eitaa logo
خوانسار آنلاین
1.5هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
7.4هزار ویدیو
203 فایل
خوانسار آنلاین دیده بانی از بلندای قله ی کوه سیل بر شهر زیبای خوانسار ✅فرهنگی-هنری ✅اجتماعی-اقتصادی ✅خبری-سیاسی ✅سرگرمی-ورزشی ارتباط با مدیر کانال @AD_Khansaronline شناسه مدیر تبلیغات کانال خوانسار آنلاین @Sayyed_312
مشاهده در ایتا
دانلود
🌊 | دریای مواج علم 🏺 از در حجره که آمد داخل، اولین جای ممکن نشست. سلامِ آهسته اش، شیخ احمد را متعجب کرد. سرش را از روی کتاب بلند کرد و گفت: «خوبی مرتضی؟» وقتی جوابی نشنید از جایش بلند شد و به طرفش رفت. عمامه‌اش را درآورده بود و روی همان زیلوی دَم در دراز کشیده بود. شیخ احمد شانه‌اش را تکان داد و دوباره پرسید: «خوبی مرتضی؟» مرتضی به تکان خفیف سر اکتفا کرد و چشم‌هایش را باز نکرد. 🤔 پرسید:«چیزی می‌خواهی؟» دوباره سرش را تکان داد. شیخ احمد برگشت سر درس و کتابش. او به این صحنه عادت داشت. 🕧 نیم ساعت بعد که مرتضی توانسته بود از جا بلند شود، به حرف آمد و گفت: «از فرط خستگی دیگر پاهایم تحمل وزن بدنم را نداشت، گوش‌هایم نمی‌شنید.» شیخ احمد سفره محقر را وسط حجره باز کرد و نان و ماست را گذاشت رویش: «با خودت دشمنی داری شیخ؟» مرتضی جواب نداد. بسم الله گفت و نان را برداشت. با خودش دشمنی نداشت. فقط شوق و ولع عجیب به دانستن بود که رهایش نمی‌کرد. علم انگار دریای بی‌پایانی بود که مرتضی قصد چشم بستن بر یکی از مرواریدهایش را هم نداشت. خوب می‌خواند، خوب تحلیل و دسته‌بندی می‌کرد، فکر می‌کرد و افکارش را متقن می‌کرد. یاد می‌گرفت و آموخته‌هایش را مرتب و با حوصله در قفسه‌های ذهنش می‌چید. برای همین خواب و استراحت را بر خودش حرام کرده بود. آنقدر خوانده بود و روی خوانده‌هایش فکر کرده بود که کم‌کم خودش هم داشت یک دریای مواج می‌شد. 🌔 سال‌ها گذشت. از آن شب‌ها که مرتضای جوان نیمه‌شب بیدار می‌شد، تا سپیده صبح می‌خواند و می‌نوشت و بعد از نماز به سراغ درس و بحث می‌رفت. آنقدر آماده و هوشیار که استادش گفته بود وقتی تو را در درس می‌بینم پر از شوق و شعف می‌شوم. چون مطمئنم هرچه می‌گویم به هدر نمی‌رود. روح و جسم مرتضی بزرگ شد. استاد مرتضی مطهری را همه شناختند. حتی از آن شب‌هایی که مرتضی مطهریِ استاد، تا دم دمای صبح می‌خواند و یادداشت برمی‌داشت، سال‌ها گذشت. سخنرانی‌هایش را تنظیم می‌کرد، کتاب‌ها را به دنبال پیدا‌کردن شواهد جدید زیر و رو می‌کرد، با افکار التقاطی مبارزه می‌کرد و خودش را فدای معرفی اسلام ناب کرد. 🌳 درخت تلاش مرتضی سال‌ها بود که به ثمر نشسته بود. آن تک نهال باریک در سرمای شب‌ها و گرمای روزهای حوزه‌های مشهد و قم حالا باغ بزرگی در زمینه فکر و اندیشه مذهبی و دینی شده بود. آنچنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره‌اش فرمودند: «ما امروز حقیقتا ریزه‌خوار سفره انعام فکری شهید مطهری هستیم.» ۱۳۸۴/۲/۱۱ 😴 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
خوانسار آنلاین
