاب و دفاع از کشور اسلامی در بسیج ثبت نام نمود و عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. پس از مدتی نبرد با دشمن ظالم و خونخواه بعثی از ناحیه چشم مجروح شد . سید محمد هنوز بهبودی کامل نیافته بود که مجداد عازم نبرد با دشمن شد تا اینکه در عملیات پیروزمندانه محرم رون پاکش به ملکوت اعلا پرواز نمود و جسم مطهرش در خاک جبهه باقی ماند و تاکنون جسم مطهرش به دیدارش بازگشته است و مانند مادرش حضرت زهرا (س)قبرش مفقود می باشد او از لحاظ اخلاقی بسیار خوش اخلاق بود و همیشه با دوستان و آشنایان به خوبی برخورد می نمود. روحش شاد و یادش گرامی باد.
❇️زندگینامه شهید منصور اورعی شهید منصور اورعی در سال 1340 در محله رباط از توابع شهرستان خوانسار در خانواده ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران شیرین کودکی در دامن مادر خوبش راهی دبستان شد و این دوران را با موفقیت به پایان رسانید. پس وارد مدرسه راهنمایی و این دوران را نیز با نمرات خوب گذراند چون شهید علاقه زیادی به اسلام داشت مرتبا در مراسم مذهبی شرکت می نمود از این رو وارد حوزه علمیه خوانسار شد تا علوم دینی را بهتر و بیشتر بیاموزد. او با کشف حجاب که در زمان رژیم پهلوی رواج پیدا نموده بود مخالفت زیادی می کرد به عزاداری امام حسین (ع) علاقه زیادی داشت . از لحاظ اخلاقی برای خانواده و اهل محله سرمشق و الگو بود به گونه ای که همسایگان نیز تحت تاثیر رفتار و اخلاق او واقع شده بودند او حتی به افراد کوچکتر هم اهانت نمی کرد خلاصه حسن خلق او زبانزد همه بود . شهید منصور در عملیات مختلفی شرکت نمود و از خدا میخواست که لیاقت شهادت را به او عطا فرماید و همیشه میگفت چرا من لیاقت شهادت را ندارم و شهید نمی شوم تا اینکه در عملیات پیروزمندانه خبیر بر اثر اصابت ترکش حمپاره به پهلو روح پاک و مطهرش به ملکوت اعلا پیوست و به خیل شهیدان همیشه جاوید تاریخ اسلام و ایران پیوست. روحش شاد و راهش مستدام باد.
❇️زندگینامه شهید سید تقی میرشفیعی برادر سید تقی میرشفیعی از خانواده ای مسکین و مستضعف و انقلابی در سونقان خوانسار بدنیا آمد و پس از سپری نمودن دوران طفولیت که در دامان پر مهر و محبت پدر و مادر خویش پرورش داده شد و این دوران را تمام کرد. ایشان وارد دبستان ابتدائی بیدهند شد و پس از طی کردن این دوران وارد مدرسه راهنمائی 22بهمن شد و شروع به تکمیل کردناین دوره سه ساله کرد و خیلی از دوستان خود را سفارش به خوبی و نیکی و امر به معروف و نهی از منکر می کرد و با بعضی از همکلاسیهای خود هیچگونه رابطه ای برقرار نمی کرد و هم در آن سالها برخورد شدیدی با بسیاری از بچه های که رفتارشان صحیح نبود داشت و همیشه میگفت آدم باید در این دنیا تا انجا که امکان دارد در تمام کار ها از خوبهای آن کار را انتخاب کند البته نه آن خوبی که باعثخوشحالب عده ای میشود خوبی که تمام را در بر گیرد . تا بلکه مورد خشنودی خدا هم قرار بگیرد. تا اینکه در این آموزشگاه از نظر اخلاقی و شئون اسلامی در سطح عالی قرار گرفت و پس از اخذ سوم راهنمایی به دبیرستان دکتر علی شریعتی راه یافت که شروع مبارزه این برادر از این دبیرستان شروع شد که به اوایل انقلاب انجامید. ناگفته نماند که قبل از انقلاب هم ایشان با رژیم شاهنشاهی بد بود و مبارزه میکرد و حتی ناسزا میگفت.
