eitaa logo
خانواده آسمانی
2.2هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
3هزار ویدیو
10 فایل
🌻 کپی برداری با ذکر صلوات 🌻محفلی مطمئن برای خانواده ها ، آنها که دغدغه شان بالاتر از زمینیان است و میخواهند خانواده ای آسمانی باشند تبادل و تبلیغ @jahad4541 شرایط تبلیغ👇👇 @sodedotarafe ارسال تجربه @javad4541 .
مشاهده در ایتا
دانلود
آداب همدردی با عزادار👇👇 ❗️اجازه دهید شخص ناراحتی کند و کند, نگویید: گریه نکن. بسه!خودت رو داغون کردی ❗️اگر از دست دادن و مرگ عزیزی دارید با او در میان بگذارید. اینکه بداند این زمان موقتی است و شما هم گذراندید و هنوز زنده اید. و باز هم میخندید و زندگی میکنید برای او مفید خواهد بود. 👌 ❗️اگر نمیتوانید به دیدار شخص سوگوار بروید، حتما داده که : من نتوانستم کنارت باشم و این برایم خیلی ناراحت کننده بود. 🦋ما را به دوستانتان معرفی کنید🦋 @khanvade_asemani
خانواده ی ما ۵ نفره ست، ۲ تا خواهریم و ۱ برادر، الحمدلله هر ۳ تامون هم ازدواج کردیم، خواهر و برادرم بعد از ازدواج شون، شهر محل زندگیشونو تغییر دادن و فقط من که دختر ته تغاری هستم نزدیک خانواده هستم و هیچ فامیل پدری یا مادری هم توی این شهر نداریم. تقریبا ۱ ماهه که مادرم به شدت مریض شدن و حالش خیلی خیلی بد بود. به خاطر مشغول بودنم به مراسمات فوت پدر همسرم، کمتر سر میزدیم به مادرم و ایشون هم نمی گفت حالش چقدر بده و ما فکر کردیم آنفولانزاست، ۱۵ روز گذشت تا متوجه شدیم که بیماری مادرم کروناست. با تب و لرز و کاهش اکسیژن شدید خون ... خواهرم یک دختر ۸ ساله داره که به خاطر تک فرزند بودن به شدت به مادرش وابسته ست و اگه خواهرم برای مراقبت مادرم می آمد اینجا، دخترش نمی تونست دوری مادرشو تحمل کنه، از طرفی به خاطر ناقل بودن مادرم نمیشد خواهرزاده ام در کنار خواهرم بمونه. برادرم هم درگیر پیدا کردن منزل جدید و‌ زایمان خانمش بود و با سر زدن و تماس تلفنی حال مادرمو میپرسید. البته ما هم ترجیح میدادیم تعداد کمتری درگیر بیماری مامان بشن تا خدای نکرده افراد بیشتری مبتلا نشن. پدرم هم توانایی مراقبت کامل و رسیدگی به امور منزل رو نداشت و من دیدم فرصت مناسبیه برای جبران لحظه ای از زحماتی که برام کشیدن، با رضایت همسرم ۲ هفته پیششون موندم تا مامانم الحمدلله کمی بهتر شد. حجم کار منزل و رسیدگی همزمان به مادرم، زیاد بود، اما چیزی که منو بی رمق میکرد، کارها نبود، تنهایی بود .. خواهر و برادر و عروس و داماد بسیار خوبی داریم الحمدلله و مدام ازم تشکر میکردن، با اینکه من این کارا رو وظیفه ی خودم میدونستم. اما احساس بی کسی ‌و تنهایی توی این مدت دست از سرم بر نداشت. با اینکه ما ۳ تا بچه بودیم، اما توی این مدت مدام دلم میخواست که کاش بیشتر بودیم و اونا هم نزدیکتر بودن. چون هر بار که برادرم سر میزد، حال مادرم به شدت بهتر میشد، یا هر بار که خواهرم زنگ میزد، مامانم پر انرژی تر میشد ... تنها زنی که کنار مامانم بود ، من بودم و من گاهی دلم میخواست یک همراه دیگه هم داشتم. خصوصا توی لحظاتی که نصفه شب اونقدر حالش بد میشد که ممکن بود از دست بدمش😭 با پدرم روزهای سختی رو پشت سر گذاشتیم... همزمان با مادرم، مادر همسرم هم مبتلا شدن، ایشون ۶ تا فرزند داره، با اینکه تقریبا ۱۳ سال بزرگتر از مادرم هستن و بیماری های زمینه ای دارن، اما به خاطر نزدیک بودن ۴ تا از بچه هاشون، خیلی زودتر و بیشتر از مادرم بهش رسیدگی شد و الحمدلله خیلی زودتر هم خوب شد. ۴ تا فرزندشون هر کدوم ۲ ساعت یکبار سر میزدن و بهش میرسیدن. و تقریبا مدت نقاهتشون نصف مادرم بودم‌. کم بودن تعداد فرزندان، اولین ضربه ش رو به خود خانواده و بچه ها میزنه .. واقعا هیچ کس مثل خانواده ی خود آدم نیست، چون بدون توقع و با محبت میتونن بهت کمک کنن و توی شرایط سخت، درکت کنن و این باعث میشه قوی باشی و سرپا بمونی‌... هر چی تعداد بیشتر، احساس غم و تنهایی کمتر، حل مشکلات سریعتر و گذروندن بحران ها آسون تر میشه ‌‌.. برای همه دعا کنید، برای تعجیل در ظهور و برای مشکلات زندگی همه دعا کنیم . خصوصا زندگی جوونا و سلامتی بیمارا. @khanvade_asemani
👇👇 بنده یک رابطه سه ساله رو ترک کردم قضیمون خیلی جدی بود و اقا پسر علاقه بسیار شدید عجیب غریبی به بنده داشت. بهشون گفتم وقتشه که بیای خواستگاری با کلی بدبختی خانوادشو از راه دور کشوند اورد شهر ما برای خواستگاری... اما کاش نمیومدن... خانواده پسر از اول تا اخر از بدبختی هاشون از نداری هاشون و از اینکه چقد پسرشون بدرد نخور هستش گفتن من هاج و واج مونده بودم خود اقا پسر هم ساکت موند و هیچی نگفت توقع داشتم از خودش دفاع کنه یا یه حرفی برای دلخوشی خانواده من بزنه اما خودشون رو خیلی کوچیک کردن. دلشون راضی نبود که پسرشون با راه دور ازدواج کنه حتی پدرش زنگ زد توهین کرد منم ارتباطم رو با پسره قطع کردم بخاطر رفتار زشت خانوادش. توقع داشتم وقتی این همه ادعای عشق و عاشقی میکرد حداقل خودش میومد دل خانوادمو بدست میاورد اما ترسو تر از این حرفا بود و الانم که دو سه ماه شده هیچ بخاری ازش بلند نشده. منم دیگه برام اهمیتی نداره و بهم ثابت شده عشق و عاشقی به لفظ نیست. @khanvade_asemani