❤️ | جوان مورد علاقه رهبر انقلاب 🎾 خاطرات ورزشی از رهبر انقلاب 🤗 🏐 ورزش کردن از آن کارهایی است که هر طرف نگاه کنیم برد با ماست. هم فال و هم تماشاست. علاوه بر آنکه به جسم مان رسیدگی کرده و حالش را خوب می کنیم، نشاط و روحیه ای که می گیریم آن را به عنوان تفریح بسیار لذت بخش و مفیدی تبدیل می کند. اصلا خیلی از ما وقتی اسم تفریح می آید به یاد جست و خیز و دویدن و پریدن بیفتیم. خلاصه که ورزش یکی از آن کارهایی ست که تفریح دو آتشه‌ای است. شاید فکر کنید این روزها که شرایط دنیا کمی پیچیده شده و امکان رفتن به سالن ورزشی و باشگاه نیست چه راه حلی وجود دارد؟ چه ورزش هایی می توانیم انجام دهیم؟. جالب است، اگر سراغ ورزش های مورد علاقه آقا برویم برای این مدت خیلی خوب می توانیم هم ورزش کنیم و هم مراقب سلامتی خودمان و دیگران باشیم. 🤗 اما ورزش های مورد علاقه آقا کدام ها هستند؟ کدام ورزش ها است که آقا به صورت ثابت در برنامه زندگی شان آن را لحاظ می کنند؟. خاطرات آقای خسروی وفا که هم مسئول حفاظت آقا در زمان ریاست جمهوری ایشان بوده و هم از مسئولین ورزشی کشور هستند برای این آشنایی کمک مان می کند. 😋 جوان پرجنب و جوشش خوب است آن‌چه من در این مدت از رفتار و گفتار حضرت آقا متوجه شده‌ام، این است که ایشان کلاً از جوان پرجنب و جوش خوششان می‌آید و این را بارها به زبان آورده‌اند. اصلاً با سستی و زیاد خوابیدن جوان‌ها موافق نیستند. یک بار با یکی از محافظان خدمتشان بودیم، من به حضرت آقا گفتم این آقایی که همراه من است، می‌تواند هزاروپانصد بار بدون توقف شنا برود. آقا باتعجب پرسیدند: هزاروپانصد؟! بعد به او گفتند که الان هم می‌توانی شنا بروی؟ او هم کتش را درآورد و بدون این‌که بدنش را گرم کند، سیصد بار شنا رفت. آقا گفتند بس است، قبول کردم. به‌ طور کلی حضرت آقا از مشاهده‌ی جوانان پرجنب‌وجوش و پرتحرک لذت می‌برند. 💪 روی فرم باشیم یادم می‌آید که آقا در اوایل انقلاب یک روز به من گفتند من نذری دارم و می‌خواهم به امام‌زاده داوود سلام‌الله‌علیه بروم. ما هم برنامه‌ریزی کردیم و همراه چند تن از محافظ‌ها و آقای راشد یزدی به سمت امامزاده داوود حرکت کردیم. ایشان لباس پاسداری پوشیدند و صورتشان را با چفیه بستند. آقای راشد هم با لباس عادی روحانیت آمده بود. جالب این‌که در راه همه فکر می‌کردند ایشان محافظ آقای راشد است، چون ما با لباس کوهنوردی و تجهیزات آمده بودیم. من به سبب تخصصم در کوهنوردی، سنگ‌نوردی و صخره‌نوردی، خوب می‌دانستم که راه‌پیمایی یک کوهنورد حرفه‌ای به چه شکل است، و می‌دیدم که آقا کاملاً حرفه‌ای و خیلی راحت مسیر را به سمت بالا طی می‌کردند و بدنشان بسیار روی فرم بود. 🚶‍♂️ پیاده روی را جدی بگیریم ورزش دیگری که حضرت آقا بسیار انجام می‌دهند، پیاده‌روی است؛ پیاده‌روی تند، بین نیم‌ساعت تا سه ربع. من صبح‌های زود که سر کار می‌آمدم، می‌دیدم ایشان در حال پیاده‌روی هستند. حتی این پیاده‌روی در سفرهای خارج از کشور ایشان هم قطع نمی‌شد. با ایشان به کشور رومانی رفته بودیم، من لباس ورزشی خوب و متفاوتی به لحاظ رنگ و قیافه داشتم. در رومانی یک روز آقا به من گفتند که چه لباس قشنگی داری. بده من بپوشمش. لباس را برای پیاده‌روی پوشیدند و به محوطه رفتند، خبرنگاران به خیال این‌که من آمده‌ام دست تکان دادند و جلو آمدند، اما وقتی دیدند آقا این لباس را پوشیده، خیلی تعجب کردند. به‌طور کلی پیاده‌روی ایشان ترک نمی‌شد. ➕ ماسک فراموش نشود در تمام این ورزش ها ساعت های خلوت را انتخاب کنید. اگر ساعت های اول صبح از رختخواب جدا شده و برای پیاده روی یا کوهنوردی بروید بهترین حالت را بر گزیده اید. ماسک زدن و رعایت سایر نکات بهداشتی هم دیگر نیاز به یادآوری نیست و خودتان استادید. 💫 نوجوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