❇️زندگینامه شهید سید جواد سید صالحی شهید سیدجواد سید صالحی در سال 1340 متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود. یک برادر و 6 خواهر داشت؛ پدر در ایام کودکی‌اش از دنیا رفت و برادر کوچک‌تر او نیز در سن 17 سالگی در جبهه موسیان به درجه رفیع شهادت نائل گشت. شهید سیدصالحی تحصیلات خود را در خوانسار به پایان رساند و در سال 1360 به عنوان مربی پرورشی به استخدام ‌آموزش و پرورش در آمد و در سال 1362 در رشته راه و ساختمان دانشگاه یزد قبول شد اما به دلیل تنهایی مادر و مشکلات از ادامه تحصیل صرفنظر کرد. او مهره فعال در سپاه و بسیج منطقه خود بود و در امر تعلیم و تربیت بسیار موفق بود. به طوری که وجودش الگو و تکیه‌گاهی برای نسل جوان و نوجوانان آشنا به وی بود؛ تمام دانش‌‌آموزان و والدینشان شیفته اخلاق و فداکاری او بودند. فعال و مسئولیت‌پذیر بود و در بسیاری از رشته‌ها مانند کارهای ساختمانی، الکتریکی مهارت داشت. او از اوان کودکی از مریدان و عاشقان قافله ثارالله بود و همواره در محافل عزاداران اهل بیت(ع) در خط مقدم بود. شیفتگی اهل بیت(ع) او را مسلمانی متعهد، دلسوز، مسئول و فردی در جهت خدمت خلق‌الله بار آورده بود. تا اینکه با حمله دشمن دون به خاک پاک میهن با غیرتی وصف‌ناشدنی، لباس رزم را بر تن پوشانید و قدم در راه دفاع از مرز و بوم سترگش نهاد و پس از نبردی جانانه با دشمن در سال 1367 شهادت را در آغوش گرفت و عاشقانه به خیل سرخ جامگان مکتب شهادت پیوست
❇️خاطراتی از سرادر رشید اسلام سید اکبر صادقی بسیاری از مواقع شهید صادقی با گویش خوانساری با بچه ها صحبت می کرد و همین باعث ایجاد صمیمیت فوق العاده ای بین ایشان و سایر بچه های شده بود. حتی در مواردی با همان گویش خوانساری پشت بی سیم صحبت می کرد که باعث سردرگمی عراقی ها می شد. شهید صادقی بسیار انسان صادقی بود، هیچگاه نمازهای بااخلاص ایشان را فراموش نمی کنم. شب های عملیات که می شد به بچه می گفت اگر کسی آمادگی ندارد می تواند برگردد، اما کسی باز نمی گشت همه آمده بودند که بمانند و جان خود را فدای اسلام و انقلاب کنند. خاطره دیگری از ایشان این است که یک بار که برای مرخصی با بچه ها به خوانسار آمده بودیم هنوز مدتی از آمدن ما نگذشته بود که شهید صادقی پیغام داد که از خانواده هایتان خداحافظی کنید چون صبح روز بعد عازم منطقه می شویم، خوب طبیعی بود که همه به خصوص خانواده ها از این موضوع ابراز تعجب کنند که چرا مرخصی تا این اندازه کوتاه بود. صبح روز اعزام که رسید همین که ماشین به محدوده روستای سنگ سفید رسید ماشین به سمت منطقه لایجند تغییر مسیر داد، همه بچه ها را پیاده کرد و از آنجا به سمت سپاه بازگرداند. معلوم شد که فقط می خواست آمادگی بچه ها را محک بزند و علاوه بر آن بچه ها را با عبور از مناطق سخت و صعب العبور و مسیر طولانی برای مناطقی مانند کردستان آماده کند. (شادی روحشان صلوات)