| با اراده و قدرتمند 🌀 یادداشتی از خانم دکتر ؛ روانشناس، مشاور و مدرس دانشگاه ✅ چگونه مهار استرس‌مان را به دست بگیریم؟ 😩 🏃‍♂️ حالا که ماراتن مطالعات کنکوری امسال، روزهای پایانی خود را در حال و هوایی متاثر از کرونا می‌گذراند، ممکن است درگیر مقداری نوسانات روحی اضطرابی شده باشیم یا به عبارت خودمان استرس گرفته باشیم؛ از این تپش‌های قلب و دست که می‌رود توی مغز آدم و می‌گوید: «نکنه فردا ذهنم سفید بشه و هیچی یادم نباشه؟ نکنه وقت کم بیارم؟ نکنه همه‌اش از بخش‌هایی که نخوندم بیاد؟ نکنه سردرد بگیرم؟» 😰 استرس دقیقا همین است که احساس کنیم موقعیت و کنار آمدن با آن فراتر از توانایی ماست! اما در این روزها با این استرس چه کنیم؟ جواب ما این است که با آن دوست شوید! 🌺 به این معنی که درک کنیم که داشتن استرس در این شرایط برای بسیاری از افراد در موقعیت مشابه کاملا طبیعی است و این بستگی به شما دارد که چگونه کنترل آن را در دست بگیرید و از آن به جای یک عامل مزاحم مداخله‌گر، یک محرک مثبت بسازید. دقت کنید که سطح مناسب استرس، شما را برای تلاش بر می‌انگیزاند و شارژ می‌کند و سطح زیاد یا کم آن عملکرد شما را مختل می‌کند. 😉 پس با عوامل و جملات استرس زایی که به ذهن‌تان می‌آید دوست شوید و سعی کنید برای یکی یکی آن‌ها مثل یک مشاور درونی پاسخ مناسبی پیدا کنید و هر بار با نوازش ذهنی خود، آن‌ها را در ذهن‌تان تکرار کنید. حتی کمی چاشنی شوخ طبعی را به آن اضافه کنید. یادتان باشد که خدا جبران کننده کاستی هایی است که همه ما داریم و تکیه بر او می‌تواند بخش اضافی استرس را به راحتی هضم کند. تکیه بر او از شما شخص قدرتمند و عاملی را می‌سازد که مدیریت هورمون‌ها و افکار و احساس را با اراده در دست می‌گیرد و مسیر پیش رو را به بهترین شکل پیش می‌برد. 📋 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
خوانسار آنلاین
🪞 | آینه نزدیک‌بین 📜 خوانش قسمت‌هایی از کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم»، زندگی‌نامۀ خودنوشت سردار شهید حاج ‌قاسم سلیمانی 🌟 ما گاهی قهرمان‌هایمان را زود از دست می‌دهیم. دلیلش بی‌توجهی و بی‌سعادتی ما نیست. دلیلش دو ویژگی مهم است که اکثر قریب‌به‌اتفاق قهرمان‌های ایرانی دارند: اول اینکه بیشترشان آن‌قدر اخلاص دارند و همه‌چیز را درگوشی با خود خدا معامله می‌کنند که ما قدر و اندازۀ درست آن‌ها را در زمان حیاتشان نمی‌شناسیم. دوم اینکه متأسفانه دشمنان ما همۀ تلاششان را می‌کنند که از پشت این اخلاص و فروتنی شایع میان همۀ قهرمانانمان، اهمیت و اثرگذاری زیاد آن‌ها را ببینند و می‌بینند، اما چشم دیدنشان را ندارند! همین است که یا دانشمندان علمی کشورمان را ترور می‌کنند، یا فرماندهان کاربلد و نخبۀ نظامی‌مان را. 🍃 دو مثال معروف تلخش، شهید محسن فخری‌زاده و شهید حاج‌ حسن تهرانی‌مقدم هستند که تازه بعد از شهادتشان، اسمشان به گوش مای بی‌خبر، آشنا شد. ✨ میان این ستاره‌های مخلص، ما یک ابرقهرمان داشتیم. خدا این اقبال را به ما داد که با وجود اخلاص مثال‌زدنی و تواضع بی‌کران این ابرقهرمان، ما او را پیش از شهادتش بشناسیم. ما که نه! دنیا هم او را چندسال پیش از عروجش شناخت. دنیا، «ژنرال» صدایش می‌کرد و ما «حاج ‌قاسم»! همۀ ما در زمان حیات حاج ‌قاسم، می‌دانستیم او یک نخبۀ تمام‌عیار است. 💌 می‌دانستیم وقتی قهرمان ما قول می‌دهد داعش را از صفحۀ روزگار محو کند، حتماً این کار را می‌کند و کرد. خیلی از ما دلمان می‌خواست حتی شده کمی شبیه او باشیم. داشتیم به‌زحمت از ورای اخلاصش تقلا می‌کردیم تا ویژگی‌های مثال‌زدنی‌اش را ببینیم و از روی آن‌ها سرمشق برداریم که موشک‌های شوم آمریکایی کار خودشان را کردند و جسم دنیایی ابرقهرمان ما را از ما گرفتند... 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=